728 x 90

مشروطیت؛ آینه‌ٔ روبه‌روی ایران امروز

مشروطیت؛ آینه‌ٔ روبه‌روی ایران امروز
مشروطیت؛ آینه‌ٔ روبه‌روی ایران امروز

آغاز صدوبیست‌ویکمین سالگرد جنبش تاریخیِ و هماره شاهد مشروطیت را گرامی می‌داریم. جنبشی خالق واژه‌ی «آزادی» برای ایران‌زمین.

می‌خواهیم ببینیم که...

در موقعیت ویژه و سرنوشت‌ساز کنونی، ضروی‌ست که به نقش مشروطیت و پاسخ آن به نیازهای سیاسی، اجتماعی و تاریخیِ جامعه‌ی ایران بپردازیم. می‌خواهیم بببنیم برای اولین‌بار در ایران چه ارزش‌های انسانی ــ اجتماعی خلق شدند و دست‌اندرکاران موافق و مخالف آن ارزش‌ها، با آن‌ها و با آن جنبش چه کردند. می‌خواهیم ببینیم یک ریشه‌ی اصلیِ علت شکست جنبش‌های آزادی‌خواهی و نیز علت عقب‌ماندگی تاریخیِ ایران در کجاهاست. می‌خواهیم ببینیم از مشروطیت چه‌ها داریم و درس‌هایش برای ایران امروز چیست.

بنابراین سراغ تاریخ‌نگاری و شرح رویدادها نمی‌رویم؛ در این‌باره منابع بی‌شمار از کتاب، روزنامه، خاطره، مقاله و فیلم موجود است. ما پیدایش فکر مشروطیت، پیدایش تشکل‌های مشروطه‌خواه و تشابهات آن جنبش و درس‌های آن را برای ایران دهه‌ی نخست قرن پانزدهم خورشیدی دنبال می‌کنیم.

 

سخن با نسل ایرانیان

نخستین اندرز و توصیه‌ی تاریخ و جنبش مشروطیت به نسل اندر نسل ایرانیان این است که: من را دقیق بخوانید و از من بسیار بدانید و بیاموزید. من سرچشمه‌ی فکر آزادی برای شما هستم. سرنوشت من پس از من برای شما بسیار تکرار شده است. اگر از درس‌های من نیاموزید، ارتجاع داخلی و استعمار خارجی با شما و نسل پس از شما همان خواهد کرد که با من کرد.

 

چگونگی پیدایش فکر مشروطیت

مشروطیت مثل قدم‌های بزرگ ملت‌ها برای توسعه و پیشرفت، نخست تولد یک فکر بود، سپس پیدایش یک جنبش. فکر مشروطیت در ایران، مولود تحولی بزرگ در اروپا یعنی انقلاب کبیر فرانسه بود؛ انقلابی که مادر واژه‌‌های «آزادی» و «جمهوری» در فرهنگ و تفکر و در دنیای سیاست شد. از انقلاب فرانسه کتاب‌ها، مقاله‌ها، نقاشی‌ها، مکتب‌های سیاسی و ادبی و فیلم‌ها درآمد و در دنیا انتشار یافت. فکرها و جوهر مشترک‌ این کتاب‌ها و مکتب‌های سیاسی و ادبی چه بود؟ این‌ها بودند: نفی سلطه‌ی اقوام مسلط و سرمایه‌دار بر طبقات رنجبر، رهایی از بردگی فکری و نجات از دیکتاتوری سیاسی بود. این فکرها و پیام‌ها به زبان فارسی ترجمه شدند. نویسندگان ایرانی در نیمه‌ی دوم قرن سیزدهم خورشیدی[هم‌زمان با صدارت سلسله‌ی قاجاریه بر ایران]، این فکرها و پیام‌ها را در میان ایرانیان انتشار دادند.

 

اولین ندای مشروطه‌خواهی پس از قرن‌ها ثبات خودکامگی

کم‌کم زمزمه‌ها و تلاش‌های اصلاح‌خواهانه همراه با جنبش‌های اعتراضی علیه حکومت قاجار شروع شد. برای اولین‌بار تشکل‌های صنفی و سیاسی سربرآوردند؛ مثل: انجمن تجار، روحانیون مشروطه‌خواه، روشنفکران مشروطه‌خواه، انجمن زنان وطن‌خواه، انجمن تبریز و کرمان.

