در قسمتهای پیشین این نوشته به شرح مختصر مبارزات زنان در انقلاب مشروطه پرداخته شد و اساساً روی مبارزات تبریز و زنانی که در آن دیار به نبرد برخاستند متمرکز شدیم چرا که مورخان نیز اساساً بر روی قلب جنبش یعنی تبریز متمرکز شده بودند جایی که نبرد برای آزادی تعیینتکلیف میشد. یعنی سنگرهای ستارخان سردار ملی که اینک میدانیم با سنگرهایی از رزمنده زنان مشروطهخواه تقویت میشده است. زنانی که حتی از دیگر شهرها به آن دیار رفته تا خواهران و برادران مجاهد خود را در نبرد با استبداد یاری دهند. زنانی از شیراز و گیلان و کردستان و ماکو و تهران و دیگر شهرها که حقیقتاً مایه شگفتی هر انسان آزادهای است.
یکی از ویژگیهای جنبش زنان ایران حداقل از انقلاب مشروطه به اینسو، سراسری بودن آن است.
سراسری به این معنی که جنبش زنان، اولاً در تقریباً اکثر مناطق کشور دیده میشود، ثانیا این جنبش خواستههایی اساساً همگون و تقریباً یکسان دارد:
- بهرسمیت شناختن حقوق انسانی زنان فارغ از عامل جنسیت
- تلاش برای دخالت در امور سیاسی کشور
- ورود عملی به عرصههایی از فعالیت که برای زنان «تابو» بود(مانند مبارزه مسلحانه در انقلاب مشروطه)
چنین سطحی از مبارزه زنان در کمتر کشوری دیده شده است.
در این قسمت به جبهه دیگری از آن نبرد و قهرمانانی دیگر پرداخته میشود:
تابلوی دوم (سردار مریم بختیاری)
«بیبیمریم بختیاری» یا آنگونه که بختیاریهای خود میگویند «سردار مریم»، زنی تحصیلکرده و روشنفکر و در عینحال تیرانداز و سوارکاری ماهر که در فتح تهران و سقوط استبداد نقش فرماندهی داشت اما تنها و تنها بهعلت «زن» بودن، گمنام ماند.
بیبیمریم پیش از فتح تهران، در کسوت یک پارتیزان انقلابی، پیشاپیش یک دسته از نیروهای سوارکار بختیاری، مخفیانه وارد تهران شد. دلاور زنی فرمانده و خوشفکر با درک تاکتیکی بسیار بالا در صحنه نبرد.
او و نیروهایش به مجرد حملهٔ قوای بختیاریها از سمت علیشاه عوض، در یک منطقه، از پشت به نیروهای قزاق مدافع استبداد حمله کرد و باعث شکست و فرار آنان شد. شرح بخشی از آن ماجرا را سرهنگ ابوالفتح اوژن بختیاری از رزمندگان بختیاری فاتح تهران در کتاب تاریخ بختیاری ص ۲۱۹ ثبت کرده است.(خاطرات سردار مریم بختیاری چاپ ۱۳۸۲ تهران انتشارات آنزان ص ۱۲)
شگفت آنکه: هنگامی که سردار مریم برای مشروطه میجنگید، رضاخان در کسوت سردسته یک فوج قزاق ضدانقلابی بهروی مشروطهخواهان با شصتتیرش شلیک میکرد!
نزدیکان بیبیمریم نوشتهاند بهرغم سازش برخی سران بختیاری با دولت انگلیس، بیبی مریم با نفوذ انگلیس مخالف بود و پیش از انقلاب مشروطه در این راه، شماری از خوانین پشتکوه را در مسیر مبارزه با نیروها و سیاستهای استعماری انگلیس پیوسته حمایت و تجهیز کرده بود.
سابقه مخالفت این زن شجاع با انگلیسها تا دشمنی وی با قرارداد ننگین ۱۹۱۹ وثوقالدوله میرسد.
نیروهای استعماری روس نیز در دشمنی با این سردار میهنپرست، هنگام فتح اصفهان منزل او را غارت کردند.
بیبیمریم از مخالفان جدی کودتای ۱۲۹۹ و رویکارآمدن دیکتاتوری دستنشانده رضاخان بود.
بهعلت همین مخالفت بود که در سال ۱۳۱۳ خورشیدی به دستور رضاشاه، پسر وی علیمردان خان(همان شیرعلیمردان، قهرمان افسانهای لرها) را بهقتل رساندند.
گواهی دکتر مصدق
دکتر محمد مصدق رهبر نهضت ملی ایران نیز که هنگام کودتای رضا ان، حاکم فارس بود، پس از مخالفت با کودتا و عزلش از حکومت فارس، به کوهستانهای بختیاری پناه برد و مدتها مهمان بیبیمریم بود.
زنی که تضاد اصل جامعه خویش را بهروشنی دریافت و در جهت حل آن، راساً به اقدام پرداخت اما همچون خواهر نامدارش در آنسوی ایران(زینب پاشای تبریزی) در سایه تاریخنگاری مردسالار حاکم، نادیده گرفته شد. آنچه که از او و آوازهاش باقیمانده، زندگینامهای است که خود نوشته، کتاب خاطرات بیبیمریم بختیاری. کتابی که بایدش خواند تا به عمق عظمت کاری که آن شیرزنان در تاریکترین دهلیزهای تاریخ عصر قاجار موفق به انجام آن شدند، درک گردد.
تنها با خواندن بخشهایی از کتاب خاطرات اوست که میتوان اندکی مجسم کرد سردار مریم، فاتح جنگاور دروازههای تهران را که در زندگی شخصیاش چه محنتها کشیده و چه سدهایی را شکسته تا سردار مریم شده. خواندن خاطرات او، نمایی است شگفت از زندانی که او و دیگر سردارزنان موفق به درهمشکستنش شدند.
ادامه دارد...
بیشتر بخوانید: