از آنجا که بر اثر انقلاب ضدسلطنتی انرژی عظیمی از نیروی جوان کشور آزاد شده بود و این انرژی میتوانست خواستهها و شعارهای اصلی انقلاب را از حاکمیت ولایت فقیه مطالبه کند، لذا خمینی ملعون برای مقابله با این پتانسیل عظیم اجتماعی، بخشی از این نیرو را به میدانهای تیر و شکنجهگاهها برد، بخشی را در تنور جنگ ضدمیهنی سوزاند، و بخشی را در چنگال مافیای مخوف مواد مخدر به اعتیاد آلود تا جوانان نا و توانی برای مطالبات سیاسی و اجتماعی نداشته باشند.
این قاتلان حرث و نسل ایران و ایرانی که برای بقای حاکمیت خود از هیچ رذالت و جنایتی فروگذار نکرده و نمیکنند، بهطور مشخص اعتیاد را با ۳ هدف مشخص به جان ملت ایران انداختند:
- نابود کردن انرژی و پتانسیل نیروی جوانان جامعه و ممانعت از پوستن آنها به نیروهای انقلابی
- خرج کردن درآمدهای سیاه حاصله، در صدور تروریسم و بنیادگرایی
- چپاول بخشی از بودجه عمومی مملکت به اسم جمعآوری معتادان
نابود کردن انرژی و پتانسیل نیروی جوانان
ماهیت واپسگرایانه و قرونوسطایی خمینی دجال از همان آغاز شکلگیری انقلاب ضدسلطنتی برای نیروهای پیشتاز انقلابی روشن و آشکار بود. مردم و بهخصوص نسل جوان بهتدریج و در همان روزها و ماههای اول پس از سقوط شاه به یمن مبارزه سیاسی افشاگرانه سازمان مجاهدین خلق، (پس از ماجرای حجاب اجباری و سرکوب آزادیها و پس از تهاجم به مراکز و میتینگهای نیروهای انقلابی و جنایت در کردستان و ترکمن صحرا و...) به ماهیت خمینی و نظامش پی بردند.
قاچاق مواد مخدر و گسترش سازمانیافته اعتیاد، جنایتی طراحی شده و سیستماتیک در جهت نابود کردن انرژی و پتانسیل انفجاری جوانان برای حفظ حاکمیت ننگین ولایت فقیه است.
اگر در گذشته بخشی از مردم نسبت به نقش مافیای مواد مخدر و توزیع مواد با قیمت ارزان در بین جوانان تردید داشتند، امروزه، پس از سلسلهای از روشنگریها و اعترافات حکومتی، بر هیچکس پوشیده نیست که شبکه مواد مخدر در سراسر کشور در دست سپاه پاسداران خامنهای و سایر مزدوران و ایادی وابسته به آنها قرار دارد.
خرج کردن درآمدهای سیاه حاصله در صدور تروریسم و بنیادگرایی
به اعتراف کارشناسان و متخصصان حکومتی بیش از ۱۰میلیون معتاد در کشور وجود دارد. خامنهای با این کار ۱۰میلیون خانواده یعنی نزدیک ۴۰میلیون نفر را درگیر افیون کرده تا با درد خانوادهها نظامش را بیمه کند.
البته رسانههای حکومتی هرگز آمار واقعی را بیان نمیکنند. در نمونهیی جدید از اعلام غیرمستقیم آمار معتادان در رسانههای حکومتی، رقم شش میلیون معتاد را هم میتوان مشاهده کرد:
«میدانید چه اندازه معتاد داریم؟ میگویند حدود سه میلیون حرفهیی و همین مقدار تفننی! در واقع همه خانوارهای ایرانی بهطور متوسط وابسته معتاد دارند و به نوعی درگیرند!» (شرق-۲۷ دیماه۱۴۰۰)
به این ترتیب خامنهای ولیفقیه قاچاقچی رژیم، بازاری میلیونی برای فروش انواع مواد مخدر دارد که از محل آن میلیونها دلار نیز درآمد نامشروع کسب میکند. درآمدی که نه تنها جیبهای گشاد آخوندی را پر میکند بلکه همین تجارت منبع تأمین هزینه صدور بنیادگرایی تروریستی به کشورهای منطقه و سایر کشورهای جهان است. سیاستی که رژیم هدف آن را خط بستن دفاعی در خارج از مرزهای خود اعلام کرده است برای اینکه جنگ اصلی خودش را با مردم ایران و نیروهای جبهه خلق در داخل کشور پنهان سازی و منحرف کند:
«اگر اینها مبارزه نمیکردند، این دشمن میآمد داخل کشور، ما باید اینجا در کرمانشاه و همدان و بقیه استانها با اینها میجنگیدیم و جلوی اینها را میگرفتیم» (خامنهای – ۵ بهمنماه ۱۳۹۴)
چپاول بخشی از بودجه عمومی مملکت به اسم جمعآوری معتادان
گسترش روزافزون اعتیاد، منبع درآمد غیرمستقیم دیگری نیز برای رژیم تبهکار آخوندی ایجاد کرده است. به این ترتیب که بخشی از بودجه عمومی مملکت را نیز به بهانه جمعآوری بخشی از معتادان میلیونی، چپاول میکند.
