روز ۲۱آذر ۹۷ خامنهای در دیدار با خانواده قربانیان جنگ نسبت به آنچه خودش «نقشه» مینامید ابراز وحشت کرد و گفت: «اینکه اینها گفتند در سال ۹۷ ما چنین میکنیم، چنان میکنیم... این ممکن است فریب باشد، ممکن است جنجال را برای سال ۹۷ بکنند، نقشه را برای سال ۹۸ بکشند». این ابراز وحشت ولیفقیه ارتجاع از شعلهور شدن آتش قیام از همان روز در تمام تریبونهای حکومتی طنینافکن شده است. روز ۲۸آذر آخوند علمالهدی گفت: «ماهیت فتنههای امروز، رهبریزدایی و ولایتزدایی از جامعه است». روز ۷دی هم تریبونهای نمایش جمعه بازتاب همین ابراز وحشتها بود. برخی به زبان معکوس و برخی مستقیم.
البته ابراز نگرانی و وحشت از آینده و مشخصاً از سال ۹۸، محدود به امامجمعههای خامنهای نیست، این نگرانی اگر در باند اصلاحطلب شدیدتر نباشد، کمتر نیست.
علت وحشت چیست؟
سؤال این است که علت وحشت رژیم از سال ۹۸ و اینهمه هشدار نسبت به آن برای چیست؟
آیا جنگ و حملهٔ نظامی یا خطر داخلی در چشمانداز است؟
چرا رژیم تا به این حد هراسان است؟
منظور از «ولایتزدایی» که امامجمعههای خامنهای در حرفهایشان پیوسته تکرار میکنند چیست؟ چه عواملی موجب میشود که رژیم اینچنین نگران و سرآسیمه باشد؟
و یک سؤال دیگر: ولایتزدایی یعنی چه؟
تمامی این ابراز وحشتها بهدنبال سخنان خامنهای است که ۲۱آذر ۹۷ اضافه بر آنچه در شروع این یادداشت یادآوری شد افزوده بود: «هدف آنها این بود که به و سیله تحریم و اقدامات ضدامنیتی، در کشور دودستگی، اختلاف و جنگ گروهها بهوجود آورند و عدهای را به خیابانها بکشانند و نام آن را هم «تابستان داغ» گذاشته بودند».
مشکل، حاکم شدن بحران بر تمامیت رژیم است
اصل موضوع این است که رژیم بهشدت تضعیف شده و در همهٔ زمینهها دچار بحران و در بنبست است.
خامنهای در روز ۱۲مهر ۹۷ گفت: «خوب ما البته مشکل داریم، بله ما مشکل اقتصادی داریم... اقتصاد نفتی داریم که این خودش یک عیب بزرگ است، فرهنگ صرفهجویی نداریم، این عیب است... این عیوب را ما داریم، ولی عیب واقعی اینها نیست، عیب واقعی بنبست است که بحمدالله نداریم، ما بنبست نداریم».
فروپاشی!؟
واقعیت البته همان است که فائزهٔ هاشمی گفت: «از لحاظ محتوایی این فروپاشی اتفاق افتاده چرا که هر جا را میبینی فشل است! هر جا دست میگذاری خالی از مدیریت و تدبیر است! همه چیز رها است، فکری برای حل مشکلات نمیشود یا اگر میشود به جای بهترشدن بدتر میشود، آثار بهبود دیده نمیشود، روزمرگی حاکم شده است، مشکلات اقتصادی و اجتماعی روزبهروز افزایش مییابد، برای دریافت حق اولیه بایستی کلی هزینه پرداخت کرد، تلاش، خشم، افسردگی، ناامیدی، بیتفاوتی و رها کردن».
دولتی که همهچیز را رها کرده است!
این جمله که دولت روحانی همه چیز را رها کرده، آنچنان در رژیم شایع است که روحانی در سخنرانی خود در مجلس ناچار شد به صراحت آن را به زبان بیاورد و بگوید اینکه میگویند دولت همه چیز را رها کرده درست نیست.
مفهوم ولایتزدایی
در مورد ولایتزدایی نیز باید گفت این عبارت مترادف «براندازی و سرنگونی» است، چون همه میدانند که این رژیم بدون ولایت فقیه یک روز هم دوام نمیآورد. از طرف دیگر این همه تأکید بر خامنهای و اصل ولایت فقیه به این علت است که گرچه خامنهای در درون رژیم هم(مانند جامعه) هیمنه و اتوریتهٔ خود را به میزان زیادی از دست داده است اما به هر حال میخواهند رژیم را حول او منسجم کنند، امری که مقدور نیست.
