«اول مهر رسید
با امیدی که دمد آتش مهر
از دماوند شکوه
از سواد سبلان
از کران تا به کران سلسله البرز غرور»
اول مهر رسید. مهر، همیشه رو به آیندههایی مهرانهتر دارد. این از جوهر تکرارناشوندهٔ آن است که نامش نوید است و حسش امید. مهر موعود و پر از رؤیاساز.
اول مهر رسید. ۱۴میلیون و ۶۰۰هزار دانشآموز، سال تحصیلی ۹۸ـ ۹۹را شروع میکنند؛ با شوق و ذوق رسیدن به حیاط مدرسه و دیدن دوستان قدیمی و پیدا کردن دوستان جدید. با بوی خوشایند کتاب تازه و حس خوب و نشاطآور بزرگ شدن و بر صندلی کلاسی بالاتر نشستن. با شوق کشف دنیایی دیگر با علومی فراتر. با رؤیاهایی که هر دانشآموز برای خودش میسازد و با همان رؤیاها مدام در رفت و برگشت از خانه به مدرسه و از مدرسه به خانه است.
اول مهر رسید. اول بامدادی که چهرهٔ شهرها را نو میکند. میلیون دانشآموز از فراغت و کار و مزارع و بازیها و تفریح و سفرها به خیابانها و چهار راهها و پیادهروها سرازیر میشوند. موجی در موجی بههم میآمیزد و هیاهو در هیاهو بههم میپیچد و فصلی نو، سایهٔ مهر را دیگر بار و ناتکرار، زیر درخت زندگی فرش میکند.
اول مهر رسید؛ با کولهپشتیای از سفرنامهٔ فروردین تا شهریور. اگر که فروردینش سیلاب مرگ بود و والیان شهرها، سالها سال نوروزانهای را برای مردمان نخواستهاند.
سالیان است که مهرهای خونین و سرخ و کبود، رود در رود شدهاند و اکنون با خاطره در خاطره میرسند و به هم میپیوندند. چون دست را بر ابروان بگذاری و سایهٔ چشم کنی، افقهایی را میبینی که در آن، مهر امسال را مهرگانی دیگر است. مهری که دانش اجتماعی و تاریخی مردم ایران را به جانب رقم زدن سپیدهدم مهر آزادی بالغ نموده است.
سال به سال دریغ از پارسال!
سالهاست که مهر در ایران بلازدهٔ دستاربندان، از پسکوچههای غربت نیز میآید. غریبانههای باز آمده از فصلهای خاکستر و غبار. خاکستر فقر و غبار و ظلام گرانی و سیطرهٔ مشئوم نکبت سلطهگر.
امسال نیز مهر با کولهپشتیهای تورم و گرانی سر میرسد. مادری که به فروشگاه خرید اقلام تحصیلی کودکش رفته، گواهی میدهد که: «سال گذشته برای خرید هر کولهپشتی مدرسه، مبلغ ۸۰هزار تومان پرداخت کردیم، اما امسال قیمت همان کولهپشتی به ۱۷۵هزار تومان رسیده است. واقعاً از خرید آن عاجز هستیم». (دویچه وله فارسی، ۳۱شهریور ۹۸)
امسال هم زنگها با کمبود ۱۰۰هزار معلم، مدرسههای دو یا سه شیفته، ساختمانهای فرسوده و کلنگی، کلاسهای شلوغ و غیراستاندارد به صدا درمیآیند.
امسال هم مثل سالهای متمادی پیشین، پول تأمین هزینهٔ تحصیل و سلامت و توسعه و کیفیت آموزش و آسایش دانشآموز ایرانی صرف سوریه و عراق و یمن میشود و چیزی جز تتمهای ناگزیر نصیب خانوادهها و بچههای دانشآموزشان نشد و نمیشود.
امسال هم حاشیهنشینی بلای جان دانشآموزان مشتاق مدرسه و درس و تفریح با دوستان و پر و بال دادن به رؤیاهای کودکانهشان است که گاه مجبور به ترک تحصیلشان میکند.
