در جریان جنگ و جدال باندهای رژیم بر سر دولت جدید آخوند روحانی و در جریان سهمخواهی باندها از او رسانهها و مهرههایی از هر دوباند به ناگزیر به فرسودگی، ازکارافتادگی نظام و به ابتر بودن و بی آینده بودن آن اعتراف کردند.
این مهرهها و رسانهها در حسرت هستند که چرا نظام ولایتفقیه و هر دو باند آن نتوانستهاند تاکنون کادرهای لازم برای آینده را تربیت کنند، و به ناگزیر باید به کادرهای فرتوت و ناکار آمد که از دیدگاه آنان ”نسل اولیهای انقلاب“ (بخوانید نسل اولیهای ارتجاع خمینی) بچسبند.
محمدرضا عارف از باند موسوم به اصلاحطلب که رسانههای رژیم از او بهعنوان ”رئیس فراکسیون امید“ مجلس ارتجاع نام میبرند، ”کادرسازی“ را یکی از مسائل ”مغفول مانده در دو دهه اخیر“ و مهمترین مسأله همه نهادها و دستجات درونی رژیم در آینده میداند، و میگوید: ”ما اگر به همین روال بخواهیم پیش برویم قطعاً در چند سال آینده با یک بحران روبهرو خواهیم شد“.
سعید حجاریان تئوریسین باند موسوم به اصلاحطلب رژیم نیز کفگیر نظام را در زمینه داشتن کادرهای مناسب در ته دیگ میداند و ضمن اشاره به بی بضاعتی و دست خالی بودن روحانی برای معرفی وزرای مناسب میگوید: ”بضاعت روحانی در مقطع فعلی در همین حد است، چرا که ما از اول انقلاب تا به امروز کادرسازی نکردهایم، اگر کادرسازی میکردیم الآن کابینه بهتری داشتیم. خود آقای روحانی هم نیرویی بهتر از این وزرای پیشنهادی نداشت، اگر داشت معرفی میکرد. مسأله این است که کفگیر به ته دیگ خورده است و نه کسی را باقی گذاشتهایم و نه نیرویی تربیت کردهایم». (روزنامه آفتاب یزد 31مرداد 96)
محمدرضا باهنر نایبرئیس اسبق مجلس رژیم و یکی از سردمداران باند خامنهای ضمن اشاره به تشتت و از هم پاشیدگی باند خامنهای به پاشیدگی و تشتت باند مقابل نیز اشاره میکند و میگوید: ”حرکت در چارچوب احزاب راهحل اساسیتر و آزمودهتری برای ایجاد تغییر و تحول است. اما آیا در میان اصولگرایان چنین حزبی وجود دارد؟ پاسخ به این سؤال قطعاً منفی است؛ نه اصولگرایان و نه اصلاحطلبان امروز دارای چنان تشکیلات قدرتمند حزبی نیستند که بتوانند کنشگری خود را در این چارچوب دنبال کرده و به نتیجه برسند“ (روزنامهایران 31مرداد 96)
ملاحظه میشود که این مهرههای نظام ولایت چگونه با صریحترین بیان به بیآیندگی نظام حتی در زمینهٴ تربیت کارگزاران و مدیران اعتراف میکنند. امری که برای هرنظام سیاسی الزامی است.
رسانههای حکومتی هم مرتباً به این واقعیت اذعان میکنند. مثلاً جهان صنعت در شمارهٴ 30مرداد خودش با پرداختن به بحرانهایی که نظام را احاطه کرده نوشته است: «وجود چنین بحرانهایی شاید ایجاب میکرد در هماهنگی میان روحانی و دیگر تصمیمگیران تاثیرگذار، کابینهای انتخاب شود که تحولی سریع یا جهشی ملموس به سمت حل مسایل را ممکن کند... ضروری بود افرادی در نظر گرفته میشدند که میتوانستند تحول معناداری در حوزه مورد نظر خود ایجاد کنند. کابینه انتخاب شده اما چه نسبتی با این وضعیت و خواست بهبود دارد؟ تقریباً هیچ». روزنامه آرمان نیز در همین روز پس ذکر بحرانهای گریبانگیر نظام نوشته است: «برای حل این معضلات... مسأله نواقص و معایب بنیادین ساختاری مطرح است. مسلماً در ساختار معیوب اقتصاد دولتی، نفتی و رانتی اصلاحات بنیادین قابل اجرا نیست، زیرا بسترهای نهادی و ساختاری اقتصاد این فرصت را از دولت و دستاندرکاران اقتصاد میرباید».
این مهرهها و رسانهها در حسرت هستند که چرا نظام ولایتفقیه و هر دو باند آن نتوانستهاند تاکنون کادرهای لازم برای آینده را تربیت کنند، و به ناگزیر باید به کادرهای فرتوت و ناکار آمد که از دیدگاه آنان ”نسل اولیهای انقلاب“ (بخوانید نسل اولیهای ارتجاع خمینی) بچسبند.
محمدرضا عارف از باند موسوم به اصلاحطلب که رسانههای رژیم از او بهعنوان ”رئیس فراکسیون امید“ مجلس ارتجاع نام میبرند، ”کادرسازی“ را یکی از مسائل ”مغفول مانده در دو دهه اخیر“ و مهمترین مسأله همه نهادها و دستجات درونی رژیم در آینده میداند، و میگوید: ”ما اگر به همین روال بخواهیم پیش برویم قطعاً در چند سال آینده با یک بحران روبهرو خواهیم شد“.
سعید حجاریان تئوریسین باند موسوم به اصلاحطلب رژیم نیز کفگیر نظام را در زمینه داشتن کادرهای مناسب در ته دیگ میداند و ضمن اشاره به بی بضاعتی و دست خالی بودن روحانی برای معرفی وزرای مناسب میگوید: ”بضاعت روحانی در مقطع فعلی در همین حد است، چرا که ما از اول انقلاب تا به امروز کادرسازی نکردهایم، اگر کادرسازی میکردیم الآن کابینه بهتری داشتیم. خود آقای روحانی هم نیرویی بهتر از این وزرای پیشنهادی نداشت، اگر داشت معرفی میکرد. مسأله این است که کفگیر به ته دیگ خورده است و نه کسی را باقی گذاشتهایم و نه نیرویی تربیت کردهایم». (روزنامه آفتاب یزد 31مرداد 96)
محمدرضا باهنر نایبرئیس اسبق مجلس رژیم و یکی از سردمداران باند خامنهای ضمن اشاره به تشتت و از هم پاشیدگی باند خامنهای به پاشیدگی و تشتت باند مقابل نیز اشاره میکند و میگوید: ”حرکت در چارچوب احزاب راهحل اساسیتر و آزمودهتری برای ایجاد تغییر و تحول است. اما آیا در میان اصولگرایان چنین حزبی وجود دارد؟ پاسخ به این سؤال قطعاً منفی است؛ نه اصولگرایان و نه اصلاحطلبان امروز دارای چنان تشکیلات قدرتمند حزبی نیستند که بتوانند کنشگری خود را در این چارچوب دنبال کرده و به نتیجه برسند“ (روزنامهایران 31مرداد 96)
ملاحظه میشود که این مهرههای نظام ولایت چگونه با صریحترین بیان به بیآیندگی نظام حتی در زمینهٴ تربیت کارگزاران و مدیران اعتراف میکنند. امری که برای هرنظام سیاسی الزامی است.
رسانههای حکومتی هم مرتباً به این واقعیت اذعان میکنند. مثلاً جهان صنعت در شمارهٴ 30مرداد خودش با پرداختن به بحرانهایی که نظام را احاطه کرده نوشته است: «وجود چنین بحرانهایی شاید ایجاب میکرد در هماهنگی میان روحانی و دیگر تصمیمگیران تاثیرگذار، کابینهای انتخاب شود که تحولی سریع یا جهشی ملموس به سمت حل مسایل را ممکن کند... ضروری بود افرادی در نظر گرفته میشدند که میتوانستند تحول معناداری در حوزه مورد نظر خود ایجاد کنند. کابینه انتخاب شده اما چه نسبتی با این وضعیت و خواست بهبود دارد؟ تقریباً هیچ». روزنامه آرمان نیز در همین روز پس ذکر بحرانهای گریبانگیر نظام نوشته است: «برای حل این معضلات... مسأله نواقص و معایب بنیادین ساختاری مطرح است. مسلماً در ساختار معیوب اقتصاد دولتی، نفتی و رانتی اصلاحات بنیادین قابل اجرا نیست، زیرا بسترهای نهادی و ساختاری اقتصاد این فرصت را از دولت و دستاندرکاران اقتصاد میرباید».