با درود و دست مریزاد به خواهران و برادرانمان در کانونهای شورشی در سراسر شهرهاى میهن که جشن چهارشنبهسوری امسال را با تهاجم به سرکوب و اختناق به صحنه پیروزی استراتژی کانونهای شورشی تبدیل کردند.
زنان و مردانی که درست در روز و ساعتهایی که رژیم و سگهای هار پاسدار و بسیجی و نیروی انتظامی و لباسشخصیهایش در ماکزیمم بسیج و آمادگی بودند، شب را شکستند، در شهرهاى میهن آتش بپا کردند، عکسهای منحوس ولیفقیه ارتجاع، خامنهای منفور را به آتش کشیدند و در عمل به خواست خلق محبوبشان که در قیام دی ماه شعار مرگ بر خامنهای – روحانی را با تمام قلبشان فریاد زده بودند، در تهاجمهای خود جامه عمل پوشاندند.
آری امسال بهار در حالی آغاز میشود که بار دیگر چشمههای زلال ارتش آزادیبخش در هیأت کانونهای شورشی، سنگها و صخرهها و یخهای زمستان سرکوب و اختناق را میشکافند و چونان گلهای بهاری در جای جای میهن اسیرمان میشکوفند. باش تا صبح دولتت بدمد.
اگر نگاهی بسیار سریع و کوتاه به گذشته بیفکنیم خواهیم دید که بعد از قریب به ۴۰سال حاکمیت فاشیزم دینی در ایران کاملاً روشن شده است که خمینی حتی قبل از به قدرت رسیدن و به طریق اولی، بعد از سرقت حاکمیت، میدانست که یک راه و یک نام، بهنام مجاهدین دشمن آشتی ناپذیر اوست که تن به حاکمیت ننگینش نخواهند داد و در مقابل استبداد او سکوت نخواهند کرد. و هر قیمتی لازم باشد خواهند پرداخت تا حاکمیت مردمی را در مقابل حاکمیت سرکوبگر ولایت فقیه برقرار نمایند . به همین دلیل بعد از روی کار آمدنش، نتوانست بیش از دو سال و پنج ماه مجاهدین را تحمل کند و از کینه کشی تمام عیار بپرهیزد و در سی خرداد 60 در مقابل تظاهرات مسالمتآمیز مجاهدین که حدود نیم میلون نفر شرکت کرده و خواستار آزادی بودند تمام آتش قهر ارتجاعی و ضد انقلابیاش را بر علیه این نسل وارد میدان کرد و کشت و شکنجه کرد و به زندان انداخت و خمینی دژخیم فکر میکرد که با سرکوب و کشتار توانسته است این نسل را زیر آوار دار و درفش و شکنجه دفن کند، ولی دیری نپایید که ارتش ظفرنمون آزادیبخش ملی ایران شکفت و تمام خواب و خیال او را بر باد داد و ضربات بنیانکن ارتش آزادیبخش بر پیکر فرتوت نظامش فرود آمد. تا آنجا که عملیات چلچراغ و آزادسازی مهران و شعار «امروز مهران، فردا تهران» ماشین جنگی خمینی را درهم شکست، خمینی را مجبور به عقبنشینی از تمامی شعارهای جنگطلبانه و سر کشیدن جامزهر آتشبس کرد که بالاخره هم او را دق مرگ نمود، تا عملیات کبیر فروغ جاویدان که بار دیگر دیدگان مردم غرب میهن را بهدیدار فرزندان مجاهد و ستونهای ارتش آزادیبخش روشن کرد.
باز هم رژیم که لرزه مرگ سرتا پای وجودش را فراگرفته بود بعد از عملیات فروغ جاویدان همه ساله سالروز این عملیات را جشن میگیرد که مضمون آن این است که «جشن میگیریم چون سرنگون نشدیم»
آنگاه دوره طولانی توطئههای استعماری و ارتجاعی بر علیه ارتش آزادیبخش و شورای ملی مقاومت آغاز میشود. جنگ خلیجفارس و بهدنبال آن اشغال ابلهانه عراق توسط نیروهای ائتلاف که برای بازماندگان خمینی و در راسشان خامنهای این توهم را ایجاد کرد که گویا توانستهاند با سهمگینترین حملات بهدست استعمار و مزدوران عراقیشان ریشه ارتش آزادیبخش را برکنند. غافل از اینکه نسل مجاهد خلق، نسل مسعود بیدی نیست که در مقابل این توفانها کمر خم کند. برگهایش بهصورت شهدا به زمین میریزد، برخی از شاخههایش که قرارگاههای ارتش آزادی در عراق بود حذف میشود، توطئه استعماری ـ ارتجاعی ارتش آزادی را خلعسلاح میکند، کشتار بعد کشتار تا قتلعام 10شهریور 1392، جنایت پشت جنایت بر علیه این نسل انجام میشود، ولی ارتش آزایبخش با قامتی برافراشته متشکل از زنان و مردان و فرمانده هان والامقام با بیش از 14سال مقاومت و پایداری پرشکوه به حیات استراتژیک خود با پایمردی تمام ادامه داد و توانست تمامی توطئههای دشمن را درهم بشکند.
