حاکمیت آخوندی با یک سیاست سازماندهیشده، تلاش عامدانه دارد تا کمر اکثریت مردم ایران را زیر بار اولیهترین نیازهای زندگی خم نگه دارد. هدف از این سیاست، تبدیل ناگزیریِ بقا به درگیری ذهنی و جسمیِ مردم برای تضمین سلطهی حاکمیت است. دامنهی این درگیریِ ذهنی و جسمی به تمام نیازهای حیاتیِ زندگی کشیده شده است؛ از انواع گرانی و فقر تا بحران مسکن و معیشت و اینروزها بحران آب و برق. اقشار اجتماعی در خیابانها فریاد دادخواهیِ حق زندگی سرمیدهند، ولی از خامنهای تا پزشکیان و سران دیگر قوا و کارگزاران کارچرخان نظام، نه گوشی بدهکار این فریادهاست و نه پاسخی به مطالباتشان داده میشود.
بحران برق که این روزها کسبه و خانوادهها را جان به لب کرده است، به موارد طبقاتی شدهی پیشین میپیوندد. این از ارمغانهای سیاست و مدیریت چپاولگر آخوندنشان است که تاریکی هم بالاشهری و پایینشهری میشود؛ تاریکیِ طبقاتی! یعنی بر اساس یادداشت روزنامهی حکومتی فرهیختگان در شمارهی ۲۲ اردیبهشت، «خاموشیها، شکاف طبقاتی را عمیقتر میکنند»! بهراستی که آخوندهای حکومتی در آفریدن مفاهیم نکبت و نحس، خارقالعادهاند!
به این گواهی دقت کنید:
«آمارهای رسمی توانیر در فروردین و اردیبهشت امسال، پرده از یک تبعیض آشکار برمیدارد؛ بیش از ۷۵درصد خاموشیها در ساعات اوج مصرف، به مناطق حاشیهای و کمبرخوردار استان تهران (بهویژه نواحی غربی و جنوبی) تحمیل شده است.» (همان)
اینروزها نظام آخوندی مشغول مذاکره با آمریکا بر سر داشتن حق توان هستهیی است. ادعایش هم استفادهی صلحآمیز از هستهیی در زمینههای برق، انرژی، پزشکی و...است. خوب، یک قلم در مورد انرژی برق، استفاده از توان هستهیی کو؟ تا چند وقت پیش اعلام میشد که نیروگاهها با مازوت کار میکنند و مازوت در حال پایان است. اینهمه سال هزینههای کلان صرف توان هستهیی شد، پس چرا مازوت؟ و حالا چرا حاکمیت آخوندی، فلاکت بیبرقی را در آستانهی فصل گرما به جان کسب و کار و خانه و حیات مردم انداخته است؟ انرژی صلحآمیز هستهیی کو؟
همان روزنامهی حکومتی گواهی میدهد که:
«بحران ناترازی برق، ریشه در سالها بیتوجهی به توسعه زیرساختهای پایدار و سیاستگذاریهای کوتاهمدت دارد. بهگفته مرکز پژوهشهای مجلس، ناترازی تولید و مصرف برق در کشور طی دو سال گذشته ۶۰ درصد افزایشیافته است.»
دقت کنید: «سالها بیتوجهی به توسعهٔ زیرساختهای پایدار»! برابر این عبارت بگذارید: سالها هزینههای کلان میلیاردی برای تولید انرژی هستهیی.
پس چرا تولید هستهیی هیچ ربطی به توسعهی زیرساختها در تأمین برق نداشته است؟ پس چرا «راندمان نیروگاههای ایران کمتر از ۴۰ درصد است»؟ (همان)
زیرا تولید هستهیی هرگز برای صلح، زیست، حیات و تأمین رفاه مردم ایران نبوده است و نیست؛ بلکه در زیر چتر فریب و دروغ و دجالیت، برای تضمین بقای سلطه و استثمار آخوند ولایتمدار جهت قدرتنماییِ منطقهیی و جهانی بوده است.
بنابراین بحران برق در ایران آخوندزده «تنها یک مشکل فنی نیست» بلکه «سیاستگذاریهای انرژی، هزینههای بحران را بر دوش محرومان میاندازد». (همان)
روز ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴ بازنشستگان تأمین اجتماعی در کرمانشاه، شوش، اهواز و اصفهان، نشانیِ دقیق علت ابربحرانها و تضاد اصلی ایران را که همانا حاکمیت دزدسیرت آخوندیست، فریاد زدند؛ فریادی که جمعبندی جامع این یادداشت است:
«با قطع برق کشور میریم به عصر حجر / ای مجلس! ای دولت! بسه دیگه خیانت / گاز و برق و معیشت دزدیده شد از ملت / بیتالمال و خزانه جولانگاه دزدانه / بودجهبندی دولت بلای جان ملت / کشور پردرآمد! چه بر سر تو آمد؟ / از خوزستان تا گیلان ننگ بر این مدیران / دشمن ما همینجاست دروغ میگن آمریکاست.»