«سالهای شرم شعور
از سکوت تفنگ کلمات!
سالهای اعدام «حیا»
سالهای گدایی «شرم»
سالهای گیوتین بر گردن «غرور»
سالهای فخر فقر
سالهای تازیانهٔ نوالهٔ ناگزیر
بر تختگاه شوکت انسان
سالهای قهقههٔ شلاق
در دستان فقیه
سالهای گرگًکیش جلاد
بر نطع ایران!»
دایرهٔ واژگان از ما چه میسازند؟
واژگانی که ما انسانها با کیفیت و نوع و رنگ آنها حرف میزنیم، میخوانیم و ارتباط برقرار میکنیم، در چگونگیِ نگاه ما به پدیدهها و در نگرش و تفکر ما بازتاب مییابند. این کیفیت، نوع و رنگ واژهها است که تفاوت فرهنگها را شکل میدهد؛ چرا که فرهنگ، شکلدهندهٔ عمومیترین و گستردهترین رابطه ما انسانها با خودمان، با دیگران، با طبیعت و با جامعهمان میباشد. بنابراین فرهنگ که زادهٔ عامترین وجه تفکر و نگرش ما است، از دایرهٔ واژگانی شکل میگیرد که از آنها تغذیه میکند.
در جامعهٔ که کیفیت، نوع و رنگ واژههایی که دیده و خوانده و گفته میشود بالنده، شادیآور، امیدبخش، همبستگیآفرین، مشوق عشق به دیگران، نویدبخش، آیندهنگر، محبتآمیز، سرشار از توانستن و بایستن و منطبق با جوهر آفرینش آدمی و آرزوهای متعالی وی هستند، فرهنگ پویا و دینامیک برآمده از آن کلمات باعث اعتلای مداوم آن جامعه در راستای تحقق ارزشهای انسانی و تضمین حقوقبشر میشود.
در جامعهٔ که کیفیت، نوع و رنگ واژههایی که دیده، خوانده و گفته میشود ناامید، بیتفاوت، سرد، منزوی، خاموش، بیتحرک، فقیر، نمیتوان، نمیشود، سکوت، یأس، ناهنجار، مبتذل، خشن و سرکوبگرانه و تحقیرآمیز هستند، فرهنگ نازل و استاتیک برآمده از آن کلمات باعث ترویج فقربینی، فقرخوانی، فقرگویی و به صلیب کشیدن فرهنگ میشود.
شناسایی حاکمیتها با دایرهٔ واژگان
اگر این دو کیفیت، نوع و رنگ کلمات و واژهها و محصولاتشان را آینهیی تصور کنیم، میتوان حاکمیتها و فرهنگی را که در روان جوامع میدمند و جامعهها را میسازند، مقابل این آینه گذاشت و حاکمیتها را در آنها بازخوانی نمود.
ایران کنونی که توسط حاکمیت ولایت فقیه و کارگزاران قسم خورده به این اصل اداره میشود، قربانی دمیدن واژگانیست که فرهنگ مرگ و فقر و تباهی را از شش جهت بر گوش و چشم و روان و ضمیرش میدمند. تبلیغاتی که دایرهٔ واژگان رسانههای صوتی و تصویری و متنیاش مملو از واژگان سرد، فقیر، ناهنجار، خشن و سرکوبگرانه است که فرهنگ نازل و استاتیک را به زندگی و جان و روان جامعه میدمد.
