از شب ۳۰خردادسال ۶۰ تا روزهای قتلعام زندانیان سیاسی سال ۶۷ ، در سراسر ایران هزاران انسان تیرباران و کشتار و سربهنیست شدند. از دهه ۷۰ تا ۹۰ هم به همین منوال گذشت. این جانهای شیفته، دختران و زنان آگاه و پاک این سرزمین بودند که علاوه بر شکنجهها و خشونتهای عمومی، با فتوای آخوندهای جنایتکار به خون کشیده شدند. هتک حرمت و تعرضهای وارده بر جسم زلالشان را جز در ارگانهای حقوقبشر و در مجامع تخصصی بینالمللی نمیتوان بازگو کرد.
۴۳سال است که فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران، از زیرزمین تا آسمان میهن را غنیمت خود در یک جنگ نابرابر میداند. اما ای کاش تنها به غارت و چپاول منابع اکتفا میکرد، خون بهترین جوانان ملت را نیز مانند آب خوردن به حلقوم ناپاکش ریخته است. تا آنجا که در ابتدای قیام ۱۴۰۱، حتی از پرپرکردن غنچههای نشکفته و کبوتران خونینبال دریغ نکرده است. تا بهحال بیش از ۵۰کودک شهید این قیام شناسایی شدهاند و صدها جوان نوشکفته نیز با پیکر خونین خویش به صف گواهان آزادی به هر قیمت پیوستهاند.
«برای دولت مثل آب خوردن بود که اجازه شلیک با گلوله جنگی بدهد!»
بیش از ۵۰روز که از قیام حماسهآفرین این مرحله از انقلاب مردم ایران گذشته بود، بهادری جهرمی، سخنگوی آخوند رئیسی دژخیم ۶۷، دولت را پدر بچههایی مینامد که در کف خیابان کشته میشوند. وی با وقاحتی از نوع خمینی ملعون میگوید: «برای دولت مثل آب خوردن بود که از همان روزهای اول اجازه دهد تا نیروی انتظامی از گلولههای جنگی استفاده کند و هر کسی را به خیابان آمد بزنند ...»(پانا: خبرگزاری حکومتی دانشآموزان! ۱۷آبان ۱۴۰۱).
سخنگوی جلاد که قیام و اعتراضات بنیانکن جوانان را نتیجه سیاستهای غلط اقتصادی، حکمرانی و سیاسی دولت قبلی میداند! میگوید دولت قبلی «بین خودش و مردم دیوار کشید و حرف آنها را نشنید و با آنها امنیتی برخورد کرد(!) و صدای آنها را خفه کرد(!) دولت قبل اجازه نداد صدای مردم شنیده شود و همین مسئله باعث شده تا حجم زیادی از اعتراض تجمیع شود و حالت انفجار به خودش بگیرد(!) پس مسائل قدیمی(؟!) را نباید به پای دولت سیزدهم بیاوریم».
پس تا همینجا قبول کرده است که تا پیش از این دولت، صدای مردم را خفه کردهاند و باعث انفجار ملت شدهاند. یعنی خفه کردن و به انفجار رساندن، کار خودشان بود و نه ایادی استکبار و دولتهای آنسوی عالم...
دولت به نیروهای سرکوبگرش اجازه داده است صدها نفر و از جمله دهها کودک و «بچه خودشان» را با ضربات متعدد باتوم، با شلیک گلولههای ساچمهای و پلاستیکی که از فاصله نزدیک مرگبار است و با تفنگهای شکاری زجرکش کنند. با اینکه انبوهی سند و آثار جرم(از جمله پیکرغزاله چلابی و شیرین علیزاده و...) موجود است که تعدادی از شهدا با گلولههای جنگی کشته شدهاند. نمونه آشکار آن، کشتار مردم ستمدیده بلوچستان و شهر زاهدان است. در بین این شهدا چندین کودک و «بچه خودشان» هم هستند.
