در تاریخ، مبارزان و قهرمانان بسیاری بودهاند که برای آزادی و رهایی خودشان و مردمشان تا آخرین نفر و تا آخرین قطره خون ایستادگی کردند و نامشان با نام آزادی و قهرمانی در تاریخ مترادف شد و به ثبت رسید.
ولی عاشورا و تابلویی که امام حسین (ع) آفرید بر تارک همه اینها در جمیع جهات میدرخشد.
عاشورا هم یکسوگ عظیم برای انسانیت است و هم یک درخشش برای گشودن راه، آن هم وقتیکه مسیر مبارزه و آزادی در تاریکترین نقطه خودش قرار دارد، حسین (ع) با خلق عاشورا نشان داد که هیچ بنبست و تنگنایی نیست که بتواند در مقابل نیروی انقلابی طاقت بیاورد وقتی که عزم جزم کرده است تا این راه را با هر میزان فدا که لازم است بپیماید.
راه هرقدر سخت و درب هرقدر ناگشودنی باشد وقتی در مقابل کسانی قرار بگیرد که خودشان با اشتیاق کامل اراده کنند که این راه را به هرفیمت بگشایند، آن راه و آن درب گشوده شدنی است و برای همین امام حسین گفت «هیهات مناالذله» یعنی هیهات که انسان در هم بشکند در مقابل ظلم و ظالم و در مقابل هر جبری چه در بیرون و چه در درون که انسان را به تندادن و تسلیم میخواند.
عاشورا خط ممیزی است بین انسانهایی که در چنگال قهقرا قرار گرفتند و قرار دارند و آزادی را فقط در خواب میبیند با انسانهایی که اراده کردهاند تا در مقابل ظالم هر چقدر هم که بزرگ باشد بایستند و بهای این ایستادگی را تا به آخر بپردازند.
عاشورا به واقع الگوی باطل السحری است که هر درب بستهای را باز میکند و جادو و طلسم اختناق هر ظالمی را در هم میشکند.
هر کس قدر و شوکتی هر چه قدر هم بزرگ داشته باشد، هیچ راه برونرفت تاریخی ندارد الا اینکه مسیر باز کردن راه را با بهترین و بیشترین فداکاریها بپردازد.
پس با الگوی عاشورا هیچ راه بستهای وجود ندارد.
هر شکست و تفرقه و بنبستی تا وقتی هست که افراد در آن مسیر از فداکاری تا حداکثر شانه خالی کنند و از اینکه هر چه را که دارند در طبق اخلاص بگذارند طفره بروند.
چرا در تاریخ پیشگامان اسلام انقلابی شق سیاه برای نیروی انقلابی وجود ندارد؟ چون با پرداخت بیشترین و بالاترین بها، هر شقی را که قابل تصور باشد و هر محدودیتی را که متصور باشد بهوسیله همین اهرم فداکاری در ماگزیمم آنرا تبدیل به راه گشوده انسانی میکند.
راه و هدف امام حسین از ابتدا روشن بود، همان وقتی که ظلم یزید را بر مردم در مکه دیده بود و گفت: «میروم تا این دست را که بر مردم ظلم میکند قطع کنم»، یعنی از ابتدا یک راه انتخاب شده بود.
امام حسین در راه فداکاری تا آنجا پیش رفت که گزیده ترین یاران و همه خاندانش را که البته با انتخاب تک به تک توسط خود آنها بود، تقدیم این راه کرد و در نهایت طفل شیرخوارش را بهدست گرفت تا شاید ذرهای حس انسانیت و بشریت را در آن دوران و در افرادی که به مقابلهاش آمده بودند برانگیزد و بدین گونه حتی برای برانگیختن لحظهای احساس انسانی، کوچکترین فرزندش را هم فدا کرد.
امام حسین در مسیرش در نقطهای گفت «کل حی سالک سبیلی» هر زنده باشعوری راه مرا میرود و تاریخ صحت این کلام را در کلیه انقلابها و قیامهایی که برای آزادی یک خلق و میهن اسیر قیام کردند نشان داد.
در تاریخ هرجا بشر در بنبستترین نقطه راهی گشوده است، همان زمان ابراهیمی در آتش بوده و یا حسین گونهای را در فداکاری دوران خودش در بالاترین سطح زمانه داشته است.
کلمه شهید بیانگر این معناست که «هر خونی که برای آزادی به زمین ریخته میشود، خشک نمیشود، فراموش نمیشود، بلکه بهعنوان شاهد و گواهی در تاریخ تا گرفتن پاسخ نهایی همیشه حاضر و برانگیزاننده است».
همچنین دقیقاً در عاشورا که نقطه کمال انتخاب و کندن و رفتن است پرده استثمارگونه جنسیت گرایی و دوگانه انگاری زن و مرد در هم شکسته میشود، امام حسین است در یک روی سکه و در روی دیگر آن زینب کبری، بهطوریکه وقتی دشمن، ابن زیاد می خواهد زن عاشورا دیده را که به چشم، کشته شدن همه عزیرانش را دیده در هم شکند و بلرزاند، با اشاره به سرهای بریده شهیدان بر نیزه ها میپرسد چه میبینی؟! و زینب کبری، این زن از شوهر و هر پیوند بازدارنده گسسته، با رساترین صدا میگوید «ما اری الا جمیلا» جز زیبایی چیزی نمیبینم.
و بدین دلیل هم مجاهدین از روز اول راه امام حسین را برگزیدند و او را فروغ جاودان آزادی نامیدند و در هر دورانی با حاضر گفتن با نام و یاد حسین و پرداخت بها آن هم در ماگزیمم آن، راه خودشان را گشودند.
از بنیانگذاران آنکه با انتخاب شهادت و تیرباران گفتند «برای ماندنی شدن سازمان ما باید برویم» تا انتخاب ۳۰خرداد ۶۰: ۱۳و ایستادن تمام قد بعد از اتمام حجتهای بسیار با رژیم خمینی و شخص خمینی و در ۱۹بهمن و عاشورای مجاهدین که با خون سرخ بهترینها، اشرف و موسی خیابانی نبشته و ماندگار شد و تا تابستان داغ ۶۷ که ۳۰هزار گل سرخ، نه به یزید و جلاد زمانه گفتند و راه سرخ حسینی را انتخاب کردند و بعد از اینهمه سال نامشان و عکسشان شاهدی است بر این جنایت و در هر شهر و کشوری برانگیزاننده احساسات هر انسان و شخصیت سیاسی و تا همین دوران.
و البته این راه نیاز به یک چتر و یک رهبری دارد، همانطور که تابلوی عاشورا به رهبری امام حسین آفریده و خلق شد، تاریخ سازمان مجاهدین هم بعد از محمد حنیف توسط یک نام و یک رهبر آفریده شد و از هر تابلویی که دشمن فکر میکرد نهایت مجاهدین است و شق آخرین آنها، این مسعود رجوی بود که با پرداخت بهترین و بیشترین عزیزان و همرزمانش، راه مبارزه تا سرنگونی رژیم آخوندی و رساندن میهن اسیر به آزادی را تا به امروز باز نگه داشته است و هنوز صدای او که در کربلا و در زیارت مرقد امام حسین (ع) گفت «هل من ناصر ینصرنی» در تاریخ ایران طنینافکن است.
عباس تبریزی
مسئولیت محتوای مطالب وارده برعهده نویسنده است