شنیده بودیم آنگاه که ماه چهارده شب برمیآید و آسمان را پر میکند، سگان به عوعو درمیآیند اما دیدن این واقعه در دنیای امروزین و در پهنهٔ سیاست تاجرپیشه و تولید شده با دلارهای کثیف، حکایتی قابل تأمل است. راستی چرا ترجیع گوشآزار برای شیطانسازی مجاهدین از هنگامی آغاز شد که آنها از گردهمایی جهانی برای ایران آزاد رونمایی کردند؟
مگر پیام این گردهمایی چه بود که این واکنشهای عصبی و توفان افترا و تهمت نسبت به پاکبازترین فرزندان خلق ایران را بهدنبال داشت؟
مجاهدین و رهبری آنها چه کردهاند که دم و دمبالچههای سلطنت و مأموران خونآشام وزارت اطلاعات، سایهٔ آنها را با تیر میزنند و برای سرشان جایزه تعیین میکنند؟
***
اگر به این سؤال بخواهیم پاسخی درخور بدهیم لازم است به چند موضوع توجه کنیم.
شلیک کهکشانی از امید بر آسمان کرونازدهٔ ایران
گردهمایی جهانی برای ایران آزاد، کهکشانی از امید بر آسمان کرونازدهٔ ایران شلیک کرد. کرونای ولایت میخواست برای به محاق بردن قیام، کرونا را تا سالیان بر میهن ما حاکم سازد و سور عزای ملت ما را بر سفره بنشیند. مرگ بپراکند. یأس بکارد و خزان درو کند. میخواست کاری کند تا مردم ایران به جز به لقمهنانی نیندیشند و از بیم گرفتار نشدن به کرونا، به عزلتنشینی و انفراد روی بیاورند. کسی را رمق حال پرسیدن کسی دیگر نباشد. مجاهدین برای به هم زدن این بساط یک ناممکن را ممکن کردند. آنها برای اولین بار بعد از کرونا توانستند ۳۰هزار نقطه را به هم وصل کنند. این آشکارا پیام قدرت، توانستن، شورش، حرکت و امید است. یک جایگزین سیاسی در موقعیت اپوزیسیون در تبعید وقتی بتواند چنین مراسمی را سازمان دهد، به طریق اولی خیلی کارها نیز میتواند بکند که در مخیلهٔ شیخ و بازماندگان شاه نمیگنجد.
قدرت تشکیلات مجاهدین، انضباط پذیری آنها، نوآوری و ابتکار در حالی که در خاک خود نیستند، چشمهای بسیاری را خیره کرد.
پرکشیدن ققنوسوار از خاکستر خویش
حکومت سالهاست تبلیغ میکند که مجاهدین از بین رفتهاند، در داخل ایران محبوبیت ندارند. این چه تشکل از بین رفته و نامحبوبی است که میتواند چنین ذخیرهٔ عظیم انسانی را حول آزادی ایران گرد بیاورد؟ همدل کند و با کمک آنها آرمان آزادی مردم ایران را بر بام جهان بنشاند. این چه تشکل نابود شدهای است که توانسته بیش از نیمقرن در سپهر سیاسی ـ اجتماعی ایران نقش پیشتاز داشته باشد، همیشه حرف نو بزند. همیشه ببالد و قدرتمندتر از دیروز خویش باشد. قصابان ولایت راست میگویند آخر قرار بود مجاهدین با کشتن و حلقآویز شدن از بین بروند. اما مجاهدین هر بار ققنوسوار از خاکستر خویش بال و پر کشیده و سبز و نو و جوان شدهاند. این یکی از جنس عشق است و عقل تاجرپیشهٔ رجالگان دربار خامنهای به آن راه نمیبرد و قرار هم نیست ببرد. بهقول سعدی: «حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت».
تعمیق مرزبندیهای سیاسی
این میزان از لجنپراکنی و افسار پارهکردن نظام ولایی و پاسداران آشکار و نهانش علیه مجاهدین و رهبری آنان، بیانگر یک مرحله نوین است. حاکی از آن است که مولود جدیدی در افق ایرانزمین قدم به عرصهٔ وجود گذاشته است؛ مولودی که با تیغ و تبر و تپانچه و نسلکشی و قتلعام از بین نرفت. حال در موقعیتی است که میخواهد آخرین برگ تاریخ پر درد و داغ این میهن را ورق بزند.
برای این نقشآفرینی لازم است مرزبندی بین آزادی و استبداد را هر چه روشنتر ترسیم نماید.
رهبر مقاومت، مسعود رجوی، در بندهایی از پیام ۳۰تیر۹۹ خود درقدردانی از رزمندگان و زحمتکشان "کهکشان ۹۹" بر تعمیق این مرزبندی تأکید کرد:
«در آغاز چهلمین سال از روشن شدن و تعمیق مرزبندی بین آزادی با استبداد، بین مقاومت با تمامیت شیخ و شاه و فرهنگ و ایدئولوژی آنها، بهغایت استقبال میکنیم. این فرصتی مغتنم برای هر جنبش بهواقع دموکراتیک و انقلابی است تا بنای استبداد و دجالیت با هر رنگ و لعابی را از بن براندازد.
بگذارید شاه و شیخ با همهٔ شکنجهگران و پاسداران و دم و دنبالچهها و همکاسهها و مزدوران هر چه میخواهند بر ما بتازند. با هر چه دشنام و رذیلت است. با رکیکترین الفاظ و با خشمی دیوانهوار.
با افتخار تمام باید گفت که در تاریخ ایران این تنها نمونهایست که در این ابعاد و با این شدت و این مدت، زیر ضرب و تازیانه و در معرض برچسب و لجنپراکنی باشد و بتواند دوام بیاورد، انسجام داشته باشد و اعتلاء پیدا کند.
این نشان میدهد که ما بهرغم همه برچسبها و بمبارانها و شکنجهها و اعدام و قتلعام توانستهایم دشمنان درونی و بیرونی خلقمان را بههمین میزان پس برانیم، گسسته و برآشفته کنیم و در هم بکوبیم».
کنار رفتن کفهای روی آب
با توجه به آنچه گفته شد، کفهای روی آب در حال کنار رفتن است. مرزبندیها در حال تعمیق است. در نهایت همه باید تصمیم بگیرند آیا در جبهه ولایت فقیه قرار دارند و بهدنبال تیز کردن تیغ همین رژیم بر گردن مردم و مقاومت مشروع آن هستند یا برعکس صرفنظر از هر انتقاد به مجاهدین و اختلاف تفکر، نظر و سلیقه با آنها، در آزادی این میهن از چنگال استبداد دینی با این مقاومت همراه و همگام هستند.
این تیزترین شاخص شناخت دوست از دشمن و سایبری عمامهدار و بیعمامهٔ و ریش و عرقچین نظام از آزادیخواه و اپوزیسیون این حکومت است.
سرنگونی شریرترین استبداد تاریخ ایران، کار زنان و مردان پاکباز و کسانی است که جز فداکاری، و برداشتن سهم رنج و خون انقلاب، هیچ چیز دیگری برای خود نمیخواهند.