فتنه بدون رفسنجانی؟ منظور از فتنه چیست یا کیست؟
از سوی دیگر عوامل رژیم در هشدارهای خود بسیاری مواقع از فتنه و سران فتنه صحبت میکنند. البته تا هنگامی که رفسنجانی زنده بود، این هشدارها بحث روشنی بود اما اکنون چه؟ آیا منظور از فتنه، بقایای باند او نیست؟
پاسخ این پرسش را روز جمعه ۷دی ۹۷ پاسدار صفار هرندی در نمایش جمعه تهران داد و از قول خامنهای گفت: «اینها که رأس فتنه نیستند! اینها را مردم از باب مسامحه میگویند که اینها رأس فتنه هستند، رأس فتنه که بیرون هست و اینها کوچکتر و حقیرتر از آن هستند که بتوانند در رأس یک همچنین جدال بزرگی باشند! اینها بازیخوردههای آنها هستند ولی اینکه بازیخورده هستند».
و بعد با اشاره تلویحی به موسوی و کروبی اضافه کرد: «اگر مصالحی اقتضا کرده که با آنها برخوردی از موضع مسامحه و مماشات و اینها صورت بگیرد آنها حکمتهای دقیقی است برای مصالح عمومی».
منشاء وحشت
اکنون این سؤال مطرح میشود که: پس علت یا منشأء وحشت خامنهای و باندش چیست یا کیست؟ بهویژه که خودشان هم صراحتاً میگویند که بقایای آن باند، دیگر عدد قابل حسابی در محاسبات قدرت درونی رژیم بهشمار نمیآیند.
این پرسشی است که باید روی آن تأمل کرد:
اولاً قیام دیماه ادامه دارد. اعتصابها و حرکتهای اعتراضی ادامهدار، از کازرون تا هفتتپه و اهواز و غیره... همه گویای این است که قیام دیماه آتشی است که خاموش نشده و هر روز از جایی شعله میکشد.
امکان سرکوب تمامعیار هم وجود ندارد زیرا در قیاس با سرکوب قیام های ۷۸ و ۸۸، اکنون شرایط بهکلی با آن روزگار متفاوت است. تمام عوامل و پارامترهایی که در آن سالها به نفع رژیم بود، اکنون به زیان رژیم است و بهخصوص از دیماه و قیام دی همه چیز تغییر کرده و تعادلقوا به زیان رژیم و به نفع مردم و مقاومت ایران تغییر کرده است.
در مردادماه گذشته، آخوند روحانی رئیسجمهور رژیم اعتراف کرد که مشکلات داخلی و بینالمللی رژیم از قیام دیماه بالا گرفته. او گفت: «اغتشاش... پیامی به خارجیها داد که فهمیدند با فشار بیشتر، میتوانند تأثیر بگذارند».
دقیقا از همانجا تعادل درونی و بیرونی حکومت بههمخورد. تنشها علیه رژیم اوج گرفت و بیثباتی بنیادیاش نمایان شد.
جبهه رژیم و جبهه مقاومت
در جبهه رژیم، از یکسو حامیان آخوند روحانی میگویند: «وضعیت دولت روحانی تعلیق در تعلیق است» و «دولت کرخت و گیج است».
و از سوی دیگر سرکرده سپاه خامنهای هم با توجه به ریزش و انفعال پاسداران گفت: «وضعیت درونی سپاه یکی از دغدغههای رهبری است».
در جبهه مقاومت اما درست برعکس، شاهد رشد و ارتقای مستمر مقاومت هستیم.
در یکسال گذشته، رژیم بارها و بارها تلاش کرد راه قیامها را ببندد، اما هر بار آتشها از زیر خاکستر سرکوبها و دستگیریها دوباره و با سرعتی بیشازپیش زبانه کشیدند.
آبدیده شدن کانونهای شورشی
از سوی دیگر رژیم تلاش کرد جلوی کانونهای شورشی را بگیرد، ولی نتوانست.
اکنون نیز تمام ترس رژیم از شعله کشیدن قیام در داخل کشور است. هنگامی که خامنهای شخصاً گفت جنگ نمیشود ولی شرایطی سختتر از جنگ ممکن است بهوجود بیاید، منظورش همین بود.
به هر حال منظور از سال ۹۸، بلوغ شرایط سیاسی و اقتصادی و اجتماعی است و دقیقاً اینجاست که بهگفته مسعود رجوی در پیام شماره ۱۱ ارتش آزدایبخش ملی: «کانونهای شورشی بهعنوان جرقه و آتشزنهٔ قیامها وارد کار میشوند. این نوک هرم قیامها و «معینعمل یا همان کاتالیزور» سمتدهنده و راهنماست. عامل استمرار و تضمین پیشرفت و پیروزی است. از تثبیت و تکثیر و ترکیب آنها با یکدیگر در شهرهای شورشی، یکانهای ارتش آزادی پدید میآید و...