چه کسانی یا رسانههایی حتی برای مدتی کوتاه هم شده، میتوانند در اذهان مخاطبان خود توهم احتمال تغییر در نظام ملایان را ایجاد کنند؟ علمالهدی و احمد خاتمی یا مصطفی تاجزاده و پزشکیان؟ روزنامههای کیهان و رسالت یا ابتکار و آرمان؟
وجه مشترکات اینها در کجاها واقعیت و تاریخ را بهنفع نظام آخوندی کتمان و لاپوشانی و مردم ایران را قربانی میکند؟
این پرسشها پس از قیام دی ۱۳۹۶ که هر دو جناح حاکمیت در منظر قیامکنندگان به «پایان ماجرا» رسیدند و نیز پس از سه تحریم نمایش انتخاباتی حاکمیت در اسفند ۱۴۰۲ و اردیبهشت و تیر ۱۴۰۳، زمینهیی در واقعیت ندارند، ولی جا دارد به این پرسش پاسخ دهیم که مسعود پزشکیان چهها را میداند و نمیگوید؟
پزشکیان تلاش میکند با گفتارهای گاهبهگاه، خود را هم معترض به وضع موجود و هم منادی تغییر آن جا بیندازد. دعواهای جناحی و باندی در مجلس و رسانههای حاکمیت هم له یا علیه این مواضع جریان دارند. هر چه این رویکردها و مواضع را بررسی میکنیم، بیشتر به ضرورت پاسخ به این پرسش میرسیم که پزشکیان واقعاً چهها را میداند، میبیند و نمیگوید و آنچه میگوید، نشانی چیست؟
پزشکیان هیچ حرف تازهیی نمیزند. مدام میگوید این بد است، آن چرا اینطوری است، چرا اینقدر کالا وارد میکنیم، چرا صادر نمیکنیم و مسبب قاچاق سوخت کی است؟ تا بخواهید حرفهای کلی میزند، مثل اینکه مشتی رنگ روی تابلو بپاشد که معلوم نیست بالاخره این چه نقاشی با تصویری است! آخر سر هم بر پاشنهٔ گربهٔ مرتضی علیاش فرود میآید و با مجیزگویی «مقام معظم رهبری» و پیوست به رهنمود و راهحل ولیفقیه، ختم میکند! ویژگیِ مشترک تمام حرفهایش این است که نشانیِ مصدر هیچ اشکال و سرچشمهٔ هیچ بحرانی را نمیدهد. رسانههای پشت سرش هم دم میگیرند که بشتابید که پزشکیان آخرین فرصت تغییر است!
آیا پزشکیان نمیداند که فقط در سال ۲۰۲۴ میلادی، ۱۰۰۰ نفر در ایران تحت سلطهٔ حاکمیتی که او رئیسجمهورش هست، اعدام شدهاند؟
آبا پزشکیان نمیداند از روزی که سر کار آمده تا اواسط دی ۱۴۰۳، بیش از ۷۰۰ نفر اعدام شدهاند؟
آیا پزشکیان نمیداند که فقط در دو روز اول سال میلادی که جشن است، ۲۱ نفر اعدام شدند؟
آیا پزشکیان این همه تظاهرات و فریاد و دادخواهی اقشار مختلف در کف خیابانهای شهرهای ایران را نمیبیند و نمیشنود؟
آیا پزشکیان از خراب کردن خانهها بر سر مستمندان بیچیز توسط نیروهای انتظامیِ تحتامر خامنهای، خبر ندارد؟ آیا حتی اگر این خانهها جواز قانونی هم نداشته باشند، باید بر سر ساکنان خراب شوند و زندگانی مردم بیپناه نابود شود؟ آیا اینها وجدان انسانی را تلنگر نمیزنند که بیداد تا کجا؟
آیا پزشکیان از حجم کلان دزدی و غارت اموال بازنشستگان و سپردهگذاران که با هزار زبان و شعار در خیابانها بیان میشود و نشانی دزد و غارتگر را میدهند، خبر ندارد؟
آیا پزشکیان از ۷۱ بیانیهٔ حقوقبشر سازمان ملل دربارهٔ نقض مداوم حقوق اولیهٔ بشر در «جمهوری اسلامی» بیاطلاع است؟
آیا پزشکیان از پروندهٔ بیسرانجام و تعیینتکلیف ناشدهٔ ساقط کردن هواپیمای اوکراینی و قتل ۱۷۶ مسافر آن توسط سپاه پاسداران خبر ندارد؟ پروندهٔ هنوز باز و بیسرانجام قتلهای زنجیرهییِ نویسندگان و شاعران و دگراندیشان چه؟ پروندههای متعدد بیسرانجام اختلاسهای میلیونی و میلیاردی چه؟ پروندهٔ قتل ریحانهٔ جباری و نمونههای مشابه که همگی را عناصر حکومتی سببساز آنها بودهاند چه؟ و بیشمار از این نمونهها...
آیا پزشکیان از ۴۶۸ قتل حکومتی با ماهیت تروریستی در خارج کشور علیه مخالفان و منتقدان حکومت، مطلع نیست؟
نظر پزشکیان دربارهٔ وضعیت حیرتانگیز زندان صیدنایا در سوریه و این همه مستند و گزارش سوری و بینالمللی پیرامون جنایات فراتر از تصور بشری در آنجا و نیز نظارت سپاه پاسداران در آنجاچیست؟
نظر پزشکیان دربارهٔ حمایت تمامقد «مقام معظم رهبری» از تمام جنایات بشار اسد در سوریه چیست؟
نظر پزشکیان دربارهٔ هزینه کردن ۶۰ میلیارد دلار توسط «مقام معظم رهبری» در سوریه و از طرفی ۴ تا ۶ میلیون کودک کار، صدها هزار ترک تحصیل، ۱۸۰ هزار نفر فرار مغزها در یک سال، فوج مهاجرت پزشکان و پرستاران و استادان دانشگاه و سرعت بالای رشد دلار تا ۸۰ هزار تومان چیست؟ اینها با هم چه رابطهیی دارند؟
نظر پزشکیان دربارهٔ مستندات جنایات سپاه قدس پاسداران در عراق و از هم پاشیدن صدها خانواده طی سالهای ۲۰۰۳ تاکنون چیست؟
اینها که تازه خلاصهٔ مشابه انبوهشان در گرداگرد نظام ولایت فقیه هستند، همگی در اطراف تریبونهایی که پزشکیان پشت آنها میایستد و سخن ایراد میکند، ریختهاند، ولی او با پا گذاشتن روی اینها، تلاش میکند نقش دلال حافظ منافع حفظ نظام را بهتر بازی کند.
در سال ۱۳۷۸ یک خبرنگار فرانسوی توسط وزیر ارشاد محمد خاتمی به ایران دعوت شد تا از رونق چاپ و نمایشگاه کتاب، گزارش تهیه کند. وی در یک بند کوتاه نوشت: «روبهرو، انبوه کتابهای تازهچاپ بود، ولی سرمان را که بلند میکردیم، جز چوبههای دار نبود»!
حالا دور و بر تریبون داستانگوییهای پزشکیان هم علاوه بر چوبههای پررونق «دار»، جامعهیی صدها بار طبقاتیتر شده، فقرزده شده با روند فروپاشی اخلاق و تباهی ارزشهای انسانی ــ ناشی از جنایات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و مذهبیِ حاکمیت ــ فوران میکنند؛ ولی پزشکیان با اشراف کامل به همهشان، بهعمد از اینها نمیگوید. آیا پزشکیان غافل است که در عصر امپراتوری رسانه، تریبونداریهای اینچنینی، در مظهر با کرامت مردم ایران، جز حمل کردن بار بلاهت و شارلاتانی نیست؟
بهراستی پزشکیان چه باید بکند که لااقل تریبونهایش به خودش نخندند؟ محورهای فوق را در وجدان انسانیاش تداعی کند و فیالفور «استعفا» بدهد. همین!