نشست خبری که حسن روحانی روز دوشنبه(۲۲مهر) پس از ۲۰ماه برگزار کرد، از جهات مختلف شایان تأمل است. هدف روحانی چنان که در صحبت مقدماتی خودش هم اشاره کرد، این بود که بگوید: «ما یک شرایط بسیار سخت و تاریخی اقتصادی و سیاسی و امنیتی را پشت سر گذاشتیم» و اینکه از طریق دروغ درمانی با دُز بالا، بر بحرانهای گریبانگیر رژیم سرپوش بگذارد و وضعیت انفجاری را رو به بهبود جلوه دهد، اما چرا این هدف که قاعدتاً بایستی مورد حمایت همهٔ باندها و دستجات رژیم باشد، نه تنها مورد توجه واقع نشد بلکه مورد تخطئه هم قرار گرفت؟ و چرا ادعاهای روحانی نه تنها از جانب باند رقیب، بلکه حتی از جانب ایادی و رسانههای باند خودش هم با طعنه و ریشخند مواجه شد و چرا هم موارد ادعاهای روحانی و هم کلیت این کنفرانس خبری از هر دو سو مردود گردید؟
کنفرانس نمایشی و مصاحبههای تشریفاتی
واقعیت این است که نشست خبری روحانی، آن هم پس از ۲۰ماه، صرفاً برای خالی نبودن عریضه و به این منظور بود که وانمود کند رژیم از منطقهٔ سرخ خطر خارج شده است، اما وقتی فاصلهٔ این ادعا با واقعیتهای ملموس بسیار زیاد میشود، این قبیل شیادبازیها بیش از اینکه بهلحاظ اجتماعی و سیاسی آرامبخش و مسأله حل کن باشند، تنفربرانگیز و تحریککننده میشوند. روزنامهٔ آفتاب یزد(۲۳مهر) همسو با روحانی با اشاره به همین واقعیت نوشت: «این مصاحبههای تشریفاتی که خبرنگاران تعیین میشوند و سؤالات مشخص دارند خیلی افکار عمومی را در این شرایط اقناع نمیکند، چون مردم تمام دغدغهشان آن چیزی است که بهعینه در سیاست و بر سر سفرهشان در حوزه اقتصاد میبینند».
از سوی دیگر، روحانی بهدلیل بیوزنیاش در رژیم و اینکه بدون اذن ولیفقیه قادر نیست هیچ مسألهای را تعیینتکلیف کند، حرفهایش هم قاعدتاً وزنی ندارد و محل اعتنا نیست؛ خود او هم که میداند اگر یک کلمه گندهتر از دهان خود بگوید، نه فقط از جانب ولیفقیه بلکه از جانب غلامان او سیلی و تودهنی خواهد خورد، انگیزه و تمایلی برای درگیر شدن با رقیب ندارد و همین را هم در نشست خبری روز دوشنبهٔ خود بهنمایش گذاشت، تا آنجا که یکی از روزنامههای همسو با او، جهان صنعت(۲۳مهر)، در این مورد نوشت: «حسن روحانی دیروز سخنی که برایش مسئولیتآور باشد نگفت یا دستکم اظهارات مسئولیتآور و وعدههای تعهدآور را با اما و اگرهای فراوان بیان کرد مثل وقتی که از وی صریحاً پرسیده شد آیا ایران گام چهارم را برمیدارد؟ او ترجیح داد این سؤال را نشنیده بگیرد و از جواب دادن به آن خودداری کند».
سایر حرفهای روحانی هم آنقدر کلی، بیخاصیت و لورفته است که حتی از جانب باند خودش هم تحت عنوان «خوب، خوب است و بد، بد است» مورد تمسخر قرار میگیرد. کما اینکه در مورد حملهٔ ترکیه به کردها در سوریه، چنان که پیشبینی میشد، روحانی با خباثت و شیادی معمول رژیم گفت: «ترکیه یک نگرانیهایی را دارد نسبت به شمال سوریه، اصل نگرانی را ما میپذیریم هر کشوری ممکن است نگرانی امنیتی داشته باشد ما در اصل این هدف مشکلی با ترکیه نداریم دولت ترکیه دولت دوست ما هست اما شیوهای که آنها انتخاب کردهاند ما آن شیوه را نمیپذیریم».
این در حالی است که بر اساس اخبار و گزارشهای موجود، همگان میدانند که حