«آب اگر وصل نشه هر روز همین بساطه»، یکی از شعارهای معترضان به قطعی آب است. این روزها کسی نیست در ایران که صدای عطش شهرکرد و همدان را نشنیده باشد. هر روز شاهد گزارشها و فیلمهایی از تجمع های اعتراضی و نگاههای پر از سؤال مردمی هستیم که با بحران بیآبی دست و پنجه نرم میکنند و حتی از نوشیدن آب آشامیدنی هم بیبهرهاند. آن هم در شهرهایی مثل شهرکرد با پیشینه بیشههای سبز و پرآب و همدان. هر روز به تعداد معترضان مربوط به کمآبی در دو استان چهار محال و بختیاری به مرکزیت شهر کرد و همدان اضافه میشود، این در حالیست که زنان هم در همان یکی دو روز اولیه به معترضان افزوده شدند و حلقهای از استحکام را در زنجیر مردان معترض شکل دادند. پیش از این شاهد بحران مشابه در خوزستان بودیم و هم تراز این اعتراضات، کشاورزان اصفهان هم در تله این بحران قرار گرفتهاند.
اما چرا؟
با اندکی تأمل و نگاهی به جغرافیای طبیعی این دو استان میزان شدت و جدیت این اعتراضات مشخص میشود.
استان چهار محال بختیاری با مرکزیت شهرکرد از شمال و مشرق به اصفهان و از مغرب به خوزستان و جنوب به کهگیلویه و بویر احمد منتهی میشود.
چهارمحال و بختیاری بهدلیل قرار داشتن در بخش مرکزی کوههای زاگرس با ارتفاعات پوشیده از برف و بارشی نسبتاً مناسب، جزء کانونهای آبگیر ایران محسوب میشود همچنین بهدلیل دارا بودن ویژگیهای خاص جغرافیایی و توپوگرافی از لحاظ تنوع آب و هوایی، ارتفاعات زاگرس حوضه آبخیز رودخانههای زاینده رود و کرخه و دز را تشکیل میدهد. شبکه آبهای روان چهارمحال و بختیاری با بیش از ۲۰۰ رودخانه کوچک و بزرگ به دو بخش تقسیم میشود که قسمتی به زاینده رود و قسمتی به کارون جاری میشود.
شاید وقتی خوزستان درگیر بحران آب شد، همچنین اصفهان، لازم بود ریشه را در چهارمحال و بختیاری دنبال کنند. اما امروز این استان با گسترهای بالغ بر ۱۶هزار کیلومتر مربع با بیآبی دست و پنجه نرم میکند. بیخود نیست که در شهر کرد فریاد میزنند وای اگر ایل ما برنو دست بگیرد. چون مردم آگاه ریشه این فاجعه را در نظام غارت و دولت شقاوت و سرکوب میدانند.
با نگاهی به همدان با وسعتی بالغ بر ۲۰هزار کیلومتر مربع به صراحت روشن است این استان هم بهدلیل قرار گرفتن در امتداد کوهها و رودخانههای تحت تأثیر عرض جغرافیایی، ارتفاع و مکان، طبیعتاً نباید درگیر بحران آب باشد.
بیدلیل نیست مردم فریاد میزنند «تا آخوند کفن نشود این وطن وطن نشود»
زیرا برای آنان هم واضح است که ریشه این معضل در دل نظام آخوندی و حاکمان وطن فروش قرار دارد.
سؤال اینجاست: آیا رژیم ضدمردمی حاکم بر جامعه ایران برخلاف ادعاهای چهل و چند ساله خودش واقعاً توانایی پیشگیری چنین معضل بزرگ و غیرقابل انکاری را نداشته؟ یا با آگاهی و علم به دانستن از خشکسالی فراگیر آتی و تحلیل رفتن ذخایر آبی، با توجه به هشدارهای مکرر با استفاده کردن بیرویه از سفرههای زیر زمینی آبی کشور برای پیشبرد اهداف خودش بدون در نظر گرفتن نیاز جمعیت انسانی و طبیعت، به وضع موجود دامن زده. ! دولت رئیسی نه تنها راهکار علمی قابلقبول و برنامه مشخصی برای جبران و یا حل وضعیت موجود ندارد بلکه قصد دارد با توزیع بستههای آب آشامیدنی هر چند مقطعی سرپوشی بر سیاست اجرایی غلط رژیم بگذارد تا شاید بتواند مردم را آرام کرده و برای طرح برنامهای جدید زمان تازهای فراهم کند. در حالی که برای جامعه آسیب دیده و زیر فشار ایرانی پر واضح است که سفاک عمامه به سر، برای سرکوب تجمعات اعتراضی مردمی که بهخاطر نداشتن اصلیترین عامل حیات، (آب) از هیچ عاملی کوتاهی نمیکند، اما همچنان شاهد افزوده شدن به تعداد معترضان هستیم.
امروز این فریادها، ملودی غمانگیز رژیمی فاسد و ضدمردمی است که از حنجره خسته، با لبهای تشنه مردمان بیپناه شهرکرد و همدان نواخته میشود تا به بلندای قوس موسیقایی خود معنا بخشد برای اجرای یک سمفونی بزرگ و کم نظیر ملی میهنی.
(آراد)
مسئولیت محتوای مطالب وارده برعهده نویسنده است