روزی منتظری به خمینی گفته بود مجاهدین خلق یک سنخ اندیشهاند، مجاهدین یک نوع منطق هستند، با کشتن از بین نمیروند، ترویج میشوند.
البته خمینی توان درک چنین مقولاتی را نداشت و به جنایاتش برضد مجاهدین ادامه داد تا مرد و مردار شد.
اکنون نوبت شاگردش خامنهای است که همان راه را برود. آنهم در شرایطی که صدای گامهای مجاهدین و مقاومتشان را اکنون در هر کوی و برزن این میهن میتوان شنید و فروغ شعلههای سرکش مقاومت و کانونهای شورشیشان را هر شب میتوان در دل شب نظاره کرد که رسیدن صبح روشنایی را نوید میدهند.
یک پاسدار مأمور به خدمت در تلویزیون که شغلش سرهمبندی کردن سریالهای وزارت اطلاعات برضد مجاهدین است روز یکشنبه ۶مرداد در گفتگو با روزنامه فاشیستی جوان متعلق به چماقداران بیسجی، لابلای خزعبلاتی که بههم بافت یک حرف راست زد و گفت: «پس از یک سکوت و بایکوت نزدیک به دو دههای....در حال حاضر استراتژی سکوت در مورد (مجاهدین) برقرار نیست... بالاخره این تشکیلات در همین سالهای اخیر حدود ۱۸مرتبه مسائل هستهای ما را به انحای مختلف افشا کرده... دوستان به این نتیجه برسند که پرداخت نمایشی به منافقین لازم است».
وی توضیح نمیدهد کدام دوستان به این نتیجه رسیدند که دیگر نمیشود مسأله مجاهدین را با سکوت و بایکوت نادیده گرفت؟! اما حداقل ناظران مسائل ایران میدانند که خامنهای اکنون دو سه سال است که شب و روزش شده «منافقین»!
مشکل خامنهای از کجا آغاز شد؟
مشکل خامنهای با مجاهدین البته سری دراز دارد و به دههها قبل باز میگردد، سالهایی بود که او و رفسنجانی به این نتیجه رسیده بودند با سکوت کامل خبری در مورد مجاهدین حتی از طرح اسم آنها (حتی با تعابیر جعلیای مانند منافقین) خودداری کنند. آنها به این ترتیب تلاش میکردند نسلهای جدید ایران اساساً حتی اسم مجاهدین خلق هم به گوششان نخورد! طبعاً کارشان نتیجه نداشت چرا که ناگهان چشم باز کردند و دیدند بچههایی به صفوف مجاهدین خلق پیوستهاند که پس از سی خرداد ۶۰و در همین تهران به دنیا آمدهاند و به مدارس آخوندساخته رژیم رفته و زیر بمباران تبلیغاتی رادیو تلویزیون رژیم بزرگ شدهاند اما با اولین برخورد با مجاهدین یا هواداران یا خانوادههای شهدایشان به سرعت دگرگون شدهاند. شماری از شهدای مجاهدین در جریان محاصره اشرف در سالهای پس از اشغال عراق از همان نسلی بودند که خامنهای تصور میکرد تربیت حکومتی یافتهاند و یا مجاهدین خلق را مطلقاً نمیشناسند یا اگر هم بشناسند آنها را به صفت دشمن و نفوذی و جاسوس و فاسد و...میشناسند! اما ناگهان نگاهی به اسامی و عکس شهدای عملیات تروریستی رژیم در اشرف، چرت اولین کسی را که پراند علی خامنهای بود که دید همان نسلی که نباید مطلقاً چیزی از مجاهدین میدانست، در صفوف مجاهدین خلق در حال نبرد با رژیم آخوندهاست! و به این ترتیب بود که آخوندک حجرهنشین و مالاندوز دریافت که «یک جای کار اشکال دارد»! به همین علت دستپاچه ضمن تقویت ارگانهای تروریستی و یکانهای موشکیاش دستور حملات سایبری و بسیج سینمایی و تلویزیونی و مطبوعاتی بر ضد مجاهدین را هم صادر کرد.
خامنهای در برابر مجاهدین خلق
خامنهای کارش در این مسیر به آنجا کشید که خودش مانند یک ویزیتور دورهگرد شروع به تبلیغ برای فیلمهای خود خواسته و خودساختهاش برضد مجاهدین خلق کرد! همگان به یاد دارند که او چگونه پای خط آمد و به تعریف و تمجید از فیلم وزارت اطلاعات برضد مجاهدین به اسم «ماجرای نیمروز» پرداخت. فیلمی که حتی با معیارهای سینمایی آخوندی زیر مینیمهای سینمایی بود و با مضحکه دیگر فیلمسازهای نظام خودش روبهرو شد و نهایتاً کار به آنجا کشید که سایر دستاندر کاران فیلم و سینما رسما گفتند که آن فیلم و تمامی امکاناتش توسط وزارت اطلاعات تهیه شده و یک کار خلص وزارتی است. با اینهمه خامنهای از رو نرفت و به کارش ادامه داد تا اکنون که کارش از ساختن حدود ۱۰۰قسمت سریال و نزدیک به همین تعداد فیلمهای سینمایی یا بهاصطلاح مستند هم فراتر رفته است و تعداد عنوان کتابهایی که برضد مجاهدین خلق در همین مدت چند ساله منتشر کرده از صدها نیز گذشته است! آمارمقالهها، مصاحبهها و گزارشهای خبری – تحلیلی خامنهایفرموده، البته از چند هزار نیز گذشته است اما حاصل کار همچنان افزایش مجاهدینی است که در کانونهای شورشی و شوراهای مردمی لحظه به لحظه عرصه را بر خامنهای و رژیمش تنگ میکنند و ارتشی از مجاهدین خلق که در نهایت کارکشتگی تمامی عرصههای اجتماعی و سیاسی در داخل و خارج کشور را به روی خامنهای و سپاه پاسدارانش تنگتر و تنگتر میکنند!
اینجاست که دیگر خامنهای عنان اختیار از کف میدهد تمامی نفراتش را از پاسدار گرفته تا ارتشی و کشوری و لشگری روانه بازار شام رسانههایش میکند تا هر کدام به وسع خودشان «چیز»ی برضد مجاهدین بگویند تا شاید بتواند جلوی پیشرفت و اعتلای مجاهدین را بگیرد.
سطح درک خامنهای
طبعا نباید انتظار داشت که خامنهای مباحثی همچون تکامل و دیالکتیک هستی را درک کند تا دریابد با این حرکات نمیتواند جلوی رشد مجاهدین را بگیرد. «حد» درک او از هستی و «سطح» شعور و آگاهی او نسبت به جهان و قوانین حاکم بر جهان همین اندازه است که هست!
درک او از سرچشمه جوشان تکامل و زوال اجتنابناپذیر عناصر «کهنه» بیش از آنچه که در عمل انجام میدهد نیست.
اما فراتر از این نکات، نگاهی به آنچه که عناصر و گماشتگان وی در روزهای اخیر برضد مجاهدین به هم بافتهاند، خود نشان دیگری از قدرت روزافزون مجاهدین خلق و اعتلای آنهاست.
اینجا چند جمله نستبا کوتاه از آنچه که گماشتگان خامنهای اخیراً برضد مجاهدین مطرح کردهاند، پیوست این یادداشت میگردد تا «اندازه» نگرانی و بههم ریختگی آخوندها و شخص خامنهای بیشتر روشن شود.
گماشتگان خامنهای چه میگویند؟
پاسدار ناصح از فرماندهان جنگ ضدمیهنی روز ۶مرداد ۹۸در تلویزیون افق رژیم گفت:
« نه نگاه کنید بالاخره جنگ نرم این حرفها را نداره چونکه روی جوانهای ما اثر میگذارند و ما خودمان هم متأسفانه اونقدر زمینه منفی توی جامعه ایجاد کردیم و میکنیم که با اتفاقاتی که داره میافتد که جوانها گرایش پیدا کنند خب بالاخره همه ناراحت هستند همه ناراضی هستند این گرانیهایی که وجود دارد بالاخره مردم توی فشار هستند توی فشار خودبخود وقتی که درب باغ سبز را نشان میدهند و تبلیغاتی میکنند از این عوامل نارضایتی مردم اینها عضوگیری میکنند دیگه و فعالیت میکنند».
پاسدار محمود شاعری قائممقام عملیاتی لشگر ۷۱دجال روز ۶مرداد ۹۸در مصاحبه با سایت صبح قزوین گفت:
« منافقین هنوز هم برای جمهوری اسلامی یک خطر بالقوه و بالفعل هستند و حرکت آنها زنده است. مثلا پایه اطلاعاتی تمام تحریمهای ما منافقین بودند، البته اگر منافقین نبودند غربیها باز هم تحریمهای خود را انجام میدادند، اما منافقین اطلاعات نابی را در اختیار آنها قرار میدهند.شاعری با اظهار اینکه منافقین هنوز هم فعالترین و قویترین گروه معارض نظام هستند، تأکید کرد، دلیل استمرار فعالیت منافقین انجام کار ریشهای، حساب شده و با تفکر از سوی آنهاست».
پوردستان رئیس مرکز مطالعات راهبردی ارتش ارتش تحتامر خامنهای روز ۷مرداد ۹۸در مطلبی که روزنامه حکومتی رسالت منتشر کرد از قدرت چشمگیر نظامی و اطلاعاتی مجاهدین آه و ناله سر داد و بهروشنی گفت حضور مجاهدین در صحنه جنگ ضدمیهنی بهنحو محسوسی تعادلقوا را برضد خمینی دجال و نیروهایش تغییر دارد و اکنون نیز چنین است!
همان پاسدار ناصح در بخش دیگری از سخنانش گفت: «باید هوشیار باشیم باید بدانیم که اینها (مجاهدین خلق) آنقدر نسبت به ما عناد دارند که توی هیچ شرایطی کوتاه نخواهند آمد و نمیآیند و فکر نکنیم که اگر اقدامی انجام نمیدهند فعلاً کار نظامی نمیکنند یعنی کاری انجام نشده ما تمام چیزهایی که توی دنیا اتفاق میافتد بر علیه ما، ما باید بدانیم که یک گوشهیی از لابی گری اینهاست هزینهای است که اینها کردند و... در ارتباط با بحث موشکی میبینیم...در ارتباط با بحث فرضا حقوقبشر اینها اسناد مدارک پروندهسازی میکنند میدهند به اروپاییها از اون طریق مثلاً به ما فشار بیاید یعنی از همه اهرمها بر علیه ما دارند استفاده میکنند این را باید بدانیم و باید حواسمان جمع باشد».
همین پاسدار زخمخورده از مجاهدین در بخش دیگری از سخنانش ضمن اشاره به برخی جنبههای فعالیتهای مجاهدین در حال حاضر گفت مجاهدین ضمن فعالیتهای اطلاعاتی و سیاسی و سایبری، عضوگیری هم میکنند! و ربیعی سخنگوی دولت (همان عباد سربازجوی دهه شصت) حرف آخر را روز ۶مرداد از تلویزیون شبکه خبر رژیم زد و گفت:
« فکر میکردم امروز در تنگه چارزبر ایستادم....من این شباهتی که امروز از روز حمله سازمان مجاهدین خلق، منافقین در عملیات مرصاد با آن چیزی که این روزها داریم نسبت به ایران تحلیلها را میشنیدیم، شباهت زیادی یافتم».
و به این ترتیب یکبار دیگر خامنهای و پاسدارانش خود را در تنگهای دیگر در برابر مجاهدین خلق مییابند که رو در روی دیکتاتور و پاسدارانش ایستاده و راه را بر آنها بستهاند.
و این چیزی نیست جز قدرت اصیل یک آلترناتیو اصیل، مردمی و انقلابی که در پی ۴۰سال رزم بیامان، فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران را به نقطه درماندگی و استیصال کشانده است،
بیشک فردا بسا روشنتر از امروز است.