تاریخ و اعداد و ارقام میگویند این فقط مربوطه به ۱۷روز بوده است اما تا همین امروز که ۱۹سال از آن روز میگذرد لحظهها و حتی ثانیههای آن چنان زنده هستند که هنوز هم بغضهایش فرو خوردنی نیست و هنوز هم انفجار شادی در قلبات را دوباره و دوباره تجربه میکنی. تنها و تنها در مسیر مبارزه برای آزادی است که میتوانی از انجماد مطلق تاریکی در ظلام توطئه که بر قلب و ضمیرات چنگ زده بود عبور کنی و به ناگاه و در یک آن وارد آتشفشان گدازان شور و شوق و فریاد بشوی بیآن که بشکنی. بلکه برعکس مانند فولاد آبدیدهتر شوی.
۳ژوئیه روز شکفتن پیروزی بر درخت مبارزه برای آزادی ایران بود. روزی که از آن پس بذر پیروزی محتوم یکی بعد از دیگری را افشاند و تا سرنگونی نظام ولایت فقیه ادامه خواهد داشت. پیروزی محتوم ما از آن وقتی رقم خورد که نشان دادیم آزادی بود و نبود و تار و پود ماست و در آستان فرشته آزادی حاضریم همه چیزمان را بدهیم تا او بر آسمان دردمند میهنمان بال بگستراند و نور بیفشاند. پس سلام بر ندا و صدیقه و همه جانهای شعلهور و شیفته آزادی.
آن روزها مقاومت ما آکواریومی از حقانیت و فدا بود تا جهانیان بدانند خلقی است که جز بهدست آوردن آزادی هیچ از این دنیا نمیخواهد و زندگی بدون آن برایش معنا و مفهوم ندارد. این نور امید و باور بود که همه سیاهیهای سرشته در اطراف مقاومت را که میخواستند در گوشهای ما بخوانند که تمام شد و تمام شدید را در هم شکست و برق درخشان آن آسمان رنج گرفته ایران را به لبخندی از نوید پیروزی محتوم روشن کرد.
در کانون این نور نام مریم رجوی نشسته است. زنی که زندگیاش جز مبارزه برای آزادی نام دیگری ندارد. کسی که هویتاش را با احیای انسانیت گره زده. نام او قلبهای جستجوگران آزادی را تسخیر کرده. زیرا که آنقدر او خود را در مسیر آزادی فدا کرده است که تکرار نامش طنینی جز انسانیت و آزادی ایران ندارد و در آنها آمیخته شده است.
در حالیکه تمام غوغای آن روزها برای نام اوست و در هر اشک و دعا و فریادی همه او را به نام میخوانند، خودش هنوز قدمهایش به میان جمع نرسیده میگوید: میدانم که اینها بهخاطر من نیست و برای آرمان آزادی است.
در حالیکه او تلاش میکند نام خودش را از مرکز عواطف و قلبها بیرون بکشد اما بیش از قبل و سرشارتر از قبل و بلندتر از قبل صدایش میکنند زیرا که نام او به آرمان آزادی تبدیل شده است؛ بهطوریکه هرکس در این دنیا با همه اختلافات جغرافیایی، فرهنگی، تاریخی، سیاسی و... با او آشنا میشود بلافاصله او را همان نور امید پیدا میکند. زیرا بهخاطر توان خارقالعادهاش برای فدا کردن، قدرت بیپایانی برای خلق کردن و بنیانگذاشتن ارزشهای له شده انسانی دارد. او چنان عاشق ا ست که به سمبل عشق خلقی بزرگ تبدیل شده است. دنیای او برای پرداخت عواطف پایان ندارد. تنگ نیست کهکشان لایتناهی است که در آن هر ستارهیی از کوچک و بزرگ بهخاطر درخشش ارج گذاشته میشود. پس این همان کهکشان پیروزی است که بیانتها توان درخشیدن دارد.