در شرایطی روز کارگر فرارسیده که کارگران ایران بیش از هر زمان دیگری تحت ستم و استثمار نظام غارتگر آخوندی قرار دارند.
اضافه بر اینکه آنها باید طعم تلخ ستم و استثمار را بچشند، روزانه نیز با افزایش تورم و گرانی اجناس مورد نیاز سفرههایشان روبهرو هستند و بیش از هر زمان دیگری دست به گریبان فقر و محتاج نان شب هستند.
افزایش ۳۹درصدی حقوق آنها برای سال ۱۴۰۰ حداکثر و بهسختی کفاف مخارج ۱۰روز زندگی آنها را در ماه میهد.
این در شرایطی است که با گسترش بیماری کرونا توسط کرونای ولایت، مشکلات ناشی از این بیماری نیز گریبان آنها را گرفته و بیش از ۲میلیون نفر از آنها بیکار شده و به ارتش بیکاران قبل از بحران کرونا پیوستهاند.
روزنامه شرق ۱۱اردیبهشت ۱۴۰۰ نوشت: «طبق آمارهایی که مانند همیشه متولی صحتوسقم مشخصی ندارد، بین ۲۰ تا ۴۰درصد نیروی شاغل پیش از فروردین ۱۳۹۹ با شیوع کرونا بیکار شده و فقط بخش اندکی از آنان از بیمه بیکاری استفاده میکنند. محدودیتهای اعلامی ستاد مبارزه با کرونا و تأکید مشاغل در ۱۵ماه گذشته نهتنها چاره کار نبود، بلکه همراه با تورم افسارگسیخته و بیتوجه بودن سرمایهسالاران حاکم به این وضعیت، فشاری بر گرده اقشار فرودست جامعه وارد کرده که بیش از ۸۰درصد نیروی کار کشور با درآمد زیر خط فقر زیست میکنند».
وضعیت معیشتی کارگران بعد از کرونا آنچنان بحرانی است که رسانههای حکومتی نیز ناگزیر به آن اذعان میکنند.
روزنامه رسالت ۱۱اردیبهشت ۱۴۰۰ نوشت: «در این ۱۴، ۱۵ماهی که از اپیدمی کرونا میگذرد دولت هیچ حمایتی از کارگران مجموعههایی که بهزعم خودشان غیرضروری تشخیص داده شدهاند، نکرده است. اساساً کسی به فکر اینها نیست و هفتهبههفته نیز تعطیلیها را تمدید میکنند و کارگران این مجموعهها چهطور باید امرار معاش کنند؟».
این وضعیت در شرایطی است که این کارگران نسبت به کارگران سایر کشورها حقوق بسیار پایینتری میگیرند.
در این رابطه یک مهره حکومتی بهعنوان رئیس کانون عالی انجمنهای صنفی کارگران گفت: «فکر میکنم کشور ما در این خصوص در جایگاه تقریباً ۱۵۰ قرار بگیرد. ارزانترین حقوق را کارگر ایرانی میگیرد و تنها ۵، ۶پله با آخرینها در کل دنیا فاصلهداریم. زمانی که تنها خط فقر و دریافتی کارگر را لحاظ کنیم خواهیم دید چهقدر وضعیت جامعه کارگری در ایران وخیم است چه برسد به اینکه بخواهیم با دیگر کشورها مقایسه شویم. بهعنوان مثال در کشوری مثل ترکیه که نه منابع نفتی و گازی دارند و نه از موهبتهای الهی دیگر برخوردار هستند، حداقل حقوق کارگران بالای ۱۰میلیون تومان است. ترکیهای که تقریباً هزینههای زندگی در آن با ایران برابری میکند. افت ارزش پول ملی در همهچیز تأثیر میگذارد و یقینا در رتبهبندی حقوق و دستمزد در کل دنیا نیز تأثیرگذار خواهد بود»(روزنامه رسالت ۱۱اردیبهشت ۱۴۰۰).
البته اینکه ارزش نیروی کار در ایران در رتبه ۱۵۰ جهانی و آخرین پلهها است شامل کار کارگران رسمی میشود، در صورتی که میلیونها کارگر غیررسمی و زیرزمینی هستند که حتی اندک حقوق کارگران رسمی را ندارند، و کارفرمایان حکومتی آنها را در زیر شدیدترین و طاقتفرساترین شرایط کاری قرار میدهند.
روزنامه اعتماد ۱۱اردیبهشت ۱۴۰۰ نوشت: «۷میلیون و ۵۰۰هزار نفر؛ این عدد، یک تصویر آماری از اقلیتی پنهان در کشور است. در نگاه اول، عدد قابلتوجهی هم نیست. معادل ۶.۲درصد جمعیت کشور است. عدد، وقتی هیبت پیدا میکند که جای خالی در معادله «تعداد کارگران غیررسمی و شاغل در شغلهای زیرزمینی» را پر کند؛ ۷میلیون و ۵۰۰هزار نفر از جمعیت در سن اشتغال کشور، کارگران غیررسمی یا شاغل در مشاغل زیرزمینی هستند. این عدد، هنوز داغ است. تا نیمه سال گذشته، فعالان کارگری حتی عدد دقیقی از تعداد این کارگران نامریی در نگاه دولت نداشتند»(اعتماد ۱۱اردیبهشت ۱۴۰۰).
در حال حاضر خط فقر بیش از ۱۰میلیون تومان و نزدیک به ۴برابر حداقل دستمزد برای کارگران رسمی و شاغل است.
وقتی شرایط زندگی و معیشت کارگران رسمی تا این حد مصیبتبار باشد، وضعیت ارتش ۷.۵میلیون نفری کارگران غیررسمی در کارگاههای زیر زمینی که از حداقلهای حقوق انسانی هم برخوردار نیستند بسیار روشن است.
واقعیت این است که نمیتوان کلمه یا جملهای را بکار برد که بتواند بیانگر حداکثر ظلم و استثمار رژیم و کارفرمایان وابسته به آن بر طبقه کارگر و خصوصاً میلیونها کارگر غیررسمی و «زیرزمینی» را بیان کند.
کارگرانی که بهدلیل بیکاری و نگرانی از اخراج از کار توسط کارفرما، مجبورند به هر گونه ظلم و تعدی و زورگویی کارفرما تن بدهند، چرا که میبایست شب لقمه نانی را با خود به خانه ببرند.
در آمد ناچیز کارگران و سختی معیشت آنها در حالی است که سران و سردمداران حاکمیت اموال مردم محروم و همین کارگران زحمتکش را بالا میکشند و هیچکس هم متعرض آنها نمیشود و اگر هم بهطور استثناء مواردی از این دزدیها و اختلاسها رو میشود در جریان جنگ باندی بر سرغارت اموال مردم از جمله کارگران محروم است.
در همین رابطه روزنامه حکومتی شرق نوشت: «در شرایطی که دریافتیهای کارگران بابت مزد و درآمد آنان به یکهشتم سال ۱۳۹۶ رسیده است و روزی نیست که خبر اختلاس میلیاردها تومان سرمایه و گمشدن میلیونها تن فولاد و سایر کالاها شنیده نشود، هنوز نه دولت اعتدال و نه دولتهای پیشین هیچ تدبیری برای چارهجویی کارگران نیاندیشیدهاند»(شرق ۱۱اردیبهشت ۱۴۰۰).
البته اختلاس روزانه میلیاردها تومان سرمایه مردم، بخش ناچیزی از فساد در نظام ولایت فقیه آخوندی است که سران آن و «آقازاده»هایشان بهغارت میبرند.
در رابطه با این انگلزادهها محمد غرضی، وزیر اسبق نفت رژیم و از بنیانگذاران سپاه پاسداران ضدمردمی، گفت: «۵۰۰۰نفر از فرزندان مدیران کشور در آمریکا هستند. هر کدام میلیونها دلار برداشتند و بردند».
او زندگی اشرافی آقازادهها را در مقابل مردم محرومی قرار میدهد که آنها را «خوشنشین» میخواند: «۲۰میلیون نفری هستند که هیچ ارتباطی با دولت ندارند، نه کارگر هستند، نه بیمه دارند، نه شغلی دارند و بهاصطلاح ما اصفهانیها خوشنشین هستند، وقتی نان گران میشود، چه خاکی بر سرشان کنند؟»(سایت خبر فوری ۳۱فروردین ۱۴۰۰).
این است یکی از اثرات فساد نهادینه شده سیاسی و اقتصادی در نظام آخوندی که موریانوار به جان اکثریت مردم محروم و ستمدیده ایران افتاده و زالووار شیره جان آنها را میمکد.
وضعیتی که خشم و نفرت کارگران را در نقطه انفجاری قرار داده است تا جایی که روزی نیست مهرهها و رسانههای رژیم از هر دو باند نسبت به این خطر که تمامیت نظام را هدف قرار میدهد هشدار ندهند.
چرا که روشن است اگر این نیروی عظیم به حرکت درآید بهسرعت حاکمیت پلید و ضدمردمی ولایت فقیه را جارو خواهد کرد.