سربازان خامنهای تلاش میکنند تا ما جوانان را که برای گرفتن حق خود به خیابان آمدیم ماجراجو و عامل بیگانه معرفی کنند و ابلهانه انتظار دارند مردم بپذیرند که رامین ۱۳ساله که توسط لباسشخصیها کشته شد عامل بیگانه و اسراییل بود!
آنها هرموقع وحشت از پایان حکومت خود را لمس میکنند چنین اراجیفی میبافند.
آن موقع که هر کدام از ما جوانان بهرغم تحصیلات دانشگاهی، بهخاطر بیکاری به خیابان میآمدیم و کار میخواستیم و تره هم خورد نمیکردند گذشت.
مالباختگان یک سال در خیابان بودند میگفتند “پول ما را پس بده“، “سوریه را رها کن فکری بهحال ما کن“...
بعد بیکاران، کارگرانی که حقو ق هایشان را نمیدادند و مالباختگان شعار دادند “مرگ برروحانی“، “عزا عزا ست امروز پولهای مالباختگان زیرعباست امروز“، باز هم گوش شنوایی وجود نداشت.
دیگر بهخوبی جوانان و همه مردم، از بیکاران و بازنشستگان و غارتشدگان و... فهمیدند باید کار دیگری کرد.
دیدیم که درمشهد همه با هم جمع شدند و تظاهرات آرام، جایش را به اعتراض جدیتری داد. شعار گرسنگی به مرگ بر روحانی و بلافاصله تبدیل به مرگ بر خامنهای شد.
وقتی که ظالم به ظلم و غارتگری خود ادامه دهد، جوان تحصیل کرده همچنان بیکار و بیآینده است و آقازادهای مفت خور با سرمایههای مردم خوشگذرانی میکنند، برای جوان این کشور راهی نمیماند جز اینکه به خیابان بریزد و به ریشه این همه بیعدالتی و غارت و ظلم بشورد.
دیگر دوران قایم باشک بازی و شعارهای اصلاحطلب و اصولگرا هم به پایان میرسد.
کسانی که خود را اصولگرا میدانند و اعلام میکنند که تظاهرات از خارج هدایت میشود، از بیگانه دستور میگیرند و... دیگر نمیتوانند مردم را فریب دهند، چون همه این مردم در خیابان هستند و خودشان اعتراض و قیام را به جلو میبرند.
دزدان و شیادان اطلاح طلب و اصولگرایان قداره بند و دروغگویان همه روی یک میز نشستند و دشنه، کلت، سایت، رادیو تلویزیون هم دردستان آنهاست. اما خیابانها دست مردم است.
در درون «نظام مقدس» هم کسانی هستند که میگویند:
«همین اندازه قبول کنیم که همه جمعیت حاضر در خیابان نه اراذل و اوباش یا عامل موساد و سیا و امای ۶و عربستان، بلکه خواهران و برادران و پدران رنجدیده ما هستند. اگر تا همین اندازه قبول کنیم که جمعیت کف خیابان همان محرومانی هستند که از سال ۸۴تا ۹۲همه شیره زندگی آنها مکیده شد خیلی چیزها فرق میکند». (محمد مطلق –روزنامهایران -۱۴دی ۹۶)
یکی دیگر در روزنامهای نوشت:
«آقایان، برادران، حضرات! یک بار برای همیشه دست از جلسه بازی برداریم و صدای مردم کف خیابان، صدای استادانی که بهزور بازنشسته کردهایم، صدای منتقدانی که خانهنشین کردهایم، صدای اقتصاددانانی که مدتهاست از بحرانهای چند وجهی زیست محیطی، حاشیهنشینی، بیکاری ناله سر میدهند را بشنویم. (اتحاد خبر -۱۴دی ۹۶)
صدای بخش خصوصی که فریادش از دست ویژهخواریها بلند است، ناله فروخورده روزنامهنگارانی که قلمشان را محدود کردهایم، بشنویم...»
