در روزنامههای حکومتی علاوه بر خط و نشانهای معمول برای برگزاری رفراندوم در کردستان عراق، بسیاری از روزنامههای حکومتی در روز سهشنبه ۱۱مهر ماه با برجسته کردن خبرهای جنایت هولناک در لاسوگاس تلاش کردهاند نان ضداستکباری برای نظام گرم کنند:
جوان: آمریکا در قمار تروریسم داخلی باخت
جوان: آمریکا در قمار تروریسم داخلی باخت
تجارت: سمفونی خون در لاسوگاس
بهار: ترس و وحشت در لاسوگاس
ایران:آهنگ مرگ در لاسوگاس
روزنامههای باند خامنهای پا به پای تیترهایی مثل «سمفونی مرگ در لاسوگاس» حملات باندی خود بهخصوص در عرصه برجام را تیتر کردهاند:
کیهان: هشدارهایی که در توافق هستهیی شنیده نشد، عذرخواهی پیشکش مسیر خسارتبار را رها کنید
کیهان: حامیان دو آتشه برجام حالا از آن طرف بام افتادهاند
جوان: رانت ۱۵هزار میلیاردی در جیب پتروشیمیها
کیهان: هشدارهایی که در توافق هستهیی شنیده نشد، عذرخواهی پیشکش مسیر خسارتبار را رها کنید
کیهان: حامیان دو آتشه برجام حالا از آن طرف بام افتادهاند
جوان: رانت ۱۵هزار میلیاردی در جیب پتروشیمیها
در روزنامههای باند حسن روحانی تیترهای مربوط به برجام با تناقض گوییهای معمول این روزها بعد از شکست سفر ظریف به نیویورک همراه است:
بهار: ظریف: شانس باقی ماندن برجام بیش ار ۵۰درصد است
شرق: ظریف تشریح کرد: سناریوهای ایران برای خروج از برجام
ابتکار: افزایش ۱۰برابری سرمایهگذاری خارجی در بخش صنعت و معدن تا ۱۴۰۰محقق میشود؟ چالشهای یک وعده در افق سرنوشت برجام
جنگ قدرت بین باندهای حاکم در روزنامههای سهشنبه با تیترهای متنوعی همراه است:
آرمان: کار به انکار احکام امام و رهبری رسیده است؟
آرمان:محکومیت ۷اصلاح طلب به یک سال حبس
بهار: ظریف: شانس باقی ماندن برجام بیش ار ۵۰درصد است
شرق: ظریف تشریح کرد: سناریوهای ایران برای خروج از برجام
ابتکار: افزایش ۱۰برابری سرمایهگذاری خارجی در بخش صنعت و معدن تا ۱۴۰۰محقق میشود؟ چالشهای یک وعده در افق سرنوشت برجام
جنگ قدرت بین باندهای حاکم در روزنامههای سهشنبه با تیترهای متنوعی همراه است:
آرمان: کار به انکار احکام امام و رهبری رسیده است؟
آرمان:محکومیت ۷اصلاح طلب به یک سال حبس
آفتاب یزد: احمدینژاد در رویای بهارستان
شرق: نبوی: دیواری کوتاهتر از دولت دفاع مقدس پیدا نمیکنند
خبرهای اقتصادی اجتماعی در روزنامههای هردو باند حاکم تیترهای متنوعی را به خود اختصاص دادهاند. در کنار هشدارها نسبت به تهدید انفجار اجتماعی تیترهای تداوم چپاول و اختلاس به چشم میخورند:
اعتماد: ماجرای ۶هزار میلیارد تومانی نفتیها و یارانهها، چه کسی دست دولت را در جیب خزانه کرد؟
ایران: شهرکسازی در باغ عباس آباد قانونی یا غیرقانونی
تجارت: واگذاری به نام کارگران به کام رانت خواران!
خبرهای اقتصادی اجتماعی در روزنامههای هردو باند حاکم تیترهای متنوعی را به خود اختصاص دادهاند. در کنار هشدارها نسبت به تهدید انفجار اجتماعی تیترهای تداوم چپاول و اختلاس به چشم میخورند:
اعتماد: ماجرای ۶هزار میلیارد تومانی نفتیها و یارانهها، چه کسی دست دولت را در جیب خزانه کرد؟
ایران: شهرکسازی در باغ عباس آباد قانونی یا غیرقانونی
تجارت: واگذاری به نام کارگران به کام رانت خواران!
رسالت: موسوی لارگانی: واردات بیروبه منسوجات صنعت نساجی را فلج کرده است
جوان: نرخ بیکاری جوانان به ۲۸.۸درصد رسید
جوان: نرخ بیکاری جوانان به ۲۸.۸درصد رسید
خراسان: برای نخستین بار با پذیرش درخواست یک سازمان مردم نهاد در دادسرا، شکایت علیه دولتیها در ماجرای ثامن التحجج و کاسپین بالا گرفت
شهروند: بر بساط فساد؛ گسترش فساد کشور را در معرض خطر و تجزیه قرار میدهد
آرمان: آل اسحاق: روحانی با خطر امنیتی شدن مشکلات اقتصادی مواجه است... چالش اول این است که هنوز یک نگاه جامعنگر به شرایط و مشکلات کشور به وجود نیامده است... مسئولان کشور هنوز به اولویتهای جامعه باور پیدا نکردهاند. از سوی دیگر هنوز به وضعیت زمان و مکانی کنونی نیز باور عمیق و کاربردی وجود ندارد... در شرایط کنونی دولت روحانی با خطر امنیتی شدن مشکلات اقتصادی مواجه است و هر لحظه امکان دارد که مشکلات اقتصادی سبب افزایش اصطکاکهای اجتماعی و فرهنگی شود و فضای کلی جامعه را متشنج کند. به همین دلیل رسیدگی به مشکلات اقتصادی کشور اولویت نخست کشور است و روحانی نیز باید این مسأله را به خوبی درک کند.
حمله به برجام و باند روحانی در روزنامههای باند خامنهای با مضمون خراب کردن تمام مشکلات بر سر این باند موضوع جدید در روزنامههای این باند است:
کیهان: هیچگاه در موقعیتی چنین خطیر و سرنوشتساز قرار نداشته است که اکنون به شکل تناقضآمیزی درگیر آن میباشد. ماهیت بهغایت خطرناک و تعیینکننده این وضعیت بحرانی که بقا و تداوم سیر پیشرونده انقلاب اسلامی را به چالش میکشاند، نه بهدلیل فزونی و تشدید قدرت خصم و نه به واسطه کاهندگی و تضعیف قابلیتهای مبارزه و مقاومت نیروی خودی است... بیشک تشدید اقدامات خصمانه آمریکا، نقض مکرر برجام و طراحی آنچه «مادر تحریمها» خوانده شده حکایت از تلاشهای تازه آمریکا در میدان خصومتهای دیرپای آمریکا بر ضد مردم و کشور میکند. اما حتی اگر گزینه نظامی که بهطور قطع بیرون از امکانات و توانایی بالفعل آمریکاست به روی میز بازگردد، این گزینه بهعلاوه گزینه تحریمها چه تحول تازهیی در این زمینه به وجود میآورد؟ این تغییرات هر چه که باشد، حداکثر تغییری درجهای و کمّی در تهدیدات آمریکا ایجاد میکند، نه تغییر ماهوی که معادلات موجود را به شکل خطرناکی دگرگون نماید! این دسته از تغییر تهدیدات به هر میزان که باشد قطعاً هرگز به اندازه وضعیت پیش از برجام تهدیدکننده نخواهد بود... با توجه به اینکه تغییرات احتمالی در جبهه خصم بهویژه آمریکا نمیتواند معمای تناقضآمیز و موجود در موقعیت کنونی را مفهوم کند، منطقاً پاسخ را بایستی در تغییرات جبهه خودی جستوجو کرد. از آنجایی که آرای مردم در دو انتخابات ۹۲ و ۹۶ریاست جمهوری حمل بر تمایل آنها به مذاکره و حل بحران هستهیی شده است، این ممکن است بهمعنای تضعیف مقاومت مردمی و شکنندگی آنها در برابر «برگشت به دوران تحریم» گرفته شود... این تصور و توهم که آمریکاییها با یافتن بهاصطلاح نیروهای معتدل و میانهرو در پیگیری راهبرد سیاسی خود، آنچه را این نیروها خواهان آن هستند بدون هیچ تردید و ابهامی براحتی خواهند داد، اساس راهبردی روحانی و تیم وی در مذاکرات هستهیی قرار گرفت. نتیجه این راهبرد به واسطه اعتماد بیقید و شرط به آمریکا قرارداد نامتوازنی گردید که صرفنظر از عدم توازن، فاقد سازوکارهای مناسب برای مواجهه با بدعهدی و تخلفات فعلی آمریکا از آن است.
اما آنچه اکنون کشور را در خطیرترین وضعیت آن طی چهاردهه گذشته در مواجهه با آمریکا قرار داده است، تداوم و استمرار تلقی غلط روحانی و دولت وی در مورد راهبردهای آمریکاست که جریانهای اصلاحطلب نیز در آن اشتراک دارند. با اینکه برجام نشان داده است که راهبرد آمریکا در قبال نیروهای منتقد یا مخالف و یا معارض درونی کشور، شکل پیچیدهای به خود گرفته است، تداوم این نگاه در مورد این راهبرد، نتیجهاش وضعیت کنونی است. در این وضعیت از یک طرف با کشوری روبهرو هستیم که چون همیشه با تمام توان و بهصورت فعال با برنامهیی منسجم در میدان جنگ و خصومت علیه کشور حاضر است اما در مقابل آن دولتی قرار دارد که همچنان بهدنبال جلب نظر آمریکا و غرب بوده و اقتضائات حضور در نبرد فعال و جنگ همهجانبه آمریکا را رعایت نمیکند. آنجا که حتی حاضر نیست بهرغم نقض مکرر برجام و تخلفات بیشمار آمریکا، مطابق همین قرارداد نامتوازن برجام عمل کرده و به اقدام متقابل دست بزند. با اینکه رفتار شوکآور و غیرقابل انتظار آمریکاییها، روحانی و دولت وی را متحیر و گیج کرده است، به واسطه امتناع از قبول تحول در راهبرد سیاسی آمریکا در رابطه با نیروهای معتدل و میانهرو به اشکال مختلف از زیر بار طراحی راهبرد مناسب با این تحول راهبردی آمریکا و رها کردن راهبرد سابق خود در جلب نظر آمریکا و غرب خودداری میکند... در هر حال بعید است کسی شک یا تردیدی در این داشته باشد که وضعیت کنونی تا چه حد خطرناک و تهدیدکننده است. نتیجه نبردی که در آن یک طرف با خصومت تمام با طراحی حملات پیدرپی و فلجکننده، مصمم برای از پا درآوردن نیروی مقابل است، در حالی که طرف مقابل بهاشکال مختلف از حضور جدی در میدان نبرد سر باز زده و یا به انکار واقعیت خصومت خصم دست میزند یا اینکه بهدنبال جلب نظر محبتآمیز وی میباشد و یا نهایتاً خود را مشغول جلب نظر متحد خصم میکند، روشن است. این وضعیت عجیب است که کشور را در خطرناکترین موقعیت تاریخی خود پس از انقلاب اسلامی قرار داده است... لازم است که آقای روحانی و دولت وی بهعنوان نیروی اصلی در جبهه نبرد کنونی از توهمات بهدر آمده و واقعیت راهبرد تازه آمریکا را بپذیرد. برجام بهرغم ضررهای بیشمار آن نفعهای متعددی داشته است. از جمله این نفعها، آگاهی از تحول رویکرد راهبردی آمریکا در مواجهه با کشور، از راهبرد تفکیکی به راهبرد یک کاسه است که البته پیچیدگیها و ظرافتهای آن در جای خود باید مورد بحث قرار گیرد.
کیهان: در حالی که خسارتآفرین بودن مسیر توافق هستهیی و عدم پایبندی آمریکا به تعهدات خود بیشازپیش آشکار شده است، به نظر میرسد بهترین گزینه پیش روی دولت برای جبران وضعیت فعلی و جلوگیری از افزایش خسارت، بازگشت از این راه بنبست است... در ماههای اخیر دو طیف «سهل اندیش» و «ماموریتدار برای بزک آمریکا» در ایران موج ترامپستیزی به راه انداختند تا به موجب آن «باراک اوباما» رئیسجمهور مؤدب! و باهوش! آمریکا- به اذعان مقامات ارشد دولت- را بهطور خاص و سیستم حاکمه آمریکا را بهطور عام تبرئه نمایند... در حال حاضر مقامات دولت ترامپ در پی آن هستند تا با فشار بر دولت ایران برای تندادن به برجامهای دو و سه در قضایای موشکی و محور مقاومت، خسارت محض برجام را به دیگر مؤلفههای قدرت ایران تعمیم دهند... گفتنی است بهرغم کارنامه سیاه آمریکا در اجرای تعهدات بینالمللی و نقض عهدهای مکرر در تعهدات مختلف و عهد شکنیهای مکرر پس از برجام، مقامات ارشد دولت و اعضای تیم مذاکرهکننده هستهیی همچنان از لزوم اعتماد به قول آمریکاییها سخن میگفتند... برخی دولتمردان و رسانههای به ظاهر حامی دولت مدعی بودند که برجام ابزاری در دست ایران برای لغو تحریمهاست، ولیکن همانطور که منتقدان نیز با دلایل متقن تأکید داشتند، در حال حاضر برجام صرفاً ابزاری در دست آمریکا برای افزایش فشار بر ایران است... با تأسف باید گفت در برخی مذاکرات یا مواجهات دیپلوماتیک مقابل آمریکا و غرب، موقعیت منحصربهفرد قدرت جمهوری اسلامی از سوی برخی نمایندگان ما ناشناخته ماند و در تراز آن رفتار نشد. دقیقاً از همین نقطه بود که مثلاً برجام در تدوین و اجرا برخلاف منافع ما رقم خورد. طرف مقابل با پالسهایی که از برخی سطوح سیاسی یا دیپلوماتیک ما دریافت میکرد، به این ادراک خطا رسید که طرف ایرانی خود را دستکم گرفته و در موضع ضعف میبیند؛ چنانکه بهعنوان یکی از صدها سند، وبسایت رادیو فرانسه-مهرماه ۹۲- نوشت: «ارزیابی غرب از دولت روحانی، تعامل با فروشنده بدهکار و مشتاقی است که خود را ناگزیر از فروش حقوق ملی میبیند. بر پایه این جمعبندی اگر خریدار صبور باشد، شرایط فروشنده را دشوارتر میکند و در همان حال قیمت فروش را کمتر خواهد کرد!».
آمریکاییها اعم از دموکرات و جمهوریخواه و دولت و کنگره، با تستهای متعدد دریافتهاند که هر بلایی هم سر برجام بیاورند و هر نوع دشمنی مرتکب شوند، با کمترین واکنش عملی از سوی دولت آقای روحانی مواجه نخواهند شد.
شهروند: بر بساط فساد؛ گسترش فساد کشور را در معرض خطر و تجزیه قرار میدهد
آرمان: آل اسحاق: روحانی با خطر امنیتی شدن مشکلات اقتصادی مواجه است... چالش اول این است که هنوز یک نگاه جامعنگر به شرایط و مشکلات کشور به وجود نیامده است... مسئولان کشور هنوز به اولویتهای جامعه باور پیدا نکردهاند. از سوی دیگر هنوز به وضعیت زمان و مکانی کنونی نیز باور عمیق و کاربردی وجود ندارد... در شرایط کنونی دولت روحانی با خطر امنیتی شدن مشکلات اقتصادی مواجه است و هر لحظه امکان دارد که مشکلات اقتصادی سبب افزایش اصطکاکهای اجتماعی و فرهنگی شود و فضای کلی جامعه را متشنج کند. به همین دلیل رسیدگی به مشکلات اقتصادی کشور اولویت نخست کشور است و روحانی نیز باید این مسأله را به خوبی درک کند.