و البته بعد از 10شهریور1392 و در شرایطی که اشرف نقش تاریخی خود را ایفاء کرده بود فرمان مسعود و اعلام تشکیل 1000اشرف، خواب را از چشم خامنهای ربود و به چشم او فرو رفت که هیچ ضربهای نمیتواند این ارتش و فرماندهیاش را وادار به عقبنشینی کند چرا که اصلاً در قاموس این ارتش چیزی به اسم عقبنشینی وجود ندارد.
وقتی اشرف محبوبشان که همان نام زیبا و خلاصه ارتش آزایبخش ملی ایران است را از او میگیرند اشرف تکثیر شده و هزار اشرف را جایگزین میکند یعنی استراتژی خود را ضربدر هزار میکند.
آری خامنهای این دیکتاتور خونریز بهرغم همه روبه صفتی و حیله گریاش همان اشتباه تاریخی همه مستبدین و جلادان تاریخ را تکرار کرد یعنی نفهمید و البته نمیتواند بفهمد که خون 120هزار رزمنده آزادی و بهخصوص خون 30هزار شهدای قتلعام شده سربهدار 1367و پیکرهای تکهتکه شده شکنجه شدگان و فریاد رنج و مقاومت شلاق خورده گان از بین نمیرود ممکن است که برای مدتی صخرههای سنگین سرکوب ظاهراً آنها را از دیدهها آنطور که هستند مخفی کند ولی خامنهای و دار و دستهاش مانند همه همتایانشان کور خواندهاند، این خونها، این رنجها، این فریادها در رگهای جوانان قیام جاری میشود، استخوان در هم شکسته شکنجه شده گان، ارادهای پولادین در زنان و مردان قیام بهوجود میآورد. آری اینچنین است که فریاد آنها در پای چوبههای دار یعنی مرگ بر خامنهای، درود بر آزادی و درود بر رجوی، این بار در قیام جوانان و زحمتکشان فضا را میشکافد.
تجسم تشکیلاتی این نبرد تاریخی بین حق و باطل و نور و ظلمت و بهار و زمستان با شکل گرفتن کانونهای شورشی نوید بخش پیروزی نیکی بر بدی است.
بهمین دلیل در چهارشنبهسوری امسال یک آرمان یعنی آرمان آزادی و یک اراده سترگ برای سرنگونی که در استراتژی ارتش آزادیبخش ملی ایران متبلور شده بود بار دیگر در خاک میهن به هیأت کانونهای شورشی سر بر کشید.
شب را شما شکستید هان ای وجودتان روز
معنای آفتابید هان ای طلایه داران
درست به همین دلیل رژیم که پیشاپیش میدانست که مردم و مجاهدین تصمیم دارند در شب چهارشنبهسوری ضربه شستی به او نشان بدهند با تمام قوا وارد صحنه شد و بهاصطلاح نیروهایش را همه جا چید. رژیم نه تنها بازوهای عریان سرکوبگرش یعنی نهادها و ارگانهای نظامی و انتظامی علنی و مخفی سرکوب را وارد میدان کرد بلکه قوای قضاییه، مجریه و مقننه رژیم و تمامی بلندگوهای تبلیغاتیاش برای این سرکوب بسیج شده بود، تا به خیال خام خود درست در شب چهارشنبهسوری سکوت مطلق را در جامعه حاکم کند، یعنی اجازه ندهد که کانونهای شورشی بتوانند صدای فریاد مردم باشند و در شهرهاى مختلف شعار مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر خامنهای و روحانی و درود بر رجوی طنین افکن شود. ولی شکست خورد و آنچه که او نمیخواست اتفاق افتاد.
کانونهای شورشی پیروز شدند، بهدلیل اینکه توانستند در اوج بسیج سرکوبگرانه رژیم ضرباتشان را بر پیکر اختناق وارد کنند و نشان بدهند که برای درهم کوبیدن سرکوب و عقب راندن آن منتظر هیچ معجزهیی از هیچ کجا نیستند، آنها نسل متکی بر اصل «کس نخارد پشت ما جز ناخن انگشت ما» هستند و برای درخشش ستارهها در دل شب بر اراده خود و حمایت مردمشان با گام زدن در راهی که رهبریشان پیش پایشان گشوده، متکی هستند. درست به همین دلیل آماده بودند که برای برافروختن این آتش مقاومت و به اهتزاز درآوردن پرچم کانونهای شورشی قیمت آن را بپردازند و البته خامنهای هم در ازاء ضرباتی که خورده بود با دستگیرهای گسترده تلاش کرد که سرکوب و اختناق را تشدید نماید، ولی نسل فدا و صداقت همانطور که گفتیم با این جنایات از جمله دستگیریها و شکنجهها نه تنها عقب نمینشیند بلکه به سنت این نسل باز هم گامهای بلندی به جلو بر میدارد. البته خامنهای باید منتظر ضربات بعدی کانونهای شورشی باشد. فرمان این است «آتش جواب آتش»
پس با کانونهای شورشی میتوان و باید به جنگ سرکوب رفت. در میهنی که قیام دی ماه نشان داد هر ایرانی یک پشتیبان کانون، هر کوچه یک سنگر و هر خانه یک پناهگاه است، کانونها به سرعت در سراسر شهرهاى میهن خواهند شکفت.
بنابراین تداوم استراتژی ارتش آزادیبخش در هیأت کانونهای شورشی، مبارکترین مبشر بهار آزادی در آستانه بهار زیبای طبیعت است.