قتل عمد مهسا امینی که با توسل به دین و تشرع زنستیز آخوندی صورت گرفت، وجدان هر انسانی را برانگیخت که در خود و برای جامعهٔ خود، فراخوان به برخاستن و دادخواهی بدهد. هر وجودی که چنین فراخوانی را در ضمیر و وجدان خود حس نکرده و نسبت به آن احساس مسئولیت انسانی و ملی نداشته است، باید یقین کند که جمهوری اسلامی آخوندی این بیتفاوتی را مهر تأیید در پای جنایات حکومتش و جری شدن بر استمرار آن خواهد گذاشت.
از پس بیش از ۴۳ سال سلطهگریِ اشغالگرانهٔ حکومت ولیفقیه بر ایران و آزموده شدن تمام مسیرهای اجتماعی، فرهنگی، صنفی و سیاسی در این ۴۳ سال، به زمانهیی رسیدهایم که فصل تعیینتکلیف همهچیز و همهکس و همهٔ جریانهای است. فصل تعیینتکلیف نهاییِ همهٔ اقشار مردم ایران با این حکومت رسیده است؛ چرا که این حکومت حتی با ذهن و زندگی خصوصی هر ایرانی کار دارد و در آن دخالت میکند.
ایرانزمین یک دشمن اصلی بیشتر ندارد و آن تمامیت جمهوری اسلامی با باندهای اصولگرا و اصلاحطلب و اعتدالی است. اتحاد استراتژیک این باندها و همسویان بیرونی حکومت با آنها، رقم زنندهٔ چنین جنایات علیه مردم ایران ــ بهخصوص زنان و دختران ــ است.
ایرانزمین اسیر سلطهٔ قومی اشغالگر با تکیه بر دینسالاری و اندکسالاری است. دینسالاری تبدیل به سیاست حاکم و توجیهگر شمشیر جنایات سیاسی و تیغ چپاولگریِ اقتصادی شده است. این شمشیر را دستهیی بهنام شریعت و روحانیت میچرخاند و انسانیت را در پای منافع سیاست حاکم و حفظ نظام، درو میکند.
روایت دینیِ حاکم شده بر ایران توسط قومی اشغالگر، تبدیل به طاعون علیه منافع ملی و حقوق اولیهٔ انسانی ایرانیان شده است. این روایت که هیأت نظام ولایت فقیه را به خود گرفته است، برخلاف حق اولیه «انتخاب» برای نوع بشر، دستور حجاب اجباری میدهد، دستور گشت ارشاد میدهد، دستور دین اجباری میدهد، دستور منع حضور زنان در ورزشگاه را میدهد یا بالای سر زنان، گماشتههای پلیس زنان حکومتی [با هدف کنترل و توهین به زنان] میگذارد، افکار فاسد آخوندی را با ترویج اندیشههای جنسیتی در مدارس و اماکن عمومی و جامعهٔ ایران، تحمیل میکند و دامن میزند؛
و با همهٔ این دستورات و تحمیلات، مسبب جاری شدن انواع جنایت علیه مردم و خاصه زنان و دختران شده است.
شمشیر سیاست در دستان دین و مذهب ارتجاعی ــ آخوندی و جنسیت درندهخوی برآمده از آن، در ایرانزمین چه جولانها که نمیدهد و چه جانها، آرزوها، امیدها، عشقها و زندگیها را قربانی و نابود کرده و میکند!
بیش از ۴۳ سال است که دیننماییِ ریایی و دینفروشیِ حوزوی، تکیهگاه اصلیِ این حجم از جنایت و سیاست ضدبشری شده است. دیگر هیچ امر ناشناختهیی از این حاکمیت در زمینههای ایدئولوژی، سیاست و اقتصاد و شاخههای اجتماعی آنها برای ایرانیان باقی نمانده است و هیچ توجیهی برای سکوت و سازش با آمران و عاملان جنایتکار این حکومت وجود ندارد.
از پس قتل انسان معصومی چون مهسا امینی بهدست عاملان ولیفقیه، فصلی در ایرانزمین ورق خورد که بارزکنندهٔ وجدان انسانی و بیوجدانیِ همراه با قاتلان او است. همبستگی ملی در مقابل این زنستیزی و جنایت بزرگ، پاسخ و پیام قاطع به جانیان بالفطرهٔ جمهوری اسلامی و رقم زدن فصل جدید در مسیر اخراج اشغالگران ولایی از مرز پرگهر ایرانزمین است.