حمله به برجام و باند روحانی در روزنامههای باند خامنهای با مضمون خراب کردن تمام مشکلات بر سر این باند موضوع جدید در روزنامههای این باند است:
کیهان: هیچگاه در موقعیتی چنین خطیر و سرنوشتساز قرار نداشته است که اکنون به شکل تناقضآمیزی درگیر آن میباشد. ماهیت بهغایت خطرناک و تعیینکننده این وضعیت بحرانی که بقا و تداوم سیر پیشرونده انقلاب اسلامی را به چالش میکشاند، نه بهدلیل فزونی و تشدید قدرت خصم و نه به واسطه کاهندگی و تضعیف قابلیتهای مبارزه و مقاومت نیروی خودی است... بیشک تشدید اقدامات خصمانه آمریکا، نقض مکرر برجام و طراحی آنچه «مادر تحریمها» خوانده شده حکایت از تلاشهای تازه آمریکا در میدان خصومتهای دیرپای آمریکا بر ضد مردم و کشور میکند. اما حتی اگر گزینه نظامی که بهطور قطع بیرون از امکانات و توانایی بالفعل آمریکاست به روی میز بازگردد، این گزینه بهعلاوه گزینه تحریمها چه تحول تازهیی در این زمینه به وجود میآورد؟ این تغییرات هر چه که باشد، حداکثر تغییری درجهای و کمّی در تهدیدات آمریکا ایجاد میکند، نه تغییر ماهوی که معادلات موجود را به شکل خطرناکی دگرگون نماید! این دسته از تغییر تهدیدات به هر میزان که باشد قطعاً هرگز به اندازه وضعیت پیش از برجام تهدیدکننده نخواهد بود... با توجه به اینکه تغییرات احتمالی در جبهه خصم بهویژه آمریکا نمیتواند معمای تناقضآمیز و موجود در موقعیت کنونی را مفهوم کند، منطقاً پاسخ را بایستی در تغییرات جبهه خودی جستوجو کرد. از آنجایی که آرای مردم در دو انتخابات ۹۲ و ۹۶ریاست جمهوری حمل بر تمایل آنها به مذاکره و حل بحران هستهیی شده است، این ممکن است بهمعنای تضعیف مقاومت مردمی و شکنندگی آنها در برابر «برگشت به دوران تحریم» گرفته شود... این تصور و توهم که آمریکاییها با یافتن بهاصطلاح نیروهای معتدل و میانهرو در پیگیری راهبرد سیاسی خود، آنچه را این نیروها خواهان آن هستند بدون هیچ تردید و ابهامی براحتی خواهند داد، اساس راهبردی روحانی و تیم وی در مذاکرات هستهیی قرار گرفت. نتیجه این راهبرد به واسطه اعتماد بیقید و شرط به آمریکا قرارداد نامتوازنی گردید که صرفنظر از عدم توازن، فاقد سازوکارهای مناسب برای مواجهه با بدعهدی و تخلفات فعلی آمریکا از آن است.
اما آنچه اکنون کشور را در خطیرترین وضعیت آن طی چهاردهه گذشته در مواجهه با آمریکا قرار داده است، تداوم و استمرار تلقی غلط روحانی و دولت وی در مورد راهبردهای آمریکاست که جریانهای اصلاحطلب نیز در آن اشتراک دارند. با اینکه برجام نشان داده است که راهبرد آمریکا در قبال نیروهای منتقد یا مخالف و یا معارض درونی کشور، شکل پیچیدهای به خود گرفته است، تداوم این نگاه در مورد این راهبرد، نتیجهاش وضعیت کنونی است. در این وضعیت از یک طرف با کشوری روبهرو هستیم که چون همیشه با تمام توان و بهصورت فعال با برنامهیی منسجم در میدان جنگ و خصومت علیه کشور حاضر است اما در مقابل آن دولتی قرار دارد که همچنان بهدنبال جلب نظر آمریکا و غرب بوده و اقتضائات حضور در نبرد فعال و جنگ همهجانبه آمریکا را رعایت نمیکند. آنجا که حتی حاضر نیست بهرغم نقض مکرر برجام و تخلفات بیشمار آمریکا، مطابق همین قرارداد نامتوازن برجام عمل کرده و به اقدام متقابل دست بزند. با اینکه رفتار شوکآور و غیرقابل انتظار آمریکاییها، روحانی و دولت وی را متحیر و گیج کرده است، به واسطه امتناع از قبول تحول در راهبرد سیاسی آمریکا در رابطه با نیروهای معتدل و میانهرو به اشکال مختلف از زیر بار طراحی راهبرد مناسب با این تحول راهبردی آمریکا و رها کردن راهبرد سابق خود در جلب نظر آمریکا و غرب خودداری میکند... در هر حال بعید است کسی شک یا تردیدی در این داشته باشد که وضعیت کنونی تا چه حد خطرناک و تهدیدکننده است. نتیجه نبردی که در آن یک طرف با خصومت تمام با طراحی حملات پیدرپی و فلجکننده، مصمم برای از پا درآوردن نیروی مقابل است، در حالی که طرف مقابل بهاشکال مختلف از حضور جدی در میدان نبرد سر باز زده و یا به انکار واقعیت خصومت خصم دست میزند یا اینکه بهدنبال جلب نظر محبتآمیز وی میباشد و یا نهایتاً خود را مشغول جلب نظر متحد خصم میکند، روشن است. این وضعیت عجیب است که کشور را در خطرناکترین موقعیت تاریخی خود پس از انقلاب اسلامی قرار داده است... لازم است که آقای روحانی و دولت وی بهعنوان نیروی اصلی در جبهه نبرد کنونی از توهمات بهدر آمده و واقعیت راهبرد تازه آمریکا را بپذیرد. برجام بهرغم ضررهای بیشمار آن نفعهای متعددی داشته است. از جمله این نفعها، آگاهی از تحول رویکرد راهبردی آمریکا در مواجهه با کشور، از راهبرد تفکیکی به راهبرد یک کاسه است که البته پیچیدگیها و ظرافتهای آن در جای خود باید مورد بحث قرار گیرد.
