شصتمین سال تأسیس سازمان مجاهدین خلق ایران، مبارک باد
با تعظیم در مقابل روانهای پاک و مطهر بنیانگذاران سازمان، محمد حنیفنژاد، سعید محسن و اصغر بدیع زادگان، بهویژه بنیانگذار کبیر محمد حنیفنژاد که با بنیانگذاری این سازمان، آرمانی پویا و رویان را برای خلق قهرمان ایران به ارمغان آوردند.
به هر میزان که از روز بنیانگذاری سازمان فاصله میگیریم، ابعاد عظمت پایههای این بنیان مرصوص بارزتر و شفافتر میشود. این پایهها آنچنان عظیم و قدرتمند هستند که نه تنها مدارات نوین و بالا بلند ایدئولوژیکی و تشکیلاتی سازمان را که به دست برادر مسعود و خواهر مریم ساخته شده، پذیرا گردید، بلکه قادر است حتی مدارات بسیار بالاتری را هم بپذیرد.
این سازمان در تاریخ ۶ دههٔ خود، رویان بودن و ماندگاری این بنیان آرمانی را به اثبات رسانده است. رویانی و ماندگاری این سازمان، زیر فشار پیچیدهترین توطئهها و همچنین زیر شدیدترین سرکوبهای هولناک رژیمهای شاه و شیخ و اغلب با پشتیبانی استعمار و مماشاتگران همراه بوده است.
باید دید که این رویان بودن، دینامیسم داشتن و ماندگاری آن، ناشی از چه عنصری در این سازمان بوده است؟
در محور سیاسی، بنیانگذاران سازمان معتقد بودند که حق حاکمیت، از آن خلق است و در مقابل هر نوع دیکتاتوری، باید مقاومت کرده و آن را سرنگون نمود تا حاکمیت از آن خلق باشد و نه ستمگر.
در محور اجتماعی اقتصادی، بنیانگذاران مرزبندی را بین استثمار کننده و استثمار شونده کشیدند. یعنی این سازمان در عداد جریانهای نافی استثمار میباشد.
وقتی به این دو محور نگاه میکنیم، میبینیم در کشور خودمان سازمانهایی بودند که اعتقاد به این دو محور داشته و برای تحقق آن، مبارزه انقلابی کرده و شهدای گرانقدر و قهرمانانی هم دادهاند. اما با تأسف بسیار زیاد، آن تشکیلات، یا مسیر تلاشی در پیش گرفتند یا رشد و شکوفایی آنچنانی نداشتهاند. در حالی که سازمان مجاهدین، بهرغم کشتارها و سرکوبهایی که ارتجاع و استعمار در هماهنگی باهم در بیش از نیم قرن، برای از میان برداشتن مجاهدین انجام دادهاند و از هیچ جنایت و رذالت و شیطانسازی علیه این سازمان فروگذار نکردهاند، اما این سازمان از زیر تمامی آنها نه تنها سالم بیرون آمده بلکه ارتقا هم پیدا کرده است، چرا؟
اگر تاریخچهٔ سازمان را از بنیانگذاری دنبال کنیم، خواهیم دید، سازمان در محور فلسفی، حرف جدیدی آورده و تئوریهای بسیار راهگشا و نوینی برای رهایی خلق از ستمگران عرضه کرده است. این تئوریها، مبتنی بر قانونمندیهای خدشهناپذیر تکامل جهان، بهویژه تکامل انسان و جامعه بوده و هست.
در اینجا بدون ورود به بحث اخص فلسفی اعتقادات مجاهدین، به چند رهنمود ایدئولوژیکی و عملی که از این فلسفه ناشی میشود و مجاهدین آن را در عمل پیاده میکنند، اشاره میکنیم:
این جهان بیهوده و عبث نیست و عامترین قانون آن، قانون تکامل است
در قانون تکامل، پدیدههایی که توان و ظرفیت انطباق با شرایط را نداشته باشند، کهنه شده و از بین میروند.
پدیدههای نو که ظرفیت و توان انطباق با شرایط را داشته باشند، شکوفا شده و ارتقا پیدا میکنند.
این جهان هدفدار بوده و به سوی هدف مشخصی در جریان است
در این جهان هیچ عملی در راستای تکامل، از بین نمیرود
تنها با فداکاری و پرداخت قیمت گزاف است که پیروزی بر نیروهای ستمگر و ارتجاعی به دست میآید.
قانون اخیر را بنیانگذاران سازمان در شکنجهگاههای شاه خائن، در سطح بسیار عالی، به اثبات رساندند.
در شرایطی که ساواک جنایتکار شاه خائن، تمامی اعضای مرکزیت و بیش از ۹۰ درصد کادرهای سازمان را دستگیر و زیر شکنجهٔ شدید قرار داده بود، و شاه و ساواک خیال میکردند که با این کارشان، سازمان را قبل از اینکه دست بهعمل نظامی بزند، در نطفه خفه کردهاند، اما:
بنیانگذاران سازمان در همان شرایط سخت و هولناک، مبارزه بسیار شکوهمندی را علیه شاه در شکنجهگاههای خودش پیش میبردند.
از ضربه نظامی شهریور سال ۵۰، هنوز ۵ ماه نگذشته بود که در نتیجهٔ نبرد مستمر بنیانگذاران، بهویژه محمد حنیفنژاد و مرکزیت سازمان با دژخیمان شاه، مجاهدین از نظر سیاسی، اطلاعاتی و تاکتیکی بر شاه و ساواک پیشی گرفتند.
آنچه که در مورد بنیانگذاران سازمان ما بهخصوص حنیف کبیر، خیرهکننده است، این است که سازمان را بر دو پایه اصلی فدا و صداقت بنا نهادند. عمل به این دو ارزش بسیار متعالی است که سازمان را معتبر، ماندگار و البته در تاریخ ایران، جاودانه کرده است. فدا و صداقت راهنمای عمل سازمان و تکتک اعضای آن در ۶دههٔ گذشته بوده و در آینده هم خواهدبود. در سازمان مجاهدین، همه میدانند که بر سر در مدرسه حنیفنژاد نوشته شده «فدا» و «صداقت». شگفتی در این است که در مدرسهٔ حنیفنژاد، «فدا» رمز ماندگاریست. ستمگران از دینامیسمی که «فدا» در دیگران ایجاد میکند، مطلقاً فهمی نداشته و ندارند. چه شاه و چه شیخ هرگاه توانسته بودند به سازمان ضربات نظامی بزنند، اعلام میکردند که سازمان مجاهدین تمام شد. صدها بار رسماً اعلام کردهاند که سازمان تمام شده است.
اما محمد حنیفنژاد، آنچنان با رمز «فدا» مأنوس بود که برای تثبیت پیروزیش علیه شاه، در سحرگاه ۴ خرداد به دژخیمان میگوید «من اینجام چرا نمیآیید؟»
چنین بود که جنبش انقلابی و سازمان مجاهدین، ماندگاریش را در طنین صدای رعد آسای «الله اکبر، مرگ بر شاه...» محمد حنیفنژاد گرامی داشت.
آری!
همچنانکه برادر مسعود به زیبایی و بسیار عمیق، بیان کرده: «فدا» مساویست با «ضدنابودی»