چرا خامنهای در وانفسای سرنگونی اینچنین زیرجلکی و چراغ خاموش ولی شتابزده و سراسیمه، طرح موسوم به «صیانت فضای مجازی» را در خلوتخانهٔ مجلس سرسپرده تصویب کرد و سازوکارهای قانونی خودش را نیز در این ماجرا زیر پا گذاشت؟
این طرح چه ارتباطی با «جهاد تبیین» مورد ادعای او دارد؟
مگر فضای مجازی چه مشکلی برای حاکمیت او ایجاد میکند؟
مگر او خبر ندارد که گیر دادن به اینترنت در روزگاری که فضای مجازی به فضای حقیقی تبدیل شده، بهمثابهٔ انگشت فرو کردن در چشم مردم و آدرس دادن براندازی به آنهاست؟
مگر... ؟
این سؤالها که بسیاری دیگر اینروزها نه فقط در بین جامعه و شبکههای اجتماعی بل در میان رسانههای حکومتی نیز در جریان است. یک روزنامهنگار حکومتی اینگونه طرحها را براندازانه نامیده است.
«تصویب چنین طرحهایی را در مجلس تقریباً براندازانه میدانم و معتقدم در صورت عملی شدن چنین طرحهایی نظام با چالشهای جدی مواجه خواهد شد. مهمترین پیآمد این طرح افزایش نارضایتیهای اجتماعی و سیاسی است. چرا نمایندگان در حالیکه به پیامدهای چنین تصمیماتی آگاهی دارند این اقدامات را انجام میدهند؟ آیا واقعاً مشکلات امروز کشور فضای مجازی است؟» (آرمان. ۵ اسفند ۱۴۰۰).
بستن یا نبستن اینترنت و چرا؟
سادهاندیشانه خواهد بود که اگر بپنداریم مشکل خامنهای، فضای مجازی است. باید دید فضای مجازی حامل چه پیام و پیامدی است که خامنهای آن را برنمیتابد. بهعبارت دیگر باید بهدنبال موضوعی از جنس بود و نبود او و نظامش در این ماجرا بود. اگر این موضوع را برجسته نکنیم نخواهیم توانست تحلیل پخته و درستی از وضعیت حکومت و علت اتخاذ این تصمیم ارائه نماییم و به نمودها و وقایع سطحی مشغول خواهیم شد.
دو گزارهٔ قابل توجه در این ماجرا وجود دارد:
۱ـ تجربهٔ قیامهای پیشین نشان میدهد که ولیفقیه به موازات سرکوب، اینترنت را میبندد تا قیام گر نگیرد و به دیگر نقاط گسترش پیدا نکند. دریافته است که اینترنت به وسیلهیی خطرناک در دست قیامآفرینان و براندازان تبدیل میشود. تا همین جا هم انعکاس افشاگریهای مجاهدین و فعالیت کانونهای شورشی در فضای مجازی، شرایط عینی را برای قیام و سرنگونی بارور و آماده کرده است. بنابراین خامنهای باید برای حفظ نظامش تصمیم سخت روزهای اوجگیری قیام را همین امروز بگیرد. برای اینکه هر روز که میگذرد فضای مجازی بیشتر از دست حکومت خارج میشود. «جهاد تبیین» یا همان سیاست تحریف، سانسور و جعل واقعیتها و شیطانسازی از مجاهدین نیز نتوانسته است دردی از او دوا کند.
۲ـ با اینکه خامنهای به نقش اینترنت در زمینهٔ آگاهیدهی به مردم و سوخترسانی به قیام واقف است ولی دست او برای بستن یکبارهٔ اینترنت باز نیست. بستن یکبارهٔ اینترنت میتواند بهانهیی قوی برای قیام باشد. از همین الآن واکنشهای قوی به طرح موسوم به صیانت آغاز شده است. همانطور که خواندیم یک روزنامهٔ حکومتی آن را خطرناک، براندازانه و توأم با نارضایتی سیاسی ـ اجتماعی و چالشهای جدی برای حکومت برآورد کرده و در این زمینه به سران حکومت و در واقع به خامنهای هشدار میدهد.
در این گزاره، خامنهای با سانسور، کندکردن و سپس بستن اینترنت، آتشزنهٔ قیام را دودستی تحویل قیامآفرینان میدهد.
بندبازی بر روی طناب مرگ
خامنهای با توجه به وضعیت شکنندهٔ حکومتش نمیتواند یکی از این دو گزاره را بهطور کامل انتخاب کند. او مجبور است مدام روی یک طناب باریک و لرزان کشیده شده بر بالای یک پرتگاه راه برود و برای حفظ تعادل خود ریسک سقوط را به جان بخرد. گامهای بعدی او به واکنشهای ناشی از تبعات پیاده کردن این طرح بستگی دارد. در هر حال مجبور است از قیام بچیند و سیاستهایش را با آن تنظیم کند.
آنچه مسلم است از همین اکنون این طرح قرونوسطایی و وهنآمیز را باید شکستخورده تلقی کرد. در این زمینه نیاز نیست جای دور برویم یا مواضع پیشین مقاومت را یادآوری کنیم. از همین الآن در رسانههای حکومتی نیز صحبت از آن میشود.
«در تجربه ۴۰سالهمان در موضوعهای مختلف مانند ویدئو، ماهواره، فیلتر کردن و… دیدیم که هر زمان که با جامعه ارتباط خوبی برقرار نکردیم و از اهدافمان صحبت نکردیم، جامعه نیز به هر روشی راه خود را به دنیای مجازی باز کرده است. بنابراین تصور میکنم که این مسیر نیز مانند سایر اتفاقات گذشته به نقطهای میرسد که جامعه را به سمت عبور از قوانین میبرد چرا که با جامعه نتوانستیم هوشمندانه و منطقی روبهرو شویم» (جهان صنعت. ۵ اسفند ۱۴۰۰).
جامعهٔی که برای رساندن صدای خود به دیگری مجبور باشد فیلترینگ را دور بزند، بهموازات آن خواهد آموخت چگونه راههای به خیابان آمدن، اعتراض کردن و درافتادن با اختناق و دیکتاتوری را کشف نماید. چنین جامعهٔی برای حکومت بسیار خطرناکتر از پیش خواهد بود.