بنا به آمارهای خود رژیم سیستان و بلوچستان «با اختلاف بسیار بالایی» محرومترین استان ایران است. در بسیاری از تصویرهایی که از این استان مخابره میشود، گویا زمان متوقف شده و خبری از توسعه و پیشرفت نیست. حال میشود تصور کرد وضعیت مردم نه در مرکز استان که یکی از شهرستانهای این استان مثل خاش چگونه است.
در ادامه میتوان از این هم فراتر رفت و به یکی از روستاهای خاش به نام قادرآباد سری زد. جایی که ناگفته پیداست چهرهٔ سیاه فقر بر همه جای آن گسترده است و کلیپهای محدودی هم که از آنجا منتشر شده است نشاندهندهٔ محرومیت و تهیدستی هموطنان در آنجاست. روستایی که در آن چیزی جز خانههای نیمهویران و فضای غبارآلود و چهرههای رنجور دیده نمیشود.
در آن نقطهٔ فراموششده، اگر خبری و اثری از رفاه مردم و خنده و شادی کودکان نیست اما مزدوران تادندانمسلح خامنهای برای ارعاب و سرکوب هر صدای مخالفی، حی و حاضرند و در یکی از جدیدترین نمونهها روز ۸ مرداد به بهانههای واهی به آن روستا حمله کرده و پس از تفتیش منازل شهروندان اقدام به تیراندازی کردند. در نتیجه تعدادی مجروح و یک بانوی هموطن بهشهادت رسید.
وقتی صحبت از ظلم و ستم عوامل خامنهای به بلوچستان میشود داستان همیشگی اعدام هم قابل توجه است. سهم بالای هممیهنان بلوچ از اعدام نشاندهندهٔ وحشت رژیم از نفرت و مرزبندی دلاوران آنجا با خامنهای و مزدورانش است.
در این استان همچنین، گزمههای قلدر شهرداری و باجگیران سپاهی برای خراب کردن خانههای پیرزنان و بیپناهان همه جا پرسه میزنند و اخبار ویرانگری آلونکهای مردم جزیی از اخبار همیشگی آن خطه است. دیدن برخی از کلیپهای حاوی ضجهها و تظلم ناتوانان در برابر دژخیمان ساده نیست و خون هر آزادهای را به جوش میآورد.
پیوند با جنبش سراسری
هموطنان بلوچ ما بیش از یک قرن است که جز دشمنی و داغ و درفش و گلوله از شیخ و شاه ندیدهاند. هر صدای اعتراضی که از گلوی دلاوری بیرون آمده خفه و ساکت شده و هر حرکت آزادیخواهانه، سرب داغ و لوله تفنگ دیده و تداومی نداشته است.
اگر در چند سری نمایش انتخاباتی رژیم، کمترین میزان مشارکت در بازیهای رأی و رأیکشی مربوط به این استان بوده از سر تصادف نبوده و سالیان سال است که مردم این استان همچون سایر استانها حساب خود را از رژیم جدا کرده و از دید آنها نظام خامنهای چیزی جز دشمن نیست.
اما اینک سالهاست که مردم بلوچستان بهوسیله کانونهای شورشی به یک منبع لایزال اعتراضی و یک شعله همارهفروزان متصل شدهاند که با هیچ اختناقی خاموششدنی نیست و هر روز در گسترش و اعتلاست.
کمتر جمعهای در سالهای اخیر بوده است که کانونهای شورشی دیوارها و خیابانهای آنجا را با شعارهای حماسی خود پر نکنند. آنها با این حرکت پیوستهٔ خود علاوه بر روحیه دادن به هموطنان بلوچ، پیشتاز مقاومت در سراسر ایران گشتهاند. آنها نیک دریافتهاند که برای رسیدن به خواستههای خود اولین و مهمترین وظیفهشان، پیوند با جنبش آزادیخواهی سراسری مردم ایران است. به همین دلیل در همه قیامهای سراسری از سالهای ۹۶ به بعد و بهویژه در قیام سترگ ۱۴۰۱ بالاترین دلاوریها و بیشترین آمار شهدا از همین سرزمین بوده است.
در آخرین عملیات کانونهای شورشی در روز ۱۲ مرداد که بهطور سراسری در کل کشور انجام گرفت دو سری از مجموعه این عملیات پاسخی به جنایات رژیم در بلوچستان بود. سری اول در پاسخ به کشتار مردم در قادرآباد و سری دوم پاسخ به زورگویی و تخریب خانههای هموطنان محروم بلوچ توسط وحوش خامنهای.
ضمن اینکه کانونهای شورشی زاهدان نیز در این سلسله عملیات سهم خود را ادا کرده و با پرتاب کوکتل به شهرداری غارتگر حکومتی منطقه یکم، آنجا را به آتش کشیدند.
در همین روز پراتیک کانونها نیز طبق معمول هر هفته، به نماز جمعهٔ این شهر جنبهای سیاسی و حماسی داد و آن را از یک مناسبت مذهبی ساده به حرکتی تهاجمی علیه نظام ولایت فقیه تبدیل کرد.
هممیهنان شجاع بلوچ در نوشتهها و پلاکاردهای خود متهورانه رجز خوانده و خط به خط مواضع خود را به همه جای ایران مخابره کردند.
در برابر موج شدید اعدامها گفتند «ما از مرگ و از اعدام و قتلعام قویتریم». هدف خامنهای از اعدام زندانیان سیاسی را افشا کرده و نوشتند «اعدام زندانیان سیاسی تلاش خامنهای برای ایجاد راهبند در مقابل قیام» است. «تخریب خانههای مردم در بلوچستان» را «اهرم فشار در دو نظام شاه و شیخ» دانستند. به رژیم وعده حق دادند که «روزهای سیاهتری برای رژیم در پیش است و شماره معکوس شروع شده است».
اما زیباترین شعار آنها، یقین و باور سرشارشان به پیروزی و آینده تابناک ایرانزمین بود:
«این رژیم رفتنی است. انقلاب دموکراتیک ایران پیروز میشود».