آب خوردنهای گذشته را بهیاد داری؟!
سخنگوی دژخیمان یادش رفته مثل آب خوردن در دهه ۷۰ با گلوله جنگی با اجازه و بیاجازه مقامات دولتی و به اذن خامنهای و سران حکومتی در مشهد، اسلامشهر، شیراز، زاهدان ارومیه، اراک و مبارکه مردم را سرکوب میکردند و بهشهادت میرساندند.
در اعتراضات سال ۷۸ چگونه سرکوب کردید؟ در اعتراضات دهه ۸۰ و مشخصا خیزش سال ۸۸ از چه کسی اجازه سرکوب گرفتید؟ ندا آقاسلطان را با تیر کدام جلاد بهقتل رساندید؟ کیانوش آسا، احمد نعیمآبادی، اشکان سهرابی، مصطفی کریمبیگی، یعقوب بروایه(از بالای مسجد لولاگر) و دهها تن دیگر که با تیر جنگی کشته شدند... کهریزک و کشتن با باتوم و پرتاب از بلندی و... با مجوز کدام ضحاکی صورت گرفت؟
در خیزش سال ۹۶ در ۱۶۰شهر با کدام اجازه دهها نفر را به خاک و خون کشیدید؟... کشتار سال ۹۸ که دیگر همین دیروز بود. ۱۵۰۰کشته در عرض یک هفته!
سرنگونی؛ آرمان مشترک همه جانباختگان دیروز و امروز و فردا
حالا دیگر عموم تحلیلگران و کارشناسان داخلی و خارجی اذعان دارند که قیام ۱۴۰۱ به مرحله انقلاب آزادیبخش مردم در برابر نظام ولایت فقیه اعتلا یافته است. جوانان و بهخصوص دختران گردآفرید این سرزمین غرق در خون در خیابانهای شهرهای کردستان و تهران و بلوچستان و دیگر استانها سوگند به خون یاران تازه درگذشته میخورند که تا پایان این رژیم ارتجاعی ایستادهاند.
روزنامه الشرقالاوسط(۱۶آبان ۱۴۰۱) گزارش میدهد: «سردادن شعار «مرگ بر دیکتاتور» به معنای هدف قرار دادن اندیشه ولیفقیه و هژمونی روحانیت بر دولت است که در کل، مخالفت ملت ایران با پروژه خمینی را نشان میدهد... اعتراضهای مردمی صرفنظر از نتایجی که در پی داشته باشد، دیگر خاموش شدنی نیست و همچنان در سراسر این کشور ادامه خواهد یافت».
ایندیپندنت(۱۹آبان ۱۴۰۱) در مقالهای از ۲تن از کارشناسان ایران در آمریکا(ری تکیه و روئل مارک گرشت) نمونه آورده است که رژیم آخوندی دیگر آیندهای ندارد: «صحنههای ایران امروز یادآور انقلاب ۱۳۵۷ است. حاکمان جمهوری اسلامی میدانند که نظامشان در سایه هیبت راس هرم قدرت پابرجا است. اما اکنون معترضان جوان و برخی چهرههای اصلی جمهوری اسلامی دیگر این عظمت و هیبت را نمیبینند و بهنظر میرسد زمان خامنهای رو به اتمام است.
تهدید اژهای هم دیگر اثر ندارد
قیام جوانان ایران میرود تا دیگر نگذارد آب خوش از گلوی غارتگران و سرکوبگران پایین رود. حتی اگر اژهای دژخیم خط و نشان بکشد که «مسببان اعتراضهای جاری به اشد مجازات محکوم میشوند، از آنان نخواهیم گذشت» و یا آن مزدور سفله خونخوار که در برابر ساکنان اکباتان میگفت: «پایش برسد سر زن و بچه خودمان را هم میبریم».
آری، فرجام این جنایتکاران نزدیک است و سنت تاریخ و مشی هستی را بهچشم خواهند دید.