سؤال: حرف مشخص خامنهای در سخنرانی روز دوشنبهاش این بود که در نظام و همینطور در بحران اقتصادی که گریبانگیر رژیم است، هیچ بنبستی وجود ندارد. روحانی هم مشخصاً در حراج دریای خزر و این خیانت ملی، گفت رژیم امنیت ملی بهدست آورده است. حالا شما انتخاب کنید که از کدام یکی شروع کنیم؟
محمدعلی توحیدی: من فکر میکنم از قصه یک ملای حقهباز شروع کنیم که به هر دوتای اینها میخورد. معروف است که ملایی داشت وارد شهری میشد. او را که یک بار مشکوک داشت، گرفتند. مرزبانان گفتند «باری که شما میبری چییه؟». گفت «سیاهدانه». گفتند «بوی باروت میده؛ بهنظر باروته». گفت «نه، سیاه دانه است». بار را باز کردند و دیدند که باروت است و بوی شدیدی هم میدهد. ولی ملا همچنان انکار میکرد. مقداری از باروت را گرفتند زیر ریش ملا و کبریت زدند و آتش گرفت. ریش و صورت ملا سوخت و سیاه شد. به او گفتند «ببین!». گفت «سیاه شده دیگه؛ گفتم که سیاهدانه است»! یعنی با ریش سوخته و سیاه شده هم از رو نمیرفت!
حالا داستان هر دوی اینها به این حکایت میخورد. خامنهای بهقول شما حرفش این بود که بنبستی در نظام وجود ندارد؛ بهخصوص بحران اقتصادی را که گفت، دلیلش نامه ۳۸نفر از اقتصاددانهای دستگاه خودش بود که در ۱۵مرداد منتشر شد. نامهیی سر گشاده است که به روحانی نوشتند و برای عموم هم منتشر شد. خامنهای گفت این نامه بهدست من رسیده است. مطالبی هم سر وضعیت اقتصادی کشور گفت. چند تا هم راهحل داد. حالا به این دلیل که راهحل هم دادهاند و نویسندگان نامه هم از همین دستگاه دولت هستند، پس این نشان میدهد که بنبستی وجود ندارد!
در این نامه۱۰-۱۲راهحل دادهاند. حالا اگر کسی نامه را مطالعه کند و به او بگویند که این نامه را شما در یک کلمه خلاصه کن، بهنظر من غیر از کلمه «بنبست»، چیزی در نمیآید. نامهیی خیلی واضح است. حتی در یک جملهاش بهصراحت میگوید «نظام تصمیمگیری کنونی بههیچوجه قادر به حل و فصل مشکلات کنونی نیست». حالا خامنهای این نامه را کرده سیاه دانه و میگوید این نشانه این است که بنبستی وجود ندارد.
در مورد روحانی هم قضیه از این هم واضحتر است. روحانی بعد از این همه اعتراضات و شعارهای مردم در خیابانها و غارتشدگان که فریاد میزدند «خزر را فروختید، بای دادید، تاراج کردید»، آمد در جلسه هیأت دولت و گفت که «نه، چیزی نشده. خیلی مسائل مانده. ما امنیت ملی بهدست آوردیم»! حالا برای روحانی، خامنهای و خمینی اصلاً کلمه «ملی» یعنی فریب. یک زمانی میگفتند این کلمه فریب است. مصدق هم چون از ملی و ملی بودن میگفت، فریبکار بود! حالا اینجا تاراج خزر شده است امنیت ملی!
بسیار روشن است که برای امنیت نظام خودشان و برای بقای خودشان، مذاکرات کردهاند. آن چیزهایی را هم که ناتمام گذاشتهاند، همان چیزهایی هستند که بای داده شده است. یعنی حداقل تعیینتکلیف هم نشده است. حالا این را باز هم تبدیل کرده به سیاهدانه که ما چیزی بای ندادیم! این هم داستان روحانی.
بسیار جالب است که خامنهای در این هفته یا ده روز گذشته، دو بار دیدار جور کرده است که حرفهایش را بزند. در هر دو دیدار، حرفش این است که بنبستی وجود ندارد. یک دیدار محدودتری هم داشت که معلوم نبود تاریخش کی بوده است. در این دیدار گفته بود «بروید به همه بگویید که بنبستی وجود ندارد»! خوب، دوبار آدمهایت را جمع میکنی که بگویی بنبستی وجود ندارد؛ این هم باروت قضیه است. بنابراین حرفهای این دو نفر چنین وضعیتی دارد.
سؤال: در مورد نامه و محتوای آن که تأکید دارید بیانگر بنبست رژیم در مسائل اقتصادی است، ممکن است کمی توضیح دهید؟
محمدعلی توحیدی: این نامه را البته باید کامل خواند؛ چون نمیشود فقط در یک برنامه دربارهاش صحبت کرد؛ ولی من یک جملهاش را برای شما خواندم. همان جمله کلیدی و اصلیاش که میگوید «نظام تصمیمگیری کنونی بههیچوجه قادر به حل و فصل مشکلات کنونی نیست». در محتوا هم مضمون برخی از عبارتهای اول نامهاین است که «با ناکارآمدیهایی مواجه هستیم که محصول تمامی ارکان حاکمیت است و نه فقط دولت». نامه را خطاب به روحانی مینویسند، اما فقط هم روحانی نیست. اینها در دستگاهشان بهاصطلاح جزء سیستم حرف میزنند و تصریح نمیکنند که بخش عمده بحران اقتصادی، بیحساب و کتابی اقتصادی، رانت اقتصادی و پولهایی که چپاول میشود، در دستگاه خامنهای است. یک بار ۹۵میلیاردش را خبرگزاری رویتر نوشته بود که در ستاد اجرایی خامنهای و زیر دستش هست؛ مثل آستان قدس و خیلی جاهای دیگر که دست خامنهای است.
در نامه تأکید میکنند که «نظام تصمیمگیری کنونی نمیتواند مسألهیی را حل کند». یکی از همینهایی که این نامه را امضا کرده، اسمش راغفر است؛ او دو ـ سه روز قبل دوباره گفته بود «نظام تصمیمگیری دولت و مجلس در مسأله ارزی به نفع جیب مافیای قدرت و ثروت عمل میکند». یعنی فساد اینطور در کل ساختار رفته و قادر به حلش نیستند. در نمونهیی دیگر همینها نوشته بودند که «استفاده از قدرت سیاسی» ـ قدرت سیاسی بهقول خودشان یعنی خامنهای، بیت خامنهای و سپاه ـ «در ایجاد و اداره واحدهای خصولتی».
این ترمی است که اینها درست کردهاند. یعنی شرکتهایی که میخواستند خصوصیسازی کنند، همه را سپاه ـ و بهقول روحانی «دولت با تفنگ» ـ گرفته است. به اینها میگویند «خصولتی» یعنی هم خصوص و از آن طرف هم دولتی! منتها بهقول خودشان دولت سایه یا دولت خاکستری یا از این چیزها در جهت تأمین منافع شخصی و گروهی. در نتیجه، ترویچ فساد به واسطه گسترش اقتصاد رفاقتی! حضور و نفوذ یک دولت خاکستری در ارکان دولت اصلی همراه با تسلط بر دولت، این چیزها را ایجاد کرده است. اجرای دستوری خصوصیسازی برای تقسیم اموال و ثروتهای عمومی با هدف مال خود شخصی و گروهی!
در این نامه میگویند «این وضعیت اقتصادی از جامعه سلب مالکیت کرده است». یعنی همه را به دست دستگاه قدرت داده است که اصلش خامنهای و سپاه است. بعد ایجاد «رانت ارزی با تحمیل دستوری و جهشهای گاهبهگاه نرخ ارز توسط بخش خصولتی به اقتصاد کشور». یعنی بحران ارزی را میگوید که بهصورت دستوری توسط همین بخش خصولتی ایجاد میشود. حالا در آن ماجرای دزدی هم که خودشان میگویند ۹میلیارد گم شده است! یک قلم ۹میلیارد دلار وسط این بحران اقتصادی و بیپولی و این مردم غارتشده، گم شده است! کجا رفته؟
حرفهایی که در این نامه هست، اینهاست. مفصل است. یک جمله دیگر هم بر سر همین غارتشدگان هست. میگوید «رشد بیسابقه مالیسازی اقتصاد، رشد قارچگونه بانکها و مؤسسات مالی، تفوق فعالیتهای نامولد بر مولد، سلب مالکیت کالاییسازی خدمات اجتماعی نظیرآموزش، بهداشت، مسکن، حمل و نقل، انرژی و غیره و ارزانسازی نیروی کار» ـ یعنی فشاری که به معیشت کارگران میآورند ـ «پایین نگهداشتن حداقل دستمزدها و اضمحلال بخش خصوصی واقعی، اقتصاد ایران با یک بحران چند لایه و بسیار گسترده روبهروست. چند لایه و بسیار گسترده که امکان رویارویی غیربرنامهیی و اقدامات جزیینگر و جزیرهیی با آن وجود ندارد». حالا خامنهای به این نامه اتخاذ سند میکند که بگوید به این دلیل بنبستی وجود ندارد! همین راغفر پریروز گفته بود که هم دولت و هم مجلس به نفع جیب مافیای قدرت و ثروت تصمیم میگیرند و کار میکنند.
سؤال: با توجه به بحثی که کردید، صحنههایی از دعوای دولتیها و مجلس را که بیانگر همین وضعیت رانتخواری و دزدی است، بشنویم و بعد سؤالم را طرح میکنم.
تلویزیون رژیم، ۱۷مرداد، گزارش مجلس، پور ابراهیمی: «در خصوص فرزندان آقای ربیعی که امروز میگویند اصلاً فرزندان من در ایران هیچ چیزی نیستند، میگویم بروند بررسی کنند که اگر وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه در خصوص کارهای اقتصادی، پرونده عریض و طویلی شدهاند که امروز مشکلات اساسیمان شده و ما را دچار بحران کرده است، اگر به شما چیزی ارائه نکردهاند، یک اسمی را الآن دادند که نمیخواستم نام ببرم؛ ولی آقای پزشکیان! خانمی بهنام زهرا پزشکیان که مسؤل فاینانس شرکت پتروشیمی است، چه ارتباطی با شما دارند؟ شما جواب بدهید!».
پزشکیان: «اگر این حرفها را آقایپور ابراهیمی میزند، میخواهید در بیاوریم که بچههای آنها و دار و دستههایتان در این سیستمها بیشتر درگیر هستند یا بچههای من؟».
علی ربیعی: «من نمیخواستم صحبت بکنم. والله نمیخواهم وارد مسائلی بشوم. یاد گرفتم که وارد مسائلی نشوم. آقایپور ابراهیمی! آیا شما آقای کهنوجی را میشناسید؟ اگر ایشان مدیر عامل مس میشد، مشکل شما با من اینچنین ادامه پیدا میکرد؟».
آقای توحیدی! حالا که خامنهای میگوید این نامه را خواندهام و با صراحت تأیید میکند، آیا واقعاً دنبال این است که این راهحلها اجرا بشود و مسألهیی حل کند؟
محمدعلی توحیدی: بههیچ وجه! بههیچوجه دنبال این نیست. جالب است آنجایی که تأیید میکرد، آخرش گفت که «من هم اینها را گفتم. قبلاً من اسم سالها را تعیین میکردم که امسال سال مبارزه با چی باشه یا امسال سال کالای ایرانی باشه، در این مثالها من اینها را قبلاً گفتم».
خامنهای اگر میخواست ذرهیی به سمت اجرای اینها برود، اول باید میگفت که این دولت خاکستری، خصولتی، سپاه، بیت خودش و این دستگاههای اقتصادی که تحت کنترل خودش هست، باید از این حالت خارج شود. بنابراین نه عملی است و نه او چنین کاری میکند. بههیچوجه قصد چنین چیزی را ندارد.
سؤال: وقتی خامنهای تأیید میکند و میگوید این نامه را به روحانی هم نوشتهاند و از همان اقتصاددانان جناح دولت هم هستند، آیا این باعث نمیشود که روحانی بیاید روی این مسأله سوار شود و روی حذف خصولتیها و دولت تفنگ و همان چیزهایی که قبلاً هم مطرح میکرد، اصرار کند؟
محمدعلی توحیدی: خیر. اگر یک زمانی روحانی از این حرفها میزد، اوایل سال ۹۲بود که روی کار آمده بود. آن وقتها بارها از این حرفها میزد. اصلاً آمد داستان همین ارزی را که در این نامه میگویند و اینکه اینها چهکار میکنند، گفت. چون بخش عمده ارز از پول نفت بهدست میآید. میگفت که با نیروی مسلح میرفتیم پای هواپیما ارزها را میآوردیم. بعد میبردیم یک جایی گونیگونی میکردیم و بخش عمدهاش، بخش خوبش برای جاهایی و دستگاههایی میرفت. منظورش دولت با تفنگ و همینها بود. بعد ادامه داد که یک چندتا گونی هم به صرافها میدادیم. روحانی امروز اصلاً آن حرفها را هم نمیزند؛ چه رسد به اینکه بیاید اینهایی را که شما میگویید، بگوید.
جالب بود که این هفته حجاریان ـ که بهاصطلاح از تئوریسینهای اینها بوده ـ مصاحبهیی کرده است. کسی که خودش قبلاً جلاد و شکنجهگر بوده و وزارت اطلاعات را ساخته است. با باند خاتمی بوده و الآن هم برای روحانی مثلاًًً تئوری میدهد. و مصاحبهکننده میگوید که روحانی و ادبیات دولتش، مانند رقبای انتخاباتیاش شده است؛ حالا چه با سعید جلیلی، چه با رئیسی. میگوید که روحانی امروز عملاً در مقابل شعارهای کمپین انتخاباتیاش قرار گرفته است. حجاریان میگوید «به اعتقاد من ادبیات جدید روحانی و دولتش ـ بالاخص پس از بحرانهای اقتصادی اخیر ـ دستوری است؛ یعنی به دولت القاء شده است که در شرایط استثناء یعنی مثلاًًً بحران اقتصادی، قانون میتواند تعلیق شود». یعنی شد غلامی که آب جوی آرد، آب جوی آمد و غلام ببرد! الآن روحانی دستبوس قاسم سلیمانی است. خودش همین دستگاههای فاسد را دعوت میکند. میگفت اینها دولت سایهاند که باید بیایند کاری بکنند. منظورش بر سر داستان خزر و این حرفها است.
بنابراین خامنهای اصلاً چنین گمانی نمیبرد که روحانی بیاید بگوید پس بیاییم اینها را اجرا کنیم؛ چون بهقول خودشان میگویند خودش دارد حرفهای رقبای انتخاباتیاش را میزند.
سؤال: با اعترافی که در آن نامه به بنبست اقتصادی دارند و خامنهای و روحانی هم این حرفها را میگویند،آیا نمیتوانند این مسائل را درون خودشان حل کنند؟ چرا میآیند این نامه را برجسته و در جامعه مطرح میکنند؟
محمدعلی توحیدی: اینجا اتفاقاً یک موضوع مطرح است. اینها که مشکل و بحران و صورت مسألهشان اقتصاد نیست. در این نامه نوشته که بحران ارزی و اینجور چیزها را خودشان ایجاد میکنند. فساد ساختاری دستگاه را هم بهعیان میبینیم که ناشی از چیست. اینها با یک صورت مسأله و یا مشکلی مواجهاند که مردم در خیابانها دارند آلترناتیو و راهحل براندازی و سرنگونی را اثبات میکنند. در واقعیتهای روز جامعه هم ناکارآمدی و فساد و درماندگی کامل بالاییها و نیز اعتراضات پایینیها از وسط این برآیند حاصل میشود. یعنی سرنگونی و براندازی رژیم، صورت مسأله اصلی است. برای همین است که اقتصاد ایران با این رژیم راهحلی ندارد. بدون این رژیم راهحل پیدا میکند. منطقه و بحرانهای اینجوری هم با وجود این رژیم راهحلی ندارد؛ بلکه با سرنگونی این رژیم راهحل پیدا میکند. این موضوع الآن واقعیتی است که آمده بارز شده و دنیا میبیند. در خود جامعه هم مردم میبینند.
بنابراین چون رژیم با این صورت مسأله مواجه است، به هر شکلی، با هر وقاحتی و با هر بیانی که اینها بگویند راهحلی در دستگاهشان هست، یک چیزهایی از قبیل همانهایی است که توضیح دادم. با این حرفها میخواهند صورت مسأله اصلی را یعنی سرنگونی، آلترناتیو و جایگزینی واقعی را با این بهاصطلاح راهحلهای آلترناتیو بازی تحتالشعاع قرار بدهند.
حالا باروت آتش گرفته و خامنهای ریشش میسوزد. دیگر چارهیی ندارد جز اینکه همینها را بگوید. چون هیچ حرفی برای گفتن ندارد. همین امروز هم در صحبتهای علمالهدی در نماز جمعه مشخص بود. میگفت «رهبر را انداختهاید وسط بحرانها. همهچی را هم میاندازید گردنش». خود خامنهای هم اعتراف کرد که من بودم که برجام را اشتباه کردم.
این وضعیت، رژیم را به جایی میرساند که از راهحلهای غیرواقعی و غیرعملی هم صحبت بکند. روحانی و خامنهای تمام صحبتهایشان را اختصاص میدهند به اینکه راهحلی وجود دارد. چرا؟ برای اینکه هر چقدر میتوانند این صورت مسأله واقعی را تحتالشعاع قرار بدهند. دعوای اصلی سیاسیشان با کس دیگری و با جای دیگری است که اینها را مطرح میکنند. بنابراین اینها از این بازیها سود نمیبرند.کما اینکه کلمه «ملی» و این حرفهایی که میزنند، به اینها تحمیل شده است. این تحمیل هم بهخاطر فضای جامعه است؛ برای فضایی است که آلترناتیو دموکراتیک و انقلابی و ملی و اصیل ایجاد کرده است. بهقول آن پاسدار ولایت خامنهای که گفت «ادبیات مجاهدین، خودش را بر فضای مجازی تحمیل کرده؛ حتی توی خانههای ما». در نتیجه میآیند از این چیزها صحبت میکنند. خامنهای هم که میآید آن حرفها را میزند، میخواهد آن راهحل واقعی و اصلی و مطرح براندازی و آلترناتیو و جایگزین را تحتالشعاع قرار بدهد.