روز اول اردیبهشت ۹۸در میان بهت ناظران خامنهای با اعلام دو ابلاغیه جداگانه پاسدار جعفری را از سمت فرماندهی کل سپاه پاسداران عزل و پاسدار حسین سلامی را با ارتقاء درجه به سرلشکری، به سرکردگی سپاه پاسداران گماشت!
چرا خامنهای درست در هنگامه لیستگذاری سپاه دست به این جابهجایی زد؟
و چرا بر عکس سایر سرکردگان قبلی سپاه که هنگام جابهجایی، آنها را در پستهای مهم از جمله مشاور نظامی ولیفقیه ابقاء میکرد، پاسدار جعفری را در پستی گماشت که با مأموریتهای اصلی سپاه سرکوبگرش هیچ سنخیتی نداشته و آشکارا یک پست حاشیهای و کماهمیت است؟
قصد خامنهای از این تغییر چیست و چرا در چنین موقعیت خطیری اینکار را کرد؟
چرا خامنهای فرمانده سپاه را آنهم در این موقعیت تغییر داد؟
روشن است که وضعیت درونی سپاه پس از لیستگذاری دستخوش تلاطم شده و چنین تغییر مهمی در این نهاد تروریستی حکومتی واکنش در برابر ضربهای است که رژیم و سپاه دریافت کردهاند.
در عرف نظامی عزل فرمانده یک نیروی ضربهخورده، نشاندهنده شدت و اهمیت ضربه و واقعی بودن آن است. در حقیقت لیستگذاری شدن سپاه یک کلان ضربه بود و سرنگونی فرمانده آن را هم باید ناشی از همان ضربه دانست.
نکته مهم دیگر در این میان، فرستادن فرمانده درهمشکسته پاسداران به کار فرهنگی در یک قرارگاه درجه چندم است که در مأموریتهای این نهاد تروریستی عملیاتی واجد هیچ اهمیتی نیست.
درک اهمیت این نکته هنگامی آشکار میگردد که تأکید شود این جابهجایی خفتبار درست در وسط جنگ انجام شده است!
آنهم در شرایطی که طبق حکم دو سال پیش خامنهای، یکسال دیگر از مدت فرماندهی جعفری بر سپاه باقیمانده بود.
یادآوری میگردد دو سال پیش خامنهای حکمی صادر کرد و مدت فرماندهی دهساله جعفری بر سپاه پاسداران را به مدت سه سال دیگر تمدید کرد. بر اساس آن حکم، پاسدار جعفری باید تا سال ۱۳۹۹ کماکان در موضع فرماندهی سپاه باقی میماند اما اینک یک سال مانده به پایان دوره فرماندهیاش، کنار کشیده است. این، آن نکتهیی است که اهمیت جابهجایی سرکرده سپاه را آشکار میکند.
نقش و جایگاه محمدعلی جعفری در سپاه چه بوده و تعویض او نشاندهنده چیست؟
پاسدار محمدعلی جعفری که مدت ۱۲سال اخیر را در سمت فرماندهی کل پاسداران سپری کرد (از سال ۱۳۸۶تا ۱۳۹۸) شاخص استراتژی رژیم در سالهای اخیر بود.
بر اساس آن استراتژی سپاه اساساً مأموریتش حفاظت از دستگاه دیکتاتوری موسوم به انقلاب اسلامی اعلام شد، مرزها را به ارتش سپرد و خود یکسره مصروف سرکوب در داخل و صدور تروریسم به خارج گردید. سازماندهی کل سپاه در سراسر کشور دستخوش تغییر و تحول گردید، سپاههای استانی و سازماندهی بسیج و... همگی تابع استراتژی جدید خامنهای بازسازی شدند تا توان ورود به سرکوب تمامعیار مردم و همزمان ورود به جنگهای نامتقارن را داشته باشد. کاری که جعفری ظاهراً در آن تجربه داشت. این نکات، محورهایی بودند که اهمیت نقش جعفری را در استراتژی جدید خامنهای نشان میدادند.
اینک سرکردهای که مجری استراتژی جدید نظام بود، خود اعلام بریدگی کرده است! قرائن نشان میدهند این حرکت چیزی بیش از یک جابهجایی است و مفهوم آن رسیدن به پایان یک خط استراتژیک است.
به دو علت کاملا مشخص:
یکم) قیامها در داخل کشور هیمنه پوشالی سپاه را بهویژه در دو سال اخیر به باد داده و اینک ابتکارعمل در دست مردم و کانونهای شورشی و کارگران اعتصابی است و نه در دست پاسداران.
دوم) توسعهطلبی منطقهیی رژیم با بنبست روبهرو شده و اکنون با لیستگذاری شدن سپاه در ردیف دستههای تروریستی، آن بنبست منطقهیی میرود تا به یک شکست کامل منتهی شود!
حاصل جمع این دو محور میشود شکست تمامعیار خط و استراتژی پوشالی که خامنهای با کمک پاسدار جعفری طراحی کرده و در تمامی این ۱۲سال توسط جعفری اجرا میشد.
جایگزین کردن سلامی نشانه چیست؟
وزن پاسدار جعفری را باید در قیاس با خطی که مأمور به اجرایش بود، در نظر گرفت. کما اینکه در تمامی سالهای اخیر نیز جعفری یکی از مهمترین و سرسپردهترین مهرههای خامنهای محسوب میگردید و در سپاه نیز جایگاه خاص خود را داشت.
یعنی به زبان روشنتر وزن پاسدار جعفری همتراز وزن خطی بود که پیش میبرد.
پاسدار حراف و بددهن حسین سلامی (بهرغم تمام شلوغبازیهایی که پای میکروفون نماز جمعه و پامنبریهای دیگری که میگیرد) هرگز در سپاه «عددی» نبوده است.
وی یک پاسدار میانرتبه در سپاه بوده و در دوران جنگ ضدمیهنی نیز جز مسئولیتهای فرعی پشتیبانی و آموزشی در دو لشکر سپاه و یک فرماندهی قرارگاه دریایی نوح پاسداران که یک واحد تاکتیکی پاسداران بود، سمت مهم دیگری در جنگ ۸ساله نداشته است. گرچه که در کشتار مردم کردستان بهعنوان یک پاسدار شرکت داشته و خون مردم کرد و جوانان انقلابی در تهران بردستان وی باقی است. اما هیچیک از این موارد چیزی به وزن او در مقابل دیگر پاسدارانی که اینک زیردست او قرار گرفتهاند اضافه نمیکند.
پاسدار سلامی در جریان قیام ۸۸و سرکوب مردم بپا خاسته نقش داشت، پس از حمله مزدوران خامنهای به قرارگاه اشرف و قتل شماری از مجاهدین بیسلاح در اشرف به میدان آمده و در نقش پهلوان پنبه ارتجاع رجز خوانیها کرد و دروغها در زمینه شکست و نابودی مجاهدین گفت که به فاصله اندک مدتی بعد دروغهایش رو شد.
با اینهمه میتوان گفت نشاندن وی برکرسی سرکردگی سپاه پاسداران اولاً نشانه افلاس نظم در این زمینه است ثانیا با انتصاب او خامنهای نشان داد که بیش از هر چیز دیگری چشم به شلوغبازیهای تبیلغاتی دارد یعنی تنها کاری که سلامی بلد است و در نماز جمعهها آن را به نمایش میگذارد.
انعکاس این عزل و نصب درون رژیم؟
انعکاس خبر عزل جعفری و نصب سلامی بازتاب خشکی در رسانههای رژیم داشت. کیهان، خبرگزاری فارس، وطن امروز و سایر رسانههای سپاه و غیر سپاه همگی یک موضعگیری کلیشهای که نشانه بحرانی بودن وضعیت سپاه است را منتشر کردند و هیچکدام برخلاف تعویض زمان جعفری یا رحیم صفوی قادر به اظهارنظر و اظهارنظر نشدند!
ارتباط این موضوع با فاجعه سیل و آوردن مزدوران برونمرزی چیست؟
اکنون همگان میدانند یکی از علل فاجعه سیل ۹۸ دزدی و غارت سپاه برای پیشبرد خط جنگافروزی و تروریزم و همچنین سرکوب داخلی بوده است.
این امری است که مردم بهروشنی تمام در مصاحبههای سانسور شدهاشان نمایان میکنند، آنچنان که دیگر کسی درصدد فرو خوردن خشمش نسبت به پاسداران برنمیآید!
از سوی دیگر خامنهای با آوردن نیروهای حشدالشعبی آن وضعیت بحرانی را در درون نیروهای سرکوبگر و سپاه هم بازتاب داد،
چه سیل و چه وارد کردن حشدالشعبی هر یک به فراخور وزن خود تاثیر جدی در عزل پاسدار جعفری داشتند.
پیام تعویض سرکرده سپاه
تعویض سرکرده پاسداران برای مردم ایران و هواداران مقاومت معنای ویژهیی دارد!
اولا. در نتیجه پایداری کانونهای شورشی در داخل کشور خط ارعاب سپاه در داخل ایران شکستخورده و در نتیجه فعالیتهای بینالمللی سازمان در افشای سپاه، سیاست جنگافروزی و موشکپرانی و قایق سواری سپاه هم شکستخورده است.
ثانیا. با تضعیف هر چه بیشتر سپاه همانطور که برادر مسعود در پیام ۱۲گفتند، آژیرهای سرنگونی رژیم به صدا در آمده و مسئولیت هر چه بیشتری بر دوش کادرها و کانونهای شورشی برای محقق کردن سرنگونی است.