امسال هم کمبود کلاس و محیط آموزشی از سالهای قبل بیشتر شده است و منظر بچهها را در دروازهٔ مهر، دلگیر میکند. رضوان حکیمزاده معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش، پیشاپیش از تراکم سنگین کلاسها خبر میدهد: «در برخی مناطق، تراکم دانشآموزی از حد استاندارد بالاتر است. با وجود آنکه تراکم کلاسی نباید بالای ۲۶نفر در دوره ابتدایی باشد؛ ۶٢درصد جمعیت دانشآموزان ابتدایی در کلاسهای بالای ٢۶نفر تحصیل میکنند و ۳۰۲۲کلاس درس نیز بالای ۴۱نفر هستند». (همان منبع)
امسال هم مدارس فرسوده و ناامن و کپری و کانکسی در کمین دانشآموزان نشستهاند. از هر ۱۰۰کلاس درس در ایران، ۳۰کلاس و فضای آموزشی فرسوده و ناامن است که بهای سنگین آن را دانشآموزان با جسم و جانشان میدهند.
دادخواران بیدادگرتر
امسال هم بیداد گرانی کتاب و دفتر و لوازم تحریر بیدادگرتر شده است. در سیستم آموزشی خصوصی شده توسط دولت، این بیدادگری، شیرهٔ جان خانوادهها و دانشآموزان طبقهٔ متوسط و کارگران و کشاورزان را میمکد و گاه عطای علم و دانش اندوختن بچههایشان را به لقایش میبخشند. علاوه بر چپاول رسمی و قانونی دولتی، باید به سوداگران موازی و متحد سیاست دولت اشاره کرد که دست در دست دولت، بیداد گرانی را برای خانوادهها مضاعف میکنند:
«دفتر دو خط ۶۰برگ ۵۰۰۰۰تومان./ مداد نوکی(آتود) ۲۰۰۰۰۰تومان. مداد رنگی ۱۲رنگ ۳۰۰۰۰۰تومان. (سایت حکومتی فرهنگ تحریر)
هزینهٔ خرید کمکآموزشی دانشآموزان نفسگیر شده است: «فارسی دوازدهم ۵۶۰۰۰۰تومان. گامبهگام درسهای دوازدهم ریاضی ۷۴۰۰۰۰تومان. زبان انگلیسی جامع کنکور ۶۶۰۰۰۰تومان». (همان منبع)
با مهرها در تکاپوی رهایی
مهر اگر چه سالهاست با دستی از مهرگان و دستی از نامرادیها و غریبانهها از دانشآموزان استقبال کرده است، اما هیچ مهری خالی از تکاپوی دانشآموزان و دانشجویان برای گرامیداشت مهر بزرگ رهایی نبوده است. سالهاست دانشآموز و دانشجوی ایرانی دریافته است که در افق هر مهری باید دنبال چه گوهری بگردد. از این رو دانش و علم مدرسهای و دانشگاهیاش لاجرم با دانش اجتماعی و تاریخیاش پیوند خورده است تا بر «دشتی که هرز است تمام علفهایش / دستانشان بر تخته سیاه حک کند: با من و همراه منی». همین همراهی با رگانی از مهر آزادی است که طلوع هر مهر و مهرگانی را، کابوس مهرشکنان و آزادیکشان کرده است.
دانشآموز و دانشجوی ایران هر سالی که از دروازهٔ مهر و مهرگان میگذرد، آینده خود را در پیوند بیشتر با ضرورت آزادی میجوید. این ضرورت را از آنجاآموخته و تجربه کرده است که «هر جا که آزادی نیست، همهچیز سیاسی میشود». چگونه است که سیاست حاکم، اقتصاد و معیشت مردمان و هزینهٔ خرید کتاب و دفتر و نان و خانه را سیاسی کرده است و آنگاه دانش و علم و کلاس و مدرسه سیاسی نشده باشد؟
دانشآموز و دانشجوی ایرانی دریافته است که سالانه ۱۵۰تا ۱۸۰هزار ایرانی در لیست فرار مغزها هستند که تنها بهدلیل سیاست مذهبی شدن تمام ارکان زندگی با منویات حاکمیت ولایت فقیه بوده و ادامه دارد. از این رو سالهاست که مهر و مهرگان به جانب مهر بزرگ آزادی در سیر و جنبش و تکاپو است.
دانشآموز و مهر و مهرگان را بیشتر بخوانید: