اگر چه رژیم آخوندی تلاش میکند با سیلی ارقام مهندسی شده و تخیلی مشارکت در انتخابات صورت خود را سرخ نگهدارد، اما ضربه تحریم انتخابات توسط مردم ایران آنچنان سهمگین بود که کارگزاران و رسانههای حکومتی هم ناچار به اعتراف به بخش ناچیزی از آن شدند، و در ورای جشنهای بیرونق و سازماندهی شده برای پیروزی آخوند جلاد رئیسی خودیها هم میگویند در آستانه یک انفجار بزرگ اجتماعی قرار داریم.
در این رابطه محمدعلی وکیلی نماینده سابق مجلس ارتجاع گفت: «من فکر میکنم آقای رئیسی با هوشمندی که دارند حتماً توجه خواهند کرد به پیام این درصد قابل توجه از جامعه که به هر دلیلی پای صندوق رأی نیامدند» (تلویزیون شبکه دو ۳۰خرداد ۱۴۰۰).
روزنامه همدلی هم در مطلبی با عنوان «فریادهای خاموشی که باید شنید» نوشت: «رکورد عدم مشارکت در این انتخابات شکسته شده است و هم رکورد آرای باطله که کمترین رکورد مشارکت در همه انتخاباتهای بعد از انقلاب است. بهنظر میآید که ما با پدیده عدم مشارکت در انتخابات مواجه هستیم.
به نظر میآید که حاکمیت باید صدای کسانی را که در انتخابات شرکت نکردهاند بشنود و جالب آن است که شنیدن صداهای بیصدا، احتیاج به شنوایی بسیار بالاتر و گوشهای تیزتر دارد. باید گفت درصد مشارکت در کشورهای غربی در حدود ۶۰ تا ۷۰درصد است، بهعلاوه در دیگر کشورها، هیچگاه شرکت کردن در انتخابات را یک تکلیف شرعی و عینی نمیشمارند که ترک آن جزو گناهان و محرمات کبیره محسوب شود... این زنگ خطر را باید شنید موقعی که گروههای مرجع داخلی بیتاثیر میشود، تاثیر گروهها و رسانههای خارج از کشور که بعضاً از طرف دشمنان این کشور تغذیه میشوند، بسیار پررنگ میشود» (همدلی ۱تیر ۱۴۰۰).
بهرغم اینکه این رسانه وابسته به باند مغلوب پررنگ شدن صدای دشمنان یعنی براندازان را به آینده موکول میکند، واقعیت این است که این صدا در حال حاضر نیز در میان مردم پررنگ است.
پاسخ قاطع مردم ایران مبنی بر اینکه رأی من سرنگونی است پاسخ به التماس و درخواستهای سردمداران رژیم از جمله خامنهای و مراجع جیرهخوار او است که عاجزانه از مردم درخواست شرکت در انتخابات کردند و آنرا بهعنوان یک واجب عینی برای آنها فرض کردند.
اما این صدای مردم سرنگونی طلب و مقاومت برانداز بود که تمامی تمهیدات آخوندی برای کشاندن اجباری مردم به پای صندوقهای قلابی رأی را بر باد داد.
ضمنا در شرایط کنونی صدای مردم نه تنها بیصدا نیست، بلکه آنها در این انتخابات با رساترین صدا فریاد زدند رژیم آخوندی را نمیخواهند.
همین صدای پررنگ مردم برانداز است که مقاله نویسان این رسانهها را به حول ولا انداخته و به نظام توصیه میکنند گوش کر خود را نسبت به شنیدن این صداها باز کنند، که البته این فرصت برای آن از دست رفته است.
زیرا نتیجه شنیدن این صداها و نشنیدن آن یکی بیش نیست و آن هم سرنگونی است، به فرض اینکه این صداها را بشنود باید دست از سرکوب و کشتار مردم بردارد و یا اینکه آنرا به حداقل برساند که بهمعنای کوتاهآمدن در مقابل خواست مردم و در نتیجه سرنگونی است.
ایستادن بیشتر در مقابل مردم نیز نتیجهاش خیزش و قیام بیشتر آنها است که این هم راه به سرنگونی میبرد.
بیدلیل نیست روزنامه همدلی در مقاله دیگری از «پیامدهای قهر با صندوق آرا» وحشت کرده است: «اگر تعارفات معمول را کنار بگذاریم و واقعیتهای این انتخابات را ببینیم، باید به قهر مردم با صندوق رأی اعتراف کنیم و پیام آن را بشنویم. یک پیام روشن دارد و آن این است که بخش زیادی از مردم برای ایجاد تغییر از صندوقهای رأی ناامید شدند ناامید شدن مردم از صندوق رأی میتواند پیامدهای سهمگینی داشته باشد. لازم است عواقب این قهر و ناامیدی از سوی حاکمیت درک شود آنان در اتاقهای فکر خود وضعیت اضطراری اعلام کنند و چرایی این وضعیت را بررسی کنند. بدیهی است نادیده گرفتن دهها میلیون ایرانی که رأی ندادن یا رأی باطله به صندوق انداختند، خطای بزرگ استراتژیکی است که در صورت تداوم میتواند عواقب جبرانناپذیری داشته باشد و حتی بقای حاکمیت را به خطر اندازد. دو استراتژی پیش روی حاکمیت است، یا صدای این معترضان خاموش را بشنود یا منتظر پیامدهای قهر مردم با صندوقهای رأی باشد. بدیهی است انتخاب استراتژی دوم میتواند هم برای مردم و هم برای نظام پرهزینه باشد» (همان منبع).
مردمسالاری دیگر روزنامه باند روحانی نیز از عدم مشارکت مردم در انتخابات پیام قهر و قیام آنان را گرفته و نتیجه آنرا خطرناک و ویرانکننده دانسته: «آمــار انتخابات۱۴۰۰ معلوم کرد که باید زودتر از همیشــه به مســیر رفته طی ســالهای گذشته تردید کرد. سطح نارضایتی عمومی بالاست و سرمایه اجتماعی رو به افول است. مبادا یک دست شدن نهادهای قدرت، ســبب حذف بیقدرتان شود. بیقدرتان جامعه یک جایی دوباره قدرت خود را به رخ میکشند و این بار ممکن است این کار را ویران تر انجام دهند» (مردمسالاری ۱تیر ۱۴۰۰).
آخوند شیاد محمد خاتمی اذعان میکند که نه بزرگ مردم به حاکمیت و سیرک انتخاباتیاش به نفع جریان برانداز است. وی در این رابطه نوشت: «اگر نشانه دلسردی و نومیدی مردم و فاصله آنان با حکومت نیست، نشان چیست؟ امری که خطر آن بارها تذکر داده شده، ولی مورد توجه قرار نگرفته است. عدم استقبال بخش چشمگیری از جامعه به دعوت به حضور آیا نشان نمیدهد که مردم از اصلاح امور نومیدند و آیا این یأس مورد سوءاستفاده جریانهایی که به براندازی به هر قیمت میاندیشند نمیانجامد؟ این زنگ خطر باید همه را به خود بیاورد» (روزنامه همدلی ۱تیر ۱۴۰۰).
احمد زید آبادی از باند مغلوب نظام ضمن ابراز نگرانی از پیام بسیار عبرتمند تحریم سراسری و نفسهای آخر نظام نوشت: «اگر این پیام به درستی و دقت دریافت نشود آینده تیره و تاری برای کشور رقم خواهد خورد.
به نظر م همه چیز به لب مرز خود رسیده و فرصت بسیار کوتاه است. شما را به هر که میپرستید این آخرین فرصت را دریابید» (تلگرام احمد زید آبادی).
این ابراز نگرانیها در حالی است که آخوند رئیسی با به راهانداختن جشنهای بدون رونق در مناطقی از کشور تلاش دارد که خود را پیروز انتخابات معرفی کند.
اما مردم ایران تمامیت این حکومت آخوندی از جمله جلاد قتلعام را بازنده میدانند، در جریان یکی از همین جشنهای بهاصطلاح پیروزی رئیسی، یکی از هموطنان گفت «خامنهای خائن نمیتواند این نه برزگ و پیروزی و شادی مردم را مصادره کند مرگ بر خامنهای خائن».
یکی دیگر از هموطنان نه بزرگ مردم و تحریم انتخابات توسط آنها را «جشن بزرگ مردم ایران و تودهانی بزرگ به همه ولایتمداران» نامید.
یک کارشناس وابسته به باند روحانی هم با اشاره به شرایط انفجاری جامعه هشدار داد: «اکنون کشور در آستانه یک انفجار اجتماعی قرار دارد. اگر دولت جدید نتواند مشکلات را مطابق برنامههایش حل و فصل کند دیگر هر چیزی امکان وقوع دارد» (روزنامه آرمان ۳۰خرداد).
خامنهای با آوردن رئیسی جلاد و تشکیل «دولت جوان حزباللهی» با افرادی با خصوصیت این آخوند سبع و جنایتکار تلاش دارد از قیام و خیزش مردم جلو گیری کند.
اما قطعاً خامنهای از این ترفند طرفی نخواهد بست، چرا که تشکیل چنین دولتی، بهطور قطع و بیش از پیش باعث خشم و خروش مردم میشود.
اعمال سیاست سرکوب سبعانه در سالهای گذشته و در جریان قیامهای این سالها نیز، نتوانسته مردم را قیام و اعتراض باز دارد، و سرکوب یکدست نیز نسبت به گذشته با دشواری بسیاری روبر بوده است.
ضمن اینکه بحرانهای لاعلاج گریبانگیر رژیم هم نسبت به قبل بدتر و وخیمتر شده است و در مجموع قدرت سرکوب آن نسبت به گذشته افت پیدا کرده است.
نمونه آن موضعگیری مادران و خانوادههای شهدای قیامهای سال گذشته خصوصاً شهدای آبان۹۸ است که با اعلام رأی من سرنگونی است، نه تنها با صراحت انتخابات قلابی را نفی کردند، بلکه نظر قاطع خود را نیز مبنی بر اینکه خامنهای و حکومتش باید بروند و گورشان را گم کنند اعلام کردند.
واقعیت این است که پیروز قطعی انتخابات در نهایت مردم ایران هستند. تحریم کامل انتخابات نمایشی آن هم در چهلمین سالگرد مقاومت انقلابی سراسری بیانگر پیروزی محتوم مردم ایرانزمین بر نظام پوسیده قتلعام است.