این روزها که بحرانهای گریبانگیر نظام در عرصههای داخلی، منطقهیی و بینالمللی اوج گرفته و بازتاب آنها در در درون رژیم بهصورت جنگ باندی در مورد حرفهای حسن روحانی در روز نمایش حکومتی ۲۲بهمن، جامهای زهر دوم و سوم و زهر حقوقبشر، بروز کرده است، مهرهها و رسانههای حکومتی غیظ و سوزش خودشان را در قالب زوزه کشیدن علیه مجاهدین بارز میکنند. اما در میان این زوزهها، به ضد و نقیض گوییهایی دچار میشوند و اعترافات جالبی هم میکنند. این اعترافات وقتی شامل اذعان به ربودن رهبری انقلاب توسط خمینی میشود میتوان حدس زد که دامنهٴ آن تا کجاها میرود.
شریف زادگان یک وزیر سابق رژیم که مدتی هم مدیر سازمان تأمین اجتماعی بوده است بهصورت تلویحی به ربودن رهبری انقلاب توسط خمینی اینگونه اذعان کرده است: «خمینی فردی زیرک با توانایی تصمیمگیری در بزنگاههای سیاسی، رهبری انقلاب را در صحنهای که باز بود، برعهده گرفت. در این صحنه سازمان چریکهای فدایی خلق و مجاهدین خلق (با)کولهباری از زندان و شکنجه و کشته،...و دیگر گروهها حضور داشتند» (روزنامه حکومتی شرق- 28دی).
ارگان باند فاشیستی مؤتلفه هم 4روز بعد از مصاحبه رئیسجمهور برگزیده مقاومت و دو روز بعد از سایر روزنامههای حکومتی به سوزوگدازش ادامه داده و نوشته است: «مریم رجوی در گفتگو با روزنامه سعودی عکاظ مدعی شد که عربستان نقش مهمی در از بین بردن بلندپروازیهای ایران در منطقه ایفا کرد. وی از کشورهای اروپایی و آمریکا خواست تا به نظام ایران امتیاز ندهند. رجوی همچنین مدعی شد: باید برای توقف دخالتهای تهران در امور داخلی کشورهای منطقه در کنار ریاض صفبندی کرد. وی در ادامه با اذعان به نقش (مجاهدین) در آشوبهای اخیر ایران گفت: ما خواهان یک نظام لائیک هستیم. پایگاههای مجاهدین خلق و مراکز شورش وابسته به آنها نقش بزرگی در شورشهای اخیر در ایران ایفا کردند».(روزنامه حکومتی رسالت-28بهمن).
پیش از اینها تلویزیون رژیم جواد منصوری از پایهگذاران سپاه ضدمردمی و مهرههای امنیتی رژیم را به صحنه آورد که علیه مجاهدین با بازگویی خاطرات زندانش یقه درانی کند، اما هنگامی که مجری تلویزیون با طرح سؤال سفارشی پرسید: «این سازمان در داخل زندان سازمان داشت، تشکیلات داشت، آدم داشت، و آنطور که شما تو کتابتون نوشتید تقریباً فضای زندان را تحت تاثیر قرار داده بود. این سازمان چه ویژگی داشت که بسیاری از انقلابیون، بسیاری از مذهبیون را هم تحت تاثیر قرار داده بود و در عینحال شخصیتی مثل حضرت امام هیچ موقع این سازمان را تأیید نکرد؟».
پاسدار جواد منصوری در پاسخ گفت: «سال 50که اینها دستگیر شدند یک مقداری انعکاس پیدا کرد و چون اینها گروهی بودند که در مقابل رژیم فعالیت میکردند طبیعتاًً خیلی مورد استقبال مردم قرار گرفتند. اما بسیاری از افراد حتی بخش قابلملاحظهیی از روحانیان، اینها توجهی به ماهیت فکری اینها و روند تحولات فکری اینها و آینده اینها نکردند و همینطور تحت تاثیر فضای انقلابی از اینها حمایت کردند». (تلویزیون رژیم -23بهمن).
روزنامه حکومتی جوان، ارگان بسیج ضدمردمی در روز 26بهمن در مطلبی با عنوان: «کمیته انقلاب اسلامی و چالشهای دوران تأسیس آن» در آیینه خاطرات عزتالله مطهری(شاهی)» به تحمیل مبارزه مسلحانه به مجاهدین و همچنین و نقش ایادی سرکوبگر رژیم در آن، انزوای خمینی در میان مردم و محبوبیت مجاهدین اذعان کرد و نوشت: «آقای مهدویکنی با دستگیری اعضای سازمان مخالف بود. ایشان معتقد بود که شما باعث شدید که اعضای سازمان کارشان به اینجا کشیده شود، آنقدر به اینها فشار آوردید اینها در نهایت مجبور شدند دست به اسلحه ببرند؛... طرز تفکر این گروه مورد پسند جوانان بود، لذا بیشترین نیروهایی که جذب سازمان شدند از بین دانشجویان و دانشآموزان بودند. در ادارات نیز وضع به همین صورت بود؛ بهطور مثال اگر تجمع یا اجتماعی داشتند، جمعیت زیادی جمع میشد در حالی که اگر قرار بود یک روحانی سخنرانی کند، چنین جمعیتی جمع نمیشد. سازمان مجاهدین خلق با اعضای شورای انقلاب نیز در ارتباط بود و از طرفی تشکیلات خود را ساماندهی میکرد. آقای مهدوی نامه نوشته بودند که به کادر مرکزی سازمان مجاهدین و محافظانشان کارت حمل سلاح بدهید، ولی ما مخالفت و سرانجام با اصرار زیاد با آن موافقت کردیم... اینها را چند ماهی معطل کردیم و به هیچکدام هم کارت ندادیم، تا کم کم قضیه منتفی شد. در سال 1360از طرف سازمان مجاهدین خلق اعلامیهای صادر شد. آنها در این اعلامیه مواضع خود را بیان داشتند و 30خرداد همان سال نیز راهپیمایی عظیمی در خیابان انقلاب برپا کردند؛ جمعیت نسبتاًً زیادی آمده بود. البته رئیس دادستانی وقت آقای لاجوردی، این راهپیمایی را غیرقانونی اعلام کرده بود و ما هم تعدادی از اعضای کمیته و نیروی انتظامی را بین جمعیت فرستادیم... تعداد دستگیر شدگان در کمیته زیاد شد، با ابریشمچی تماس گرفتیم و به او گفتیم بیایید و اینها را ببرید. آنها (دستگیرشدگان) به هیچوجه با کمیته همکاری نمیکردند، حتی وقتی از آنها اسمشان را میپرسیدیم، جواب درستی نمیدادند. میگفتیم: اسمت چیست؟ میگفت: مجاهد، میگفتیم: فرزند چه کسی هستی؟ میگفت: ما مجاهدیم، فرزند خلقیم. میگفتیم: اعلامیهها را از کجا آوردید؟ جواب نمیدادند... ».
رسانههای حکومتی حتی وقتی سیاستهای موشکی و توسعهطلبانه رژیم در منطقه باعث عکسالعمل جامعه جهانی میشود باز هم زوزههای دردشان قبل از هر چیز از مجاهدین به آسمان بلند میشود:
کیهان خامنهای در روز 26بهمن نوشته است: «رئیسجمهور فرانسه برای چندمینبار مدعی شد فعالیتهای موشکی ایران، تهدیدی برای ثبات منطقه است.
پاریس تا به امروز به مقر سازمان (مجاهدین) تبدیل شده که 17هزار نفر از مردم و مقامات ایرانی را با وحشیگری تمام ترور کردند.
با وجود این کارنامه سیاه، امانوئل ماکرون برای چندمین بار علیه برنامه موشکی ایران لفاظی کرد».
اعتراف روزنامههای حکومتی به شکست از مجاهدین در عرصههای تبلیغی هم ازجمله نالههای درد آلود رسانههای حکومتی است. با این یک نمونه که هیچ توضیحی نیاز ندارد مطلب را به پایان میبریم:
روزنامه حکومتی شرق: 19بهمن96 مینویسد:
«کلاههای بدون سر، سرهای بدون کلاه
...در حوزه سایر شبکههای اجتماعی اثرگذار در این توفان توییتری که خود بهعنوان رسانه عمل کردند، صفحههای خبری تحت عنوان «ایران آزاد» در اینستاگرام، توییتر و فیسبوک هستند. بررسی حسابهای این شبکه خبری در شبکههای اجتماعی به تنهایی برای شناسایی وابستگی سیاسی و سازمانی «ایران آزاد» کافی نیست، چرا که در این صفحهها عمدتاً اخبار حقوقبشری در مورد ایران مطرح شده است، با این وجود بررسی اطلاعات دامنه وبسایت این نهاد خبری نشان میدهد که این وبسایت با ایمیلی ثبت شده که متعلق به حساب کاربری در توییتر است که از اعضای سازمان مجاهدین خلق است و این وبسایت و شبکههای اجتماعی آن نیز متعلق یا سمپات همین گروه سیاسی است.
درصد منابع خبری مورد استفاده بررسی حسابهای توییتری که بیشترین اثرگذاری (Influence) را داشتند نشان میدهد اکثر آنها، حسابهای متعلق به اعضا یا سمپاتهای سازمان مجاهدین خلق... هستند».