سید علی خامنهای که در نوروز ۱۴۰۰ بر طبل شادانهٔ حذف رقبای باند مغلوب میکوفت و شیرینی یکدست کردن حاکمیت و به کرسی نشاندن جلاد سوگلیاش، آخوند ابراهیم رئیسی را میخورد، حساب این را نکرده بود که آن اضافهخوریها گلویش را بگیرد و راه نفس نظام را ببندد!
این روزها اما، وابستگان باند خامنهای با مواضع پیدا و پنهان خود که برخی هم راه به رسانهها میبرد، یا از آن «شیرینی» سمی فاصله گرفته و به بیانهای مختلف شروع به پاچهگیری از همباندیها و همپالگیهای خود میکنند؛ یا علائم حاد مسمومیت و نشئگی قدرت نشان میدهند! گروه اول برای سفیدسازی خویش در تلاش برای عقبنشینی از مواضع پیشین هستند؛ گروه دوم اما برای غلبه بر شکافهای جدید بدنهٔ حاکمیت، دعوت به حذف و جراحی و سرکوب عناصر همباندی ریزشی یا مردد خود میکنند!
با نگرشها و تفاسیر گوناگون، میتوان به تحلیلهای متفاوتی از وضعیت موجود رسید، اما خروجی و نتیجهٔ مشترکی که در تمامی این پروژه قابل درک است، آوار شدن سقف آرزوهای «حاکمیت یکدست» بر سر و ریش نظام و عمود خیمهٔ نظام ولایت فقیه است...
به پایان رسیدن تاریخ مصرف دروغهای کوتاه مدت!
از جلاد بیسوادی که صرفاً بهخاطر جنایتهایش به کرسی ریاست دولت رسیده، انتظار مواضع منطقی و اصولی نمیتوان داشت؛ او مسیر ریاستهای دستگاههای مختلف حکومتیاش را در راهروهای مرگ قتلعام زندانیان سیاسی پیمود و با دروغهای وقیحانه در وعدههای انتخاباتی ادامه داد و اکنون نیز با تداوم همان وقاحت و غنیسازی دروغهای پیشین، به آمارسازیهای سخیف و پوچ دست میزند.
اما مشکل اینجاست که دیگر علاوه بر اینکه حنای آمار سازیهای دروغین و «همه چی آرومه»! گوییهای جلاد سوگلی ولایت برای مردم رنگی ندارد، بلکه جیرهخواران حکومتی هم او را به سخره میگیرند و آمارهایش را به چالش میکشند! آن هم نه فقط واماندگان باند مغلوب، بلکه اکنون حتی اصحاب وارفتهٔ کوی ولایت هم آشکارا و در رسانهها سخن از «مشاوره غلط» یا «آمارهای نادرست» میگویند! نگاهی به واکنشهای عمومی اکثر رسانهها پس از سخنان ۱۶آذر آخوند رئیسی بهخوبی بیانگر واقعیت موجود است!
اعتراف صریح به شکست نشان از چه دارد؟
محمد مهاجری، کارشناس فعال شناخته شدهٔ باند خامنهای است. او که همواره در رسانههای حکومتی باند غالب مشغول خط و نشان کشیدن برای «دشمنان داخلی و خارجی» بوده است، این روزها زیر فشار مقاومت و خیزش مردمی از یکسو و فساد و تباهی حاکمیت پلید ولایت از سوی دیگر، عرصه را تنگ دیده و ناگزیر از اعلام شکست پروژهٔ جراحی پیکر فرتوت نظام شده است. روزنامهٔ آرمان ملی هشتم بهمن ۱۴۰۱ از قول مهاجری تیتر زد:
«بهعنوان حامی حاکمیت یکدست، شکست آن را اعلام میکنم»
مهاجری که گویا خودش هم از لاطائلات رئیسی در وعدههای کاهش تورم، حل مشکلات معیشتی، ساخت ۴میلیون مسکن و... در تحیر است، دربارهٔ آمار سازیهای جلاد ۶۷ با درماندگی میگوید: «به این نتیجه رسیدهام که یک جریان توهم سازی وجود دارد که با یکسری آمار و اطلاعات توهمی شرایط کشور را مورد ارزیابی قرار میدهد».
وی که گویا خودش تازه از خواب مستی برخاسته، ضمن اذعان به ایجاد شقه و شکاف در درون باند خامنهای و «زاویههای قالیباف با رئیسی»، سایر همریشان ولایت را متهم به «خواب غفلت» میکند و نگران است که مبادا دیر از خواب برخیزند...
جالبتر آنکه در راهحل فرضی هم سخن از تغییر ۹۰درصد از کابینهٔ رئیسی جلاد میگوید؛ گویا جراحی تومورهای بدخیم ولایت هر روز به عمق بیشتری میرود!
صدای آشپز هم درآمد؟!
اما مهر قطعی بر ابطال و شکست توهم «حاکمیت یکدست» را نه ریزهخوارانی مانند مهاجری، بلکه خود عمود خیمهٔ ولایت پای پرونده کوبید!
بازدید ۳ ساعتهٔ خامنهای از شوی مسخرهای که تحت عنوان «نمایشگاه توانمندیهای داخلی» برپا شده بود، صحنهٔ برخورد وی با یکی از وزرای رئیسی جلاد شد. با شناختی که از حکومت آخوندی داریم، روشن است که نمیتوان این نمایش را «خلق الساعه» و «بداهه» دانست!
شماتت و تحقیر آشکار یکی از وزرای «دولت جوان حزباللهی» و بلافاصله انتشار خبرهای آن در رسانههای تحتامر ولایت، میتواند بهعنوان یک سناریوی احتمالی برای قربانی کردن چند مهرهٔ کوچک مورد ارزیابی قرار بگیرد. به این ترتیب خامنهای خود را در قامت یک «منتقد جدی وضع موجود» در بوق و کرنا کرده و تلاش میکند فضاحتهای دولت فشل را، بهویژه پس از آتش خیزش گستردهٔ مردمی، از گردن خودش باز کند.
البته شاید خامنهای فراموش کرده که پیش از این قیام، در روز سهشنبه ۸شهریور امسال، با تمجید مهوع از همین دولت و همین وزرا، از «زنده کردن امید و اعتماد مردم» توسط رئیسی جلاد سخن گفته و خواستار «بیان هنرمندانه و باور پذیر دستآوردهای دولت» شده بود!
اینکه «آیا اکنون اجرای این سناریوی آبکی پس از آن همه «شیرینی» که تناول کرده، سودی برای پیکر علیل خامنهای و نظامش خواهد داشت؟!» پرسشی است که پاسخ آن پیشاپیش روشن است؛ اما روشنتر از آن یک حقیقت گریز ناپذیر است؛ آرزوی «حاکمیت یکدست» بر سر و ریش ولایت آوار شد و به جایی نرسید!