کیهان: در حالی که خسارتآفرین بودن مسیر توافق هستهیی و عدم پایبندی آمریکا به تعهدات خود بیشازپیش آشکار شده است، به نظر میرسد بهترین گزینه پیش روی دولت برای جبران وضعیت فعلی و جلوگیری از افزایش خسارت، بازگشت از این راه بنبست است... در ماههای اخیر دو طیف «سهل اندیش» و «ماموریتدار برای بزک آمریکا» در ایران موج ترامپستیزی به راه انداختند تا به موجب آن «باراک اوباما» رئیسجمهور مؤدب! و باهوش! آمریکا- به اذعان مقامات ارشد دولت- را بهطور خاص و سیستم حاکمه آمریکا را بهطور عام تبرئه نمایند... در حال حاضر مقامات دولت ترامپ در پی آن هستند تا با فشار بر دولت ایران برای تندادن به برجامهای دو و سه در قضایای موشکی و محور مقاومت، خسارت محض برجام را به دیگر مؤلفههای قدرت ایران تعمیم دهند... گفتنی است بهرغم کارنامه سیاه آمریکا در اجرای تعهدات بینالمللی و نقض عهدهای مکرر در تعهدات مختلف و عهد شکنیهای مکرر پس از برجام، مقامات ارشد دولت و اعضای تیم مذاکرهکننده هستهیی همچنان از لزوم اعتماد به قول آمریکاییها سخن میگفتند... برخی دولتمردان و رسانههای به ظاهر حامی دولت مدعی بودند که برجام ابزاری در دست ایران برای لغو تحریمهاست، ولیکن همانطور که منتقدان نیز با دلایل متقن تأکید داشتند، در حال حاضر برجام صرفاً ابزاری در دست آمریکا برای افزایش فشار بر ایران است... با تأسف باید گفت در برخی مذاکرات یا مواجهات دیپلوماتیک مقابل آمریکا و غرب، موقعیت منحصربهفرد قدرت جمهوری اسلامی از سوی برخی نمایندگان ما ناشناخته ماند و در تراز آن رفتار نشد. دقیقاً از همین نقطه بود که مثلاً برجام در تدوین و اجرا برخلاف منافع ما رقم خورد. طرف مقابل با پالسهایی که از برخی سطوح سیاسی یا دیپلوماتیک ما دریافت میکرد، به این ادراک خطا رسید که طرف ایرانی خود را دستکم گرفته و در موضع ضعف میبیند؛ چنانکه بهعنوان یکی از صدها سند، وبسایت رادیو فرانسه-مهرماه ۹۲- نوشت: «ارزیابی غرب از دولت روحانی، تعامل با فروشنده بدهکار و مشتاقی است که خود را ناگزیر از فروش حقوق ملی میبیند. بر پایه این جمعبندی اگر خریدار صبور باشد، شرایط فروشنده را دشوارتر میکند و در همان حال قیمت فروش را کمتر خواهد کرد!».
آمریکاییها اعم از دموکرات و جمهوریخواه و دولت و کنگره، با تستهای متعدد دریافتهاند که هر بلایی هم سر برجام بیاورند و هر نوع دشمنی مرتکب شوند، با کمترین واکنش عملی از سوی دولت آقای روحانی مواجه نخواهند شد.
در روزنامههای باند حسن روحانی و شرکا در واکنش به پیشنهاد تغییر ساختار ریاستی به پارلمانی توسط برخی از نمایندگان باند خامنهای در مجلس ارتجاع، تلویحا شورای نگهبان و ساخت و بافت ماهوی و اداری نظام ولایت را مانع تحقق دموکراسی پارلمانی دانسته اند:
قانون: ارتجاع رو به جلو!
با توجه به آنکه نظام پارلمانی در دهه شصت نیز بر ساختار سیاسی کشور سایه افکندهبود، آیا تجربه دوباره آن به صلاح مملکت خواهد بود؟ از طرفی برخی افراد معتقدند که با تغییر نظام سیاسی از ریاستی به پارلمانی نقش احزاب و تشکلها نیز پررنگتر خواهد شد. سؤال دیگر این است که آیا با توجه به بستر فعلی فضای کشور گسترش فرهنگ تحزب با تغییر نظام سیاسی به پارلمانی حاصل خواهد شد و کارآمدی فعالیت حزبی در گرو همین یک تغییر است؟ البته فراموش نکنیم که با تمام تفاسیر، سازوکار اصلاح قانون اساسی چندان نیز آسان به نظر نمیآید... با پارلمانی شدن، شرایط تغییر نخواهد کرد و تشکلها به سمت فراگیر بودن پیش نخواهند رفت. این مسائل با قانوناساسی ارتباطی ندارد و به سیاست حاکم بر فضای سیاسی کشور مربوط است... به نظر میرسد که موضوع تغییر نظام سیاسی در ایران با مشکلات و معضلات فراوانی روبهرو است و هر کدام از شخصیتهای سیاسی، رویکرد و نگاه متفاوتی به این موضوع دارند. در همین راستا باید منتظر مقامات ارشد نظام ماند و مشاهده کرد که در این رابطه چه تصمیمیخواهند گرفت زیرا این موضوع با آینده کشور و نظام ارتباط دارد و اگر اقداماتی غیرکارشناسی در این زمینه صورت پذیرد، عواقب مناسبی بهدنبال نخواهد داشت.
