یک یادآوری، یک انتخاب
اخبار مذاکره، صفحات رسانهها و فضای سیاسی و اجتماعی را بهمیزان قابل توجهی تحتالشعاع قرار دادهاند. این یک واقعیت است که نتیجهی مذاکره یا خروجیِ آن میتواند تحولات آینده را سمتوسو دهد؛ اما وجه اصلیِ این سمتوسو، با هر تفاوتی، مقدمتاً تأمینکنندهی مطلوب طرفین مذاکره است. مهم این باید باشد که از نتیجهی چنین تحولی، چه نصیب مردم ایران برای رهایی از اختاپوس ولایت فقیهی میشود.
تاریخ ۴۶ سال گذشته به مردم ایران آموخته است که چرخ گردون سیاست در دایرهی چنین تحولاتی، بدون تکیه بر سرمایهی ملی و مردمی و تاریخیِ خودشان، میتواند قربانیِ انواع منافع سیاسی قدرتها شود.
بنابراین ضمن اهمیت دادن به خروجی و نتیجهی مذاکره، نباید از سرمایههای ملی و مردمی و تاریخی خود غافل ماند. دنبال هیچ نیرویی برای نجات ایران از دیکتاتوری ملایان نباید گشت، نجات ایران با تکیه بر سرمایههای انسانی، اجتماعی و مبارزاتیاش و با همت مردمانش در مصاف با هرگونه دیکتاتوری ممکن است.
سرمایههای نقد ایران برای نجات از دیکتاتوی
ــ طی دو دههی گذشته، چهار قیام بزرگ ضد ارتجاعی آخوندی توسط جوانان و اقشار رقم زده شده که ترسیمکنندهی مرز مردم با حاکمیت است. این مرزبندی را باید بهعنوان یک سرمایهی ملیِ پایدار دانست و از آن محافظت نمود. پیش از این نیز از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ مرزبندی قاطع و آشتیناپذیر با ارتجاع آخوندی رقم زده شده بود و سرمایهی تداوم مقاومت ایران در برابر ارتجاع آخوندی و استعمار مماشاتگر با آن بوده است.
ــ نسل جوان نوخواه و ضد ارتجاع در کسوت دانشآموز و دانشجو و تسلیمناپذیران به فرهنگ، سیاست و مذهب حکومتی، از بالندهترین سرمایههای مصاف با هرگونه دیکتاتوری در راستای رقم زدن سرنوشت نیکوی ایرانزمین است.
ــ تداوم و گسترش اعتراضات کف خیابانها توسط اقشار مردم، تبدیل به سرمایهی مردمی در برابر ارتجاع چپاولگر شده است. مطالبات اقشار در یک روند قانونمند، خواستههای سیاسی و ملیِ اکثریت مردم ایران برای نفی ارتجاع متکی بر اعدام و پادگان است؛ شعار بازنشستگان در ۲ اردیبهشت ۱۴۰۴: «میایستیم تا پایان، علیه حکم اعدام / کاظمی! کاظمی! مدرسه پادگان نیست.»
ــ جنبش وسیع برابری با پیشتازی زنان علیه ارتجاع زنستیز آخوندی، از پایههای قدرتمند سرمایهی ملی برای نفی هرگونه دیکتاتوری و تحمیل و اجبار است. فرایند سیاسی، اجتماعی و صنفی ایستادگی دلیرانه زنان از دیوار سرکوبگریِ حاکمیت عبور نموده و تبدیل به یکی از چالشهای گریبانگیر نظام ولایت فقیه و ایجاد شقه و شکاف در درون آن شده است.
ــ مادران دادخواه دههی ۶۰ تا ۹۰، بهعنوان جانمایه جنبش دادخواهی علیه نظام قتل عام و اعدام، در همهجای ایرانزمین تبدیل به کمینگاه حاکمیت آخوندی شدهاند. این سرمایهی دادخواه که ریشه در میلیونها خانوادهی ایرانی دارد، کابوس همواره بالفعل خامنهای و سه قوهی تحت امر وی بوده و هستند.
ــ زندانیان سیاسیِ ضد ارتجاع ــ ضد دیکتاتوری از ۹۰ سال پیش تا کنون، سرمایهی ملی و تاریخیِ مقاومتی روشنگر است که جانش با روح آزادی پیوند یافته است. هماکنون ایرانزمین، تبلوری از چنین سرمایه را در کارزار گسترشیابندهی «سهشنبههای نه به اعدام» شاهد است.
ــ کانونهای شورشی بهعنوان هستههای سازمانیافتهی اختناقشکن، همواره در تکثیر و گسترشاند. جوهر و پیام این گسترش، گویای استعداد نسل ضد ارتجاع جامعهی ایران در امر سازمانیافتگی و ضرورت آن برای راهگشاییِ حضور عنصر اجتماعی در نبرد سراسریست.
ــ اشرف ۳ بهعنوان سرمایه و گنجینهی ملی در مصاف با دو دیکتاتوری شاهی و شیخی، از تمام آزمایشات مهیب داخلی و بینالمللی در ۴۶ سال گذشته عبور نموده و در برابر مردم و تاریخ معاصر ایران سرفراز است. تمرکز حاکمیت آخوندی با تمام ابزار و تاکتیکهایش علیه اشرف ۳، گویای جایگاه استراتژیک آن بهعنوان سرمایهیی ملی در نبرد نهایی برای سرنگونیِ نظام ولایی ــ آخوندی است.
ــ جبههی همواره در حال گسترش «نه شاه، نه شیخ» در داخل و خارج ایران، کلیهی سرمایههای فوق را نمایندگی میکند. این جبهه، با عبور از تمام دسیسههای اتاق فکر نظام ملایان و همسویان داخلی و خدمتگزاران خارجیِ آن، اکنون به سرمایهی ملی برای نفی هرگونه دیکتاتوری با تقدم بر سرنگونی حاکمیت آخوندی، بالغ شده است.
کلید و رمز گشاینده
این سرمایههای بینظیر که محصول مبارزات بیش از یکصد سالهی مردم ایران در برابر ارتجاع شاهی و شیخی هستند، اکنون بیش از همیشه باید مد نظر و توجه و تکیهگاه جبههی نافیِ هرگونه دیکتاتوری در راستای سرنگونی نظام آخوندی باشند. آنچه در موقعیت کنونی باید به آن دلخوش کرد، تنها و تنها همین سرمایهها با درفش «کس نخارد» هستند و بس. این کلید و رمز گشایندهی تحول سرنگونیِ حاکمیت آخوندی است.