در جامعهٔ که واژگان مداوم رسانههایش را وفور کلمات و عباراتی چون خط فقر، اندامفروشی، کودک خیابانی، ترک تحصیل، خودکشی، طلاق، گورخوابی و کارتنخوابی، فرار مغزها، کودکان و نوجوانان معتاد، تنفروشی، بیکاری، بیخانمانی، زندان، اعدام، شکنجه، شلاق، قصاص، اراذل، اوباش، اختلاس، غارت، دزدی، دروغ، ضد انقلاب، ضداسلام و نفی همهٔ ارزشهای حقوقبشری تشکیل میدهند، دیگر چه جایی برای جایگاه حقیقی زندگی و زیستی شایستهٔ آدمی باقی میماند؟
ایران آخوندزده در آینهٔ دایرهٔ واژگان
نظام ولایت فقیه و دستگاه تبلیغاتی آن علاوه بر جنایات بیحد و اندازه سیاسی در اعدامها و قتلعام و کشتارهای خیابانی، به ترویج عامدانهٔ جنایت فرهنگی نسبت به دایرهٔ واژگان نیازهای یک جامعه مرتکب شدهاند. وقتی رسانههای صوتی و تصویری و متنی این رژیم را مرور میکنیم، جز ترویج فرهنگ نازل و استاتیک با استفاده از دایرهٔ واژگان منحط آن شنیده و دیده و خوانده نمیشود. از این رو بازتاب و آثار اجتماعی آن باعث ناهنجاریهای اجتماعی و سنگین و تلخ کردن زندگانی برای مردم میگرد د.
به یک نمونه از روند عادیسازی فرهنگ فقرپراکنی در نظام آخوندی نگاه میکنیم. این روند معمولاً با پلهپله گران کردن اقلام و مایحتاج زندگی شروع میشود و تا گرانی سرسامآور ادامه مییابد. سپس این روند تبدیل به خبر در رسانهها میشود. این خبر و تکرار مکرر آن در زندگی مردم، تبدیل به یک فرهنگ رایج میگردد که گویی باید مدام دربارهٔ گران شدن و همزادش فقر و فاقه بشنوند و بخوانند و ببینند و با آن زندگی کنند. این مثال را میتوان به تمام معضلات سیاسی و اجتماعی و صنفی ایران تعمیم داد تا متوجه شد که آخوندهای ابلیس با روح پلید تشکیلدهندهٔ حاکمیت و دولتشان چه بر سر فرهنگ عمومی جامعهٔ ما آوردهاند.
نمونههای زیر مربوط به چند سایت وابسته به نظام آخوندی هستند که سایت شهرآرا نیوز در ۵مهر ۹۹ سر جمع آنها را در یک یادداشت منتشر کرده است. در خواندنشان به روند ترویج یک فرهنگ در جامعه دقت کنید:
«ــ خط فقر در ۲سال اخیر ۷میلیون و ۳۰۰هزار تومان افزایش یافته است.
ــ نیمی از جامعه ایران حداقل مواد غذایی و پروتئینی را دریافت نمیکنند.
ــ به زودی نیمی از دانشآموزان ایران امکان ادامه تحصیل را هم نخواهند داشت.
ــ خط فقر یک خانواده چهارنفره به ١٠میلیون تومان رسید.
ــ بیش از نیمی از مردم ایران در فقر مطلق به سر میبرند.
ــ کارگران برای ادامه تحصیل فرزندانشان حتی توان خرید قسطی گوشی موبایل را هم ندارند.
ــ ۲۰میلیون خانوار ایرانی نیازمند کمکهای معیشتی هستند و برای استفاده از خدمات رفاهی و فرهنگی درآمد کافی ندارند».
تأملی بر فرهنگ مصلوب، درنگی بر رسالت ملی
آنچه گفتیم، توصیف واقعیتها و شناسایی حاکمیتها از منظر دایرهٔ واژگان و تأثیرشان بر زندگی انسانها و جامعهشان است. آنچه گفتیم، شرح به صلیب کشیدن فرهنگ و دایرهٔ واژگان زبان فارسی و دیدنیها، خواندنیها و شنیدنیهای مردم در رسانههای حکومتی است. آنچه باید بکنیم اما نجات فرهنگ پویا و بالندهٔ ایران از زیر گیوتین روزمرهٔ فرهنگ مبتذل دیکتاتوری فقاهتی است. نجات این فرهنگ و دایرهٔ واژگانش با نجات ایران و مردمانش عجین و یکپارچه شده است. این است رسالت درنگ تکتک ما در تأملی بر فرهنگ مصلوبمان.