به نظر میرسد که حقطلبی کارگران و بازنشستگان و معلمان و سایر اقشار، «عمود خیمه نظام» را بهشدت لرزاندهاست. فریاد های پیاپی و پایانناپذیر کارگران گرسنه، بازنشستگانی که حرمت و کرامتشان خدشهدار گردیده و نیز معلمان آزاده و سایر اقشار و گروههایی که هر درد و رنجی را نظام ولایت فقیه بر آنان روا داشته، چنان ترسی در دل خامنهای ایجاد کرده است که ناگزیر تعدادی دستچینشده را به اسم کارگر پای منبر تکرار وعده و وعیدهای خود جمع کرده است.
خامنهای در این بهاصطلاح دیدار، همه مهرههایش را فرا خواند که طرح و برنامه آخوند رئیسی را که نتیجهیی جز نابودی مردم و میهن ندارد، بپذیرند و اجرا کنند. وی مدعی شد: «کارهایی که امروز دولت در زمینه اقتصاد در پیش دارد، کارهای مهمی است» و آرزو کرد که: «دولت بتواند به این نتایج دست پیدا کند».
منظور او این است که همه مردم گرسنه به روزانه ۲۵۰ گرم نان کوپنی راضی باشند، به گرانی سرسامآور ماکارونی و پنیر و گوجه تن بدهند، مردم سیستان و بلوچستان و جنوب کرمان از هوتک ها و گودالهایی که آب حاصل از بارندگیها در آن جمع میشود، بنوشند و به دام هایشان نیز بدهند، دختران جوان برای لقمه نانی تا کمر در منابع زباله خم شوند، زنان سالمند در کنار خیابانها چند تکه لباس دست دوم بفروشند و کودکان با دردآورترین حالت از عابران تقاضای خرید آدامس و دستمال کاغذی کنند و...
اما مگر فاجعه فقر و فاقهای که خامنهای، این پس مانده خمینی بهوجود آورده به اینها محدود میشود؟
میلیونها نفر از کارگران و خانوادههایشان دیگر رمقی برای ادامه حیات ندارند. نمیدانند پرداخت اجارهخانه اولویت دارد، یا خرید یک قرص نان و مقداری پنیر برای کودکانشان و یا تهیهٔ داروی نسیه برای درمان همسر بیمارشان... ؟
این دیدار کذایی، محل رونمایی از آشفتگیهای فکری خامنهای بود. او قاچاق و واردات بیرویه کالاها را که همه میدانند کار سپاه پاسداران و دیگر عوامل بیت عظما است، «خنجری بر قلب تولید» خواند و محاسبه کارشناسان را پیش کشید که در برابر یک میلیارد دلار واردات، صدهزار فرصت شغلی از دست میرود ولی خودش بلافاصله اعتراف کرد که متقاضی این حجم از واردات نابود کننده تولید داخلی و از بین رفتن فرصت شغلی، همانا دستگاههای دولتی زیر نظر ولایت فقیه است.
برخورد دجالگرانه با مشکلات کارگران
آشفتهگوییهای دجالگرانه و فریبکارانهٔ خامنهای، به آنچه گفته شد محدود نگشت. او برای ایز گمکردن نقش خود و رژیمش در تعیین و پیشبرد سیاستهای ضدکارگری، دجالگرانه در پشت تعابیری مانند «لزوم افزایش فرصتهای شغلی»، «تنظیم عادلانه رابطه کار و سرمایه» و «تأمین امنیت شغلی» کارگران مخفی شد و ترهات بارها مصرف شده را بازمصرف کرد.
در مورد فرصتهای شغلی، خوب است به نرخ بیکاری در دولتهای تحتامر وی اشاره شود. بازار کار ایران در دو سال اخیر با خروج یک تا ۱.۵ میلیون جمعیت فعال مواجه بوده که حداقل تا پائیز ۱۴۰۰ شواهدی از بازگشت این افراد به بازار کار پدیدار نشده است. این در حالی است که بیشترین نرخ بیکاری مربوط به جوانان ۱۵-۲۴ ساله است که بیش از دوبرابر سایر گروه هاست و اگر میزان تحصیلات این گروه را هم محاسبه کنیم که بالاتر از بقیه است فقط عرق شرم بر پیشانی خامنهای و آخوند رئیسی میماند. «به همین دلیل عمده کارشناسان نرخ بیکاری سال۱۴۰۱ را بین ۱۰ تا ۱۲درصد دانستهاند» (بورسان۱۰اردیبهشت۱۴۰۱)
مشکل بعدی، «تنظیم عادلانه رابطه کار و سرمایه» است یعنی اینکه آیا کارگران توانستهاند دستمزدی دریافت کنند که معیشت و رفاه قابل قبولی برای خانوادهشان به همراه داشته باشد؟ این دیگر از آن موضوعاتی است که پاسخ آن را سفره خالی پهن شده کارگران و بازنشستگان و حتی معلمان در خیابانهای ایران میدهد.
قراردادهای موقت، ابزار استثمار عریان
خامنهای در روضهٔ ملالآور خود مدعی است که «قراردادهای موقت کار که موجب ناامنی شغلی است، بهگونهیی اصلاح شود که بر اساس قانونی عادلانه، هم کارگران آسودهخاطر باشند هم کارآفرینان قادر به برقراری انضباط در محیط کار» (سایت خامنه ای. ۱۹اردیبهشت ۱۴۰۱).
حال ببینیم این قراردادها چه بلایی بر سر میلیونها تن از کارگران آورده است؟
قراردادهای موقت را شاید بتوان مهمترین ابزار کارفرما برای استثمار عریان نیروی کار دانست. امنیت شغلی مهمترین مؤلفهای است که با رونق گرفتن این دست قراردادها، از دست رفت و به تبع آن کارگران به تدریج بسیاری از حقوقشان را نیز از دست دادند؛ دیگر نه تضمینی برای داشتن سابقهٔ بیمه بود، نه حقوق حداقلی، نه حق ایجاد تشکل و نه حتی امیدی به آیندهٔ شغلی. رژیم آخوندی با انواع و اقسام کلاهشرعیها و قوانین من درآوردی ضدکارگری از جمله دادنامه دیوان بهاصطلاح عدالت نظام ولایت فقیه، تتمه امنیت شغلی کارگران را نیز به یغما برد.
***
سیاهه رویکرد و اقدامات خامنهای و دولتهای تحتامر وی در استثمار و سرکوب کارگران ایران تمامی ندارد. خامنهای دجالگرانه مدعی است برای پاسداشت ارزش کار و کارگر میبایست دست ایشان را بوسید! اما این حنای بنجل و هزار بار مصرف وی دیگر رنگی ندارد. میلیونها تن از کارگران و خانوادههایشان هر روز در خیابانها فریاد اعتراض و شکایت از ستم آخوندهای دجال و غارتگر را سر میدهند و آماده میشوند بساط ستمکاران را از سرزمین ایران برچینند. اهدای هزاران انگشتر خدعه و فریب نیز کاری از پیش نخواهد برد. این سنت متقن تاریخ است که ستمکاران رفتنی هستند و باید بروند