تصور کنید در ایرانی که قرن تا قرن عادت داشت مشتی بیگانه‌ی استعمارگر و خودکامه‌ی ایرانی، خاکش را به توبره بکشند و مردم‌اش را اسیر نگه‌دارند، ناگهان سر و کله‌ی تشکل‌های صنفی و سیاسی درش پیدا شود. تشکل‌هایی که برای اولین بار ندا سر دادند که پادشاه باید سلطنت کند، نه حکومت. این اولین صدای خوف‌ناک انفجار بمب مشروطه‌خواهی در ارکان دولت‌های مقتدر سلسله‌ی قاجاریه بود. پیام دیگر مشروطه‌خواهی این بود که دولت‌های ایران نباید دستور از بیگانه بگیرند.

 

فرمان مشروطه محصول چه عواملی بود؟

شعله‌ی فکر آزادی‌خواهی و پیام‌ مشروطه‌خواهی، ماه‌به‌ماه و سال‌‌به‌سال در میان انجمن‌ها و تشکل‌ها و توده‌های مردم بالا می‌گرفت. بیگانگان صاحب منافع در ایران و دسیسه‌های دربار قاجار هم از پس سماجت و پایداری و همبستگی مشروطه‌خواهی و انتشار اجتماعی‌ و مردمی‌اش برنمی‌آمدند؛ تا این‌که روز ۱۴ مرداد سال ۱۲۸۵ خورشیدی، مظفرالدین شاه قاجار فرمان مشروطیت را امضاء کرد.

امضای فرمان مشروطیت با توجه به دسیسه‌های هماهنگ استعمار و ارتجاع دربار قاجاری، به‌سادگی حاصل نشد. محصول اتحاد مردم، سماجت و روشنگری‌های انجمن تبریز و پشتیبانی‌اش از تلاش‌های طباطبایی و بهبهانی و نیز مقابله‌ی متحد‌شان با سنگ‌اندازیِ مرتجعینی مثل شیخ فضل‌الله نوری و باند او بود.

با امضای فرمان مشروطیت، مرحله‌ی نخست نفی سلطه‌ی شاهی و مشروط کردن آن به سلطنت و نه حکومت، انجام شد؛ ولی این تازه آغاز حفاظت از آن و اجرایی کردن‌اش بود. استعمار و دربار هم که دست بردار نبودند. از این‌جا بود که روحانیون مشروعه‌خواه با استفاده از دجالیت مذهبی و ذات خودکامه‌شان، از در هم‌سویی با دربار محمدعلی شاه برآمدند و دشمن مشروطیت شدند. [مقایسه کنید با خمینی در پاریس و بعد از ۲۲ بهمن ۱۳۵۷.]

 

انجمن تبریز؛ باطل‌السحر استبداد صغیر[یک درس تاریخی]

بزرگ‌ترین برگ استعمارگر روس و دربار قاجار علیه فرمان مشروطیت و ایستادگی مجلس مشروطه‌خواه، به توپ بستن مجلس، کشتار و اعدام‌های پس از آن بود. دوره‌یی شد که بر آن  «استبداد ضغیر» نام نهادند. بسیاری از تشکل‌ها از هم پاشید. بسیاری منفعل شدند. تاکتیک معروف «النصر بالرعب» مسلط شد.

با این حال، شعله‌ی پایداری و مغلوب رعب و فضای خودبه‌خودیِ پس از ضربه نشدن، در تبریز بالا گرفت. از همان‌جا هم بود که نقش بی‌همتای انجمن تبریز در جاانداختن فکر مشروطیت و آزادی‌خواهی در بین مردم و پیدایش رهبریِ ستارخان و باقرخان برجسته شد؛ و این‌ها منجی مشروطیت شدند. [مقایسه کنید با فضای پس از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ که متأسفانه بسیاری تشکل‌ها از هم پاشیدند، بسیاری افراد منفعل شدند و ایستادگی و پایداری مجاهدین خلق و طیف ترقی‌خواه متحد علیه ارتجاع غالب، هماورد خمینی و وارثانش تا همین امروز در سال ۱۴۰۴ ماند.]

پایداری تبریز با کم‌ترین نیرو در مقابل لشکریان دولتی، گوشه‌گیران و ضربه‌خورده‌ها را سر پا کرد، قوای مقاومت بیشتر و بیشتر شد و امید در دل مردم تبریز، سپس شمال و بقیه ایران زنده گشت. پایداری و نبرد تبریز گسترش یافت، تا تهران سرایت نمود و دوباره مشروطیت را برگرداند.