آرمان: حتی اگر نظام سیاسی ایران به پارلمانی تغییر کند و رئیسجمهور اختیاراتی همانند اختیارات قبل از بازنگری در قانون اساسی در سال ۶۸پیدا کند، مجدداً اختلافاتی بین رئیسجمهور و رئیس حزب قدرتمند در پارلمان (نخست وزیر) را شاهد خواهیم بود و از سوی دیگر کاستن از اختیارات قانونی رئیسجمهور میتواند در مغایرت با جمهوریت نظام تلقی شود. از این منظر بازنگری در قانون اساسی ایران امر دشواری به نظر میرسد. همچنین در صورت اجماع بر سر حل اختلاف رئیسجمهور و نخستوزیر بر سر اختیارات باز هم شاهد موارد دیگری از جمله عدم رشد و یا توسعه سیاسی متوازن در ایران خواهیم بود. واقعیت این است که موانع مختلفی بر سر راه رشد تحزب در ایران وجود دارد و احزاب در طول چهار دهه گذشته نتوانستهاند به بالندگی واقعی دست یابند. در نتیجه به نظر میرسد قبل از تغییر نظام سیاسی به پارلمانتاریستی باید قانون انتخاب ایران همچنین قانون تحزب اصلاحگردد. بهطوری که فعالان سیاسی بتوانند بدون هیچگونه دغدغهای به گسترش فرهنگ تحزب پرداخت و احزاب بتوانند در مشکلات گوناگون کشور راهکارهای مختلف کارشناسی شده ارائه دهند و مردم با اقبال به سمت آنها میزان اجرای برنامهها را ملاک عمل قرار دهند... در شرایط فعلی و با توجه به محدودیتهای گوناگون بر سر راه احزاب در ایران تغییر نظام انتخاباتی در ایران آب در آسیاب کوفتن است.
اعتماد: سرمقاله: شرطهایی برای نظام پارلمانی
در حال حاضر تأسیس نظام پارلمانی در کشور ما زود است
هنوز فرهنگ سیاسی ما به آن اندازه از توسعهیافتگی نرسیده است که بتوانیم یک نظام پارلمانی کامیابی را داشته باشیم. تأسیس نظام پارلمانی مستلزم بالا رفتن آستانه مدارای سیاسی است که هماکنون در پایینترین حد از مدارای سیاسی بهسر میبریم. تکثرگرایی سیاسی هنوز در کشور ما جایگاه چندان شایستهای ندارد. به همین دلیل به نظر میرسد از منظر فراحقوقی هنوز زود است به تأسیس چنین نظامی بیندیشیم... آنچه در اتمسفر حقوقی و سیاسی کشور ما نیازمند بازنگری است به اعتقاد من ساختار نهادی نظام جمهوری اسلامی ایران است. در حال حاضر در مسأله پارلمان با بحران روبهرو نیستیم. نظام جمهوری اسلامی اگر سودای کارآمدی دارد باید اولاً به یکپارچهسازی سیاسی در حوزههای مختلف اجرایی، قانونگذاری، قضایی و تا حدودی مقرراتگذاری بپردازد. یعنی در حقیقت ما الآن در همه این حوزهها با نوعی پراکندگی و تشتت ناروا روبهرو هستیم که این پراکندگی، تشتت و تعدد نهادی به یک معنا نظام جمهوری اسلامی را از یکپارچگی سیاسی و حاکمیتی خودش دور کرده است... ماشین قدرت در جمهوری اسلامی دارای فرمانهای متعدد است. ماشین اقتصاد، فرهنگ، قانونگذاری، قضاوت دارای فرمانهای متعدد است و راز کمسرعت بودن جمهوری اسلامی در عرصه توسعه همین است. باید این نکته را بهعنوان پاشنه آشیل جمهوری اسلامی تلقی کنیم و با بازبینی در ساز و کارهای نهادی آنها را منسجمتر و البته دموکراتیکتر کنیم
در جوامعی که دموکراسی و سنت دموکراسی فاقد پیشینههای دور و دراز است برای اینکه بتوانیم هم قدرت و به تعبیری دولت را مشروطه نگهداریم و هم به یک معنا از تشتت، پراکندگی و تفرقههای خانمانسوز جلوگیری کنیم به نظر میرسد در کشورهایی مانند ایران نظام ریاستی پاسخگوتر است. البته نظام ریاستیای که اقتدار لازم را در حوزههای سیاستگذاری، تصمیمگیری، اجرایی و قضاوتی داشته باشد.
ایران: نظام پارلمانی پاک کردن صورت مسأله
در حالی که یک بار دیگر بحث تغییر نظام سیاسی کشور از ریاستی به پارلمانی توسط چند نفر از نمایندگان مجلس مطرح شده، یک استدلال قدیمی بهعنوان زیربنای اصلی این موضوع مطرح میشود؛ امکان کاهش اختلافات قوای مقننه و مجریه با تغییر قانون اساسی به نظام پارلمانی که عکس آن را میتوان «بالا بودن تنش در سطح دو قوه» دانست... فارغ از اینکه یک نظام پارلمانی کارآمد نیازمند ساختار حزبی قدرتمند، نظام انتخاباتی حزبی و همین طور امکان کمترین دخالت سلیقهای در روند انتخابات است و فعلاً کشور ما از این حیث شرایط لازم را ندارد، باید گفت اختلاف بین قوا نمیتواند و نباید بهانه اصلی چنین تغییری باشد. بیایید مسأله را از طرف دیگر آن ببینیم؛ آیا اختلافات موجود میان قوا و خصوصاً دولت و مجلس ناشی از این است که انتخابات این دو مجزا از یکدیگر برگزار میشوند و با از بین بردن این عامل، هماهنگی میان قوا هم حاصل خواهد شد؟ به نظر میرسد استدلال موافقان نظام پارلمانی نه حل «مسأله» که پاک کردن «صورت مسأله» باشد. با این فرض این سؤال پیش میآید که چرا ما برای رفع برخی اختلافات دست به دامن تغییر ساختار سیاسی کشور و قانون اساسی میشویم و آیا راه دیگری جز این وجود ندارد؟
وقتی با نگاهی عمیقتر به این دست اختلافات نگاه میکنیم، متوجه میشویم که زمینه آنها نه در نظام انتخاباتی کشور بلکه در مسائلی چون عدم وجود شفافیت لازم در ساختار اداری، عدم بهرهگیری مستمر و مؤثر از تیمهای کارشناسی در مسائل مختلف، رسوخ نگاه منطقهیی و تک حوزهای به مسائل کشور در میان نمایندگان، امکان گسترده امتیازگیریهای سیاسی و اقتصادی و مواردی نظیر اینها ریشه دارد... دولتی که از دل این مجلس تشکیل شود آیا این چالش را نخواهد داشت یا اتفاقاً تقاضاهای نمایندگانی که رئیس دولت را انتخاب کردهاند، افزایش خواهد یافت؟ آیا دعوا و اختلاف بین نمایندگان و وزرا در آن صورت به شکل تنش و چالش میان خود نمایندگان در رقابتهای منطقهیی و سیاسی، بازتولید نخواهد شد؟ ضمن اینکه همچنان کشور ما از مهمترین زیرساخت چنین کاری، یعنی وجود نظام حزبی قدرتمند در دو بُعد فعالیت مدنی و آزادانه و برگزاری انتخابات محروم است.
قانون: ارتجاع رو به جلو!
با توجه به آنکه نظام پارلمانی در دهه شصت نیز بر ساختار سیاسی کشور سایه افکندهبود، آیا تجربه دوباره آن به صلاح مملکت خواهد بود؟ از طرفی برخی افراد معتقدند که با تغییر نظام سیاسی از ریاستی به پارلمانی نقش احزاب و تشکلها نیز پررنگتر خواهد شد. سؤال دیگر این است که آیا با توجه به بستر فعلی فضای کشور گسترش فرهنگ تحزب با تغییر نظام سیاسی به پارلمانی حاصل خواهد شد و کارآمدی فعالیت حزبی در گرو همین یک تغییر است؟ البته فراموش نکنیم که با تمام تفاسیر، سازوکار اصلاح قانون اساسی چندان نیز آسان به نظر نمیآید... با پارلمانی شدن، شرایط تغییر نخواهد کرد و تشکلها به سمت فراگیر بودن پیش نخواهند رفت. این مسائل با قانوناساسی ارتباطی ندارد و به سیاست حاکم بر فضای سیاسی کشور مربوط است... به نظر میرسد که موضوع تغییر نظام سیاسی در ایران با مشکلات و معضلات فراوانی روبهرو است و هر کدام از شخصیتهای سیاسی، رویکرد و نگاه متفاوتی به این موضوع دارند. در همین راستا باید منتظر مقامات ارشد نظام ماند و مشاهده کرد که در این رابطه چه تصمیمیخواهند گرفت زیرا این موضوع با آینده کشور و نظام ارتباط دارد و اگر اقداماتی غیرکارشناسی در این زمینه صورت پذیرد، عواقب مناسبی بهدنبال نخواهد داشت.
آرمان: حتی اگر نظام سیاسی ایران به پارلمانی تغییر کند و رئیسجمهور اختیاراتی همانند اختیارات قبل از بازنگری در قانون اساسی در سال ۶۸پیدا کند، مجدداً اختلافاتی بین رئیسجمهور و رئیس حزب قدرتمند در پارلمان (نخست وزیر) را شاهد خواهیم بود و از سوی دیگر کاستن از اختیارات قانونی رئیسجمهور میتواند در مغایرت با جمهوریت نظام تلقی شود. از این منظر بازنگری در قانون اساسی ایران امر دشواری به نظر میرسد. همچنین در صورت اجماع بر سر حل اختلاف رئیسجمهور و نخستوزیر بر سر اختیارات باز هم شاهد موارد دیگری از جمله عدم رشد و یا توسعه سیاسی متوازن در ایران خواهیم بود. واقعیت این است که موانع مختلفی بر سر راه رشد تحزب در ایران وجود دارد و احزاب در طول چهار دهه گذشته نتوانستهاند به بالندگی واقعی دست یابند. در نتیجه به نظر میرسد قبل از تغییر نظام سیاسی به پارلمانتاریستی باید قانون انتخاب ایران همچنین قانون تحزب اصلاحگردد. بهطوری که فعالان سیاسی بتوانند بدون هیچگونه دغدغهای به گسترش فرهنگ تحزب پرداخت و احزاب بتوانند در مشکلات گوناگون کشور راهکارهای مختلف کارشناسی شده ارائه دهند و مردم با اقبال به سمت آنها میزان اجرای برنامهها را ملاک عمل قرار دهند... در شرایط فعلی و با توجه به محدودیتهای گوناگون بر سر راه احزاب در ایران تغییر نظام انتخاباتی در ایران آب در آسیاب کوفتن است.
اعتماد: سرمقاله: شرطهایی برای نظام پارلمانی
در حال حاضر تأسیس نظام پارلمانی در کشور ما زود است
هنوز فرهنگ سیاسی ما به آن اندازه از توسعهیافتگی نرسیده است که بتوانیم یک نظام پارلمانی کامیابی را داشته باشیم. تأسیس نظام پارلمانی مستلزم بالا رفتن آستانه مدارای سیاسی است که هماکنون در پایینترین حد از مدارای سیاسی بهسر میبریم. تکثرگرایی سیاسی هنوز در کشور ما جایگاه چندان شایستهای ندارد. به همین دلیل به نظر میرسد از منظر فراحقوقی هنوز زود است به تأسیس چنین نظامی بیندیشیم... آنچه در اتمسفر حقوقی و سیاسی کشور ما نیازمند بازنگری است به اعتقاد من ساختار نهادی نظام جمهوری اسلامی ایران است. در حال حاضر در مسأله پارلمان با بحران روبهرو نیستیم. نظام جمهوری اسلامی اگر سودای کارآمدی دارد باید اولاً به یکپارچهسازی سیاسی در حوزههای مختلف اجرایی، قانونگذاری، قضایی و تا حدودی مقرراتگذاری بپردازد. یعنی در حقیقت ما الآن در همه این حوزهها با نوعی پراکندگی و تشتت ناروا روبهرو هستیم که این پراکندگی، تشتت و تعدد نهادی به یک معنا نظام جمهوری اسلامی را از یکپارچگی سیاسی و حاکمیتی خودش دور کرده است... ماشین قدرت در جمهوری اسلامی دارای فرمانهای متعدد است. ماشین اقتصاد، فرهنگ، قانونگذاری، قضاوت دارای فرمانهای متعدد است و راز کمسرعت بودن جمهوری اسلامی در عرصه توسعه همین است. باید این نکته را بهعنوان پاشنه آشیل جمهوری اسلامی تلقی کنیم و با بازبینی در ساز و کارهای نهادی آنها را منسجمتر و البته دموکراتیکتر کنیم
در جوامعی که دموکراسی و سنت دموکراسی فاقد پیشینههای دور و دراز است برای اینکه بتوانیم هم قدرت و به تعبیری دولت را مشروطه نگهداریم و هم به یک معنا از تشتت، پراکندگی و تفرقههای خانمانسوز جلوگیری کنیم به نظر میرسد در کشورهایی مانند ایران نظام ریاستی پاسخگوتر است. البته نظام ریاستیای که اقتدار لازم را در حوزههای سیاستگذاری، تصمیمگیری، اجرایی و قضاوتی داشته باشد.
ایران: نظام پارلمانی پاک کردن صورت مسأله
در حالی که یک بار دیگر بحث تغییر نظام سیاسی کشور از ریاستی به پارلمانی توسط چند نفر از نمایندگان مجلس مطرح شده، یک استدلال قدیمی بهعنوان زیربنای اصلی این موضوع مطرح میشود؛ امکان کاهش اختلافات قوای مقننه و مجریه با تغییر قانون اساسی به نظام پارلمانی که عکس آن را میتوان «بالا بودن تنش در سطح دو قوه» دانست... فارغ از اینکه یک نظام پارلمانی کارآمد نیازمند ساختار حزبی قدرتمند، نظام انتخاباتی حزبی و همین طور امکان کمترین دخالت سلیقهای در روند انتخابات است و فعلاً کشور ما از این حیث شرایط لازم را ندارد، باید گفت اختلاف بین قوا نمیتواند و نباید بهانه اصلی چنین تغییری باشد. بیایید مسأله را از طرف دیگر آن ببینیم؛ آیا اختلافات موجود میان قوا و خصوصاً دولت و مجلس ناشی از این است که انتخابات این دو مجزا از یکدیگر برگزار میشوند و با از بین بردن این عامل، هماهنگی میان قوا هم حاصل خواهد شد؟ به نظر میرسد استدلال موافقان نظام پارلمانی نه حل «مسأله» که پاک کردن «صورت مسأله» باشد. با این فرض این سؤال پیش میآید که چرا ما برای رفع برخی اختلافات دست به دامن تغییر ساختار سیاسی کشور و قانون اساسی میشویم و آیا راه دیگری جز این وجود ندارد؟
وقتی با نگاهی عمیقتر به این دست اختلافات نگاه میکنیم، متوجه میشویم که زمینه آنها نه در نظام انتخاباتی کشور بلکه در مسائلی چون عدم وجود شفافیت لازم در ساختار اداری، عدم بهرهگیری مستمر و مؤثر از تیمهای کارشناسی در مسائل مختلف، رسوخ نگاه منطقهیی و تک حوزهای به مسائل کشور در میان نمایندگان، امکان گسترده امتیازگیریهای سیاسی و اقتصادی و مواردی نظیر اینها ریشه دارد... دولتی که از دل این مجلس تشکیل شود آیا این چالش را نخواهد داشت یا اتفاقاً تقاضاهای نمایندگانی که رئیس دولت را انتخاب کردهاند، افزایش خواهد یافت؟ آیا دعوا و اختلاف بین نمایندگان و وزرا در آن صورت به شکل تنش و چالش میان خود نمایندگان در رقابتهای منطقهیی و سیاسی، بازتولید نخواهد شد؟ ضمن اینکه همچنان کشور ما از مهمترین زیرساخت چنین کاری، یعنی وجود نظام حزبی قدرتمند در دو بُعد فعالیت مدنی و آزادانه و برگزاری انتخابات محروم است.