یا فرد دیگری میگوید:
«طبیعی است وقتی اعتراض و تجمعی شکل میگیرد و نیروهای امنیتی به مقابله با مردم میآیند برخی نیز دست به خشونت بزنند و اموال عمومی را تخریب کنند. وقتی بستر و مکانیسم اعتراض برای مردم فراهم نشود چگونه میتوان اعتراضاتی بهحق داشت.» (جهان صنعت- ۱۴دی ۹۶)
«بخواهیم یا نخواهیم این صدایی که این چند روز از میان شهرهای مختلف بلند شده بود صدای مردم ماست که تلاش کرد وضعیت غیرقابل تحمل را به یاد مسئولان بیاورد بدانیم وقتی که تریبون را از مردم بگیریم و با وجود فسادهای موجود در کشور مردم را به حبس بکشانیم، نمیتوانیم خشم مردم را کنترل کنیم». (جهان صنعت- ۱۴دی ۹۶)
می بینیم که وقتی قیام اوج میگره بین عوامل حکومت هم که قبل از هر چیز دغدغه حفظ خود و حفاظت از نظام خونین ولایت را دارند، اختلاف دوباره بیرون میزند و هر کس دیگری را متهم میکند.
می گویند فکر نکنید که میتوان سرمردم را شیره مالید، شما اگر میخواستید حرف مردم را بشنونید یا پولشان را بدهید در یکسال اخیر هزاران تظاهرات و اعتراض، اعتصاب بوده اما چرا اهمیتی ندادید؟
وقتی نمیگذارید مردم حرف بزنند و میگیرید و حبس میکنید آنوقت نمیتوان خشم مردم را کنترل کرد!
مزخرف گویی را هم کنار بگذارید که اینها عامل سیا و موساد و عربستان هستند، اینها خانوادهها و پدر و مادرهای ما هستند یعنی عوامفریبی دورانش تمام شده است.
ما جوانان هم میگوییم که دوران شیادی و شیخک بازی تمام شده است.
دیگر نمیگوییم «پول من کو»، «رای من کو»، «کسی به داد ما برسد». خیر این حرفها دیگر کهنه شده است.
می گوییم دیکتاتور گم شو. مرگ بر خامنهای، خامنهای حیا کن مملکتو رها کن...
بله ارتش بیکاران به ارتش تظاهرکنندگان حقطلب تبدیل شده است، آنهایی که فهمیدند باید حقوق خود را از آخوندها و پاسداران گرفت. آنها که میگویند:
می میریم، می میریم ایرانو پس میگیریم.
آنها هرموقع وحشت از پایان حکومت خود را لمس میکنند چنین اراجیفی میبافند.
آن موقع که هر کدام از ما جوانان بهرغم تحصیلات دانشگاهی، بهخاطر بیکاری به خیابان میآمدیم و کار میخواستیم و تره هم خورد نمیکردند گذشت.
مالباختگان یک سال در خیابان بودند میگفتند “پول ما را پس بده“، “سوریه را رها کن فکری بهحال ما کن“...
بعد بیکاران، کارگرانی که حقو ق هایشان را نمیدادند و مالباختگان شعار دادند “مرگ برروحانی“، “عزا عزا ست امروز پولهای مالباختگان زیرعباست امروز“، باز هم گوش شنوایی وجود نداشت.
دیگر بهخوبی جوانان و همه مردم، از بیکاران و بازنشستگان و غارتشدگان و... فهمیدند باید کار دیگری کرد.
دیدیم که درمشهد همه با هم جمع شدند و تظاهرات آرام، جایش را به اعتراض جدیتری داد. شعار گرسنگی به مرگ بر روحانی و بلافاصله تبدیل به مرگ بر خامنهای شد.
وقتی که ظالم به ظلم و غارتگری خود ادامه دهد، جوان تحصیل کرده همچنان بیکار و بیآینده است و آقازادهای مفت خور با سرمایههای مردم خوشگذرانی میکنند، برای جوان این کشور راهی نمیماند جز اینکه به خیابان بریزد و به ریشه این همه بیعدالتی و غارت و ظلم بشورد.
دیگر دوران قایم باشک بازی و شعارهای اصلاحطلب و اصولگرا هم به پایان میرسد.
کسانی که خود را اصولگرا میدانند و اعلام میکنند که تظاهرات از خارج هدایت میشود، از بیگانه دستور میگیرند و... دیگر نمیتوانند مردم را فریب دهند، چون همه این مردم در خیابان هستند و خودشان اعتراض و قیام را به جلو میبرند.
دزدان و شیادان اطلاح طلب و اصولگرایان قداره بند و دروغگویان همه روی یک میز نشستند و دشنه، کلت، سایت، رادیو تلویزیون هم دردستان آنهاست. اما خیابانها دست مردم است.
در درون «نظام مقدس» هم کسانی هستند که میگویند:
«همین اندازه قبول کنیم که همه جمعیت حاضر در خیابان نه اراذل و اوباش یا عامل موساد و سیا و امای ۶و عربستان، بلکه خواهران و برادران و پدران رنجدیده ما هستند. اگر تا همین اندازه قبول کنیم که جمعیت کف خیابان همان محرومانی هستند که از سال ۸۴تا ۹۲همه شیره زندگی آنها مکیده شد خیلی چیزها فرق میکند». (محمد مطلق –روزنامهایران -۱۴دی ۹۶)
یکی دیگر در روزنامهای نوشت:
«آقایان، برادران، حضرات! یک بار برای همیشه دست از جلسه بازی برداریم و صدای مردم کف خیابان، صدای استادانی که بهزور بازنشسته کردهایم، صدای منتقدانی که خانهنشین کردهایم، صدای اقتصاددانانی که مدتهاست از بحرانهای چند وجهی زیست محیطی، حاشیهنشینی، بیکاری ناله سر میدهند را بشنویم. (اتحاد خبر -۱۴دی ۹۶)
صدای بخش خصوصی که فریادش از دست ویژهخواریها بلند است، ناله فروخورده روزنامهنگارانی که قلمشان را محدود کردهایم، بشنویم...»
یا فرد دیگری میگوید:
«طبیعی است وقتی اعتراض و تجمعی شکل میگیرد و نیروهای امنیتی به مقابله با مردم میآیند برخی نیز دست به خشونت بزنند و اموال عمومی را تخریب کنند. وقتی بستر و مکانیسم اعتراض برای مردم فراهم نشود چگونه میتوان اعتراضاتی بهحق داشت.» (جهان صنعت- ۱۴دی ۹۶)
«بخواهیم یا نخواهیم این صدایی که این چند روز از میان شهرهای مختلف بلند شده بود صدای مردم ماست که تلاش کرد وضعیت غیرقابل تحمل را به یاد مسئولان بیاورد بدانیم وقتی که تریبون را از مردم بگیریم و با وجود فسادهای موجود در کشور مردم را به حبس بکشانیم، نمیتوانیم خشم مردم را کنترل کنیم». (جهان صنعت- ۱۴دی ۹۶)
می بینیم که وقتی قیام اوج میگره بین عوامل حکومت هم که قبل از هر چیز دغدغه حفظ خود و حفاظت از نظام خونین ولایت را دارند، اختلاف دوباره بیرون میزند و هر کس دیگری را متهم میکند.
می گویند فکر نکنید که میتوان سرمردم را شیره مالید، شما اگر میخواستید حرف مردم را بشنونید یا پولشان را بدهید در یکسال اخیر هزاران تظاهرات و اعتراض، اعتصاب بوده اما چرا اهمیتی ندادید؟
وقتی نمیگذارید مردم حرف بزنند و میگیرید و حبس میکنید آنوقت نمیتوان خشم مردم را کنترل کرد!
مزخرف گویی را هم کنار بگذارید که اینها عامل سیا و موساد و عربستان هستند، اینها خانوادهها و پدر و مادرهای ما هستند یعنی عوامفریبی دورانش تمام شده است.
ما جوانان هم میگوییم که دوران شیادی و شیخک بازی تمام شده است.
دیگر نمیگوییم «پول من کو»، «رای من کو»، «کسی به داد ما برسد». خیر این حرفها دیگر کهنه شده است.
می گوییم دیکتاتور گم شو. مرگ بر خامنهای، خامنهای حیا کن مملکتو رها کن...
بله ارتش بیکاران به ارتش تظاهرکنندگان حقطلب تبدیل شده است، آنهایی که فهمیدند باید حقوق خود را از آخوندها و پاسداران گرفت. آنها که میگویند:
می میریم، می میریم ایرانو پس میگیریم.
سعید صداقت.