روزنامه اعتماد ۲۶دی ۱۴۰۰ نوشت: «سرانه روزانه برای نگهداری هر معتاد منتقل شده به اردوگاههای درمان اجباری، به ۳۵هزار تومان افزایش یافته و هر معتاد دستگیر شده باید تا ۱۲ماه در این مراکز بهصورت اجباری مقیم باشد»
به عبارت دیگر از خانواده هر معتاد ۱۲میلیون و ۶۰۰هزار تومان در سال دریافت میکنند و اگر بهجای ۱۰میلیون فقط ۴میلیون معتاد در نظر بگیریم درآمد سالانه از این محل به ۵۰تریلیون و ۴۰۰میلیارد تومن میرسیم.
در مسیر این چپاول ناجوانمردانه و غیرانسانی، معتادان محروم را که محصول سیاست معتادسازی خمینی ملعون و خامنهای تبهکار هستند، دستگیر کرده و به اردوگاههایی میبرند که ایادی رژیم بودجههای کلان احداث و اداره آنها را بالا کشیده و میکشند ولی با ضدانسانیترین شیوهها، معتادان را در آن گرسنه و محروم از حداقل نیازهای انسانی به زنجیر میکشند، و از کشتن این انسانهای محروم نیز هیچ ابایی ندارند زیرا که هیچ نوع بازخواستی نیز از آنان نمیشود. در این اردوگاهها انواع جنایات رژیم را میتوان با یک جستجوی ساده در مطبوعات حکومتی از نظر گذراند.
بهعنوان مثال میتوان به گزارش یک رسانه حکومتی در روزهای اخیر اشاره کرد. در این گزارش نویسنده ضمن اشاره به روند توزیع و تکثیر مواد مخدر و دستگیری خرده فروشانی که نقشی در تولید و توزیع مواد ندارند، در تشریح شرایط اردوگاه شفق ـ از قول یک معتاد ـ در سال۹۰ مینویسد:
«من توی میدون شوش دستگیر شدم. ۳۰نفر بودیم، رفتیم شفق. ۸۰۰نفر توی کمپ بودن. موقع ورود، سیگارهامون از ما گرفتن و گفتن هر کی سیگار میخواد، نخی هزار تومن... بعد از ۶ماه مسئول اتاق فیزیک (سمزدایی) شدم. اتاق فیزیک برای ۱۰۰نفر جا داشت، ۵۰۰نفر رو ریخته بودن اونجا... به مددجو میگفتیم اعتراضی بشنویم طوری میزنیمت که اسمت رو فراموش کنی. اگه کسی با پول دستگیر میشد، پولشو میگرفتیم و فراریش میدادیم یا پروندهشو دستکاری میکردیم و مهر ترخیص میزدیم. اگه از مددجو خوشمون نمیاومد، یا به فلک میبستیمش، یا به تخت، فیکسش میکردیم و با لوله سبز میزدیمش، یا وادارش میکردیم ادرارشو بخوره. هر دو هفته یه بار، اجازه میدادیم بچهها برن حموم، با آب یخ، با آب شور. اونجا آب داغ نداشت. هیچ وسیله شستوشو اونجا نبود. گرسنگی و شپش و گال بیداد میکرد. آسمون شفق، خدا نداشت. سرزمین خیلی وحشتناکی بود. مواد توی شفق میاومد. وقتی وارد شفق شدم، مصرفم روزانه یه گرم کراک بود. وقتی از شفق آزاد شدم، مصرفم روزانه دو گرم هرویین و دو گرم شیشه شده بود» (اعتماد ـ ۲۶دی ۱۴۰۰).
چنین است که برای بازگرداندن میلیونها انسان معتاد و دردمند به زندگی و کرامت انسانی در این حاکمیت سراپا جنایت هیچ راهحلی یافت مینشود! چرا که خامنهای همراه با ایادی جنایتکارش عامل اصلی اعتیاد در کشور ما هستند. راهحل تنها در سرنگونی تمامیت این رژیم است تا در ایران آزاد فردا با تأمین زندگی شایسته و شرافتمندانه برای تمامی مردم ایران در یک جمهوری دمکراتیک، زمینههای اعتیاد نیز از ریشه خشکانده شود.