 

گنجی که حفاظت نشد و راهزنی که سررسید

بدین‌گونه بود که فکر مشروطیت به‌عنوان اولین پله‌ی آزادخواهی و پیشرفت، در جامعه و ادبیات سیاسی ایران جاری گشت. این فکر به تدوین قانون اساسی و به‌طور خاص متمم  آن که به حقوق ملت اشاره دارد، منجر شد. از آن پس، مثل تمام انقلاب‌های سیاسی و اجتماعی، نیاز به حفاظت و تضمین اجرایی و حقوقی و قانونی داشت. چنین روندی اگر پیش می‌رفت، نخستین نتایج‌اش محدود کردن خودکامگی، مشروط کردن شاه به سلطنت و اجرای یک‌سان قانون برای همه از جمله حاکمان بود.

چنین چشم‌اندازی برای پیشرفت ایران با مهار خودکامگی در دسترس می‌نمود که ناگهان بر اثر سرکوب مشروطه‌خواهان و نبود مدیریت شایسته‌ی سیاسی، سر و کله‌ی رضاخان نان‌خور و تحت‌الحمایه‌ی قزاقان روس پیدا شد. او تحت‌الحمایه‌ی کودتای انگلیس علیه مشروطیت، ارتجاع سلطنتیِ نامشروط و خودکامگی سیاسی را برگرداند و حاکم کرد. او حتی به قانون اساسی مصوب و امضا شده‌ی مظفرالدین شاه در ۸ دی ۱۲۸۵ هم مشروط نبود؛ همان قانون اساسی که تا بهمن ۱۳۵۷ وجود داشت و محمدرضا شاه پسر رضاخان هم به آن مشروط نبود. پدر و پسر با لگدمال کردن قانون اساسی مشروطه، «سلطنت را موهبت الهی» معرفی کردند و «فرزندان ذکور را وارث سلسله‌ی پادشاهی»![مقایسه کنید با «ولایت فقیه موهبت الهی» و «وارث امام زمان» با ویژگی نرینه‌سالاری و زن‌ستیزی!]

 

بلوغ یک آرزو به یک آرمان

جنبش مشروطیت، سرچشمه‌ی «رنسانس» ایرانی بود، ولی با خلع سلاح مشروطه‌خواهان در تهران و سپس به حاشیه راندن‌شان و در تکمیل آن‌ها، با کودتای رضاخان قلدر، شکست سیاسی خورد؛ اما فکر مشروطیت و آرمان آزادی‌خواهی هرگز شکست نخورد؛ فکری که تا به امروز هم به تجسد و سکون تن نداده و هنوز آن اندیشه و آرمان، مثل پرچمی در تمام توفان‌های سیاسی بیش از یک قرن گذشته، برافراشته و راهنمای نسل‌های بعدی مانده است. نسل‌هایی که پشت سر هم، نبرد با دیکتاتوری‌های سلطانی و شاهی و شیخی را ادامه داده‌اند.

 ارمغان سیاسی ـ اجتماعی مشروطیت که کلمه «آزادی» بود، پرنده‌ی آرزوهای ملتی گشت که مغلوب قرق آسمان و اریکه‌ی کرکس‌های دیکتاتورهای موروثی از رضاخان تا خمینی نگشت. پرنده‌یی که به آرمان آزادی تعهد داد تا هرگز بر شانه و بر دست هیچ «سلطنت مقدس موهبت الهی» و «فقاهت مقدس موهبت الهی» ننشیند.

  با مشروطیت بود که علاوه بر تداوم آرمان آزادی در عرصه‌ی سیاسی، چگونگی بیان مسائل اجتماعی و فرهنگی از دربارها بیرون آمد و با زبانی جدید در كتاب‌ها، ترانه‌ها و موسیقی ظهور  یافت. زبانی كه همخوان زبان مردم شد.

 

ایران امروز در آینه‌ی مشروطیت؛ مطالباتی فراتر و جامع‌تر

به یمن فکر آزادیِ برآمده از مشروطیت و آگاهی بیشترِ نسل‌ها درباره‌ی ضرورت آن، به یمن مبارزه با دیکتاتوری‌های موروثی، اکنون مطالبات مردم ایران بسا فراتر از قانون اساسی مشروطه شده است. اکنون مطالبات مردم ایران علاوه بر آزادی، به حوزه‌های برابری زن و مرد، اجرای منشور بین‌الملل حقوق بشر، آزادی تشکیل تشکل‌های مستقل صنفی و سیاسی، جدایی دین از دولت‌، استقلال قوای سه‌گانه و برابری همه‌جانبه‌ی همه‌ی اقلیت‌های قومی و مذهبی تعمیم یافته است. مقولاتی که پاسخ به یکی از آن‌ها از جانب حاکمیت خودکامه‌ی ولایت فقیهی مصادف با سرنگونی آن خواهد بود.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/c11d5ab7-e156-4525-9c75-e4435da87402"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات