محمد غرضی مهرهٔ کهنهکار نظام در گفتگویی به کشتار صدهزار تن از مجاهدین اعتراف کرد.
«در دهه۶۰ تندرویهای زیادی داشتیم. مثلا مجاهدین اعلام جنگ مسلحانه کردند و تعداد زیادی از عناصر انقلاب شهید شدند و بعد مجاهدین به عراق رفتند و حدود یکصد هزار نفر از آنها کشته شدند. هزینه تندروی برای جامعه بسیار زیاد است». (بهار نیوز. ۱۵تیر ۹۹)
زبانگشایی جلادان دیروز
هر چند کم نبودهاند مهرههایی که با اظهاراتی مشابه پرده از سبعیت نظام نسبت به مجاهدین برداشتهاند، اما هیچیک تاکنون با تأکید بر رقم صدهزار به ابعاد این جنایت اعتراف نکرده بود.
علت را باید در شکستن طلسم و تزلزل روزافزون موقعیت ولیفقیه دانست که میدان را برای مهرههایی همچون غرضی باز کرده تا جرأت یابد؛ و زبان بگشاید؛ و با آگاهی کامل و پذیرش تبعات چنین اعتراف سنگین، نسبت به نزدیک شدن روز حساب هشدار دهد؛ و در هراس از خیزش تودهها به سفیدسازی خود مبادرت کنند.
اعتراف غرضی به «تندرویهای زیاد در دههٔ ۶۰» در وهلهٔ اول لگد محکمی به قبر خمینی است که برای حذف مجاهدین از هیچ جنایتی فروگذار نکرد. او که دشمن اصلی خود را نه آمریکا و شوروی بلکه مجاهدین میدانست و برای حذف آنها ریختن خونشان را حلال شمرد. چندان که در سال۶۷ با قساوتی حیرتانگیز فتوای قتلعام آنها را صادر کرد تا دژخیمان ظرف چند هفته ۳۰هزار مجاهد را به جوخههای اعدام بسپارند.
غرضی که به این جنایت اعتراف میکند کسی است که بهدلیل مناصب گوناگون ـ از بنیانگذاری سپاه، دو دوره وزارت در دولت و پنج دوره وکالت مجلس ارتجاع تا استانداری خوزستان ـ سرسپاریاش را به نظام با شرکت در این کشتار نشان داده است.
آن خونهای پاک
اقرار به کشتن صدهزار مجاهد خلق و هشدار نسبت به خطر تندروی آنهم در وضعیتی که بحران سراپای نظامآخوندی را فراگرفته و او را درمانده بر جای نهاده، معنای خاص خود را دارد و پیش از هرکس رو به خامنهای است. غرضی با زبان اشهد خود اعتراف میکند که شکست و مذلت کنونی نظام در اثر همین خونهای پاک مجاهدین رقم خوردهاست. همان که وی آنرا «هزینهٔ زیاد تندروی برای جامعه» تعبیر میکند.
غرضی به این ترتیب بر آمار ۱۲۰هزار شهید مجاهد صحه میگذارد و هم بر مظلومیت و هم صلابت و استواری مجاهدین اذعان میکند. مجاهدانی که برای رهایی مردم میهنشان از چنگال ستم آخوندی با تعهدپذیری بیخلل و فدای بیدریغ صد و بیست هزار جان شیفته را فدای راه رهایی مردم وطنشان کردهاند.
یک فدیهٔ عظیم و نتایج آن
خونهای پاکی که مجاهدین فدیهٔ آزادی وطن خود کردهاند، بدون شک تضمین ماندگاری و اعتلای روزافزون آنهاست. واقعیتی که عبور پیروزمند از ابتلائات طاقتفرسای ۲دههٔ اخیر بر آن مهر تأیید میزند. اکنون مقاومت ایران در اوج اعتبار داخلی و بینالمللی بهعنوان یگانه آلترناتیو دموکراتیک رژیم شناخته میشود. برگزاری میتینگهای سالانه و حمایت برجستهترین شخصیتهای جهانی گواه روشنی بر این مدعاست. کما اینکه برگزاری گردهمایی بزرگ از طریق آنلاین و وصل ارتباط ۳۰هزار نقطه در پنج قاره جهان با اشرف۳ قدرت خارقالعاده این مقاومت و مجاهدین را گواهی میدهد.
در نقطهٔ مقابل این رژیم است که در اوج درماندگی و در وحشت از قیام و خروش تودههای مردم به نقطهٔ پایان خود نزدیک میشود. اگر امروز خامنه ای اینگونه در حضیض ذلت روزهای آخر خود را شماره میکند، نتیجهٔ فدیهٔ عظیمی است که مجاهدین و رهبری پاکبازشان بیدریغ نثار آزادی کردهاند. این واقعیتی است که اکنون مهرههای نزدیک نظام نیز به آن اعتراف میکنند.
دور از انتظار نیست که در آتیه شاهد اعترافات ناگزیر بیشتری از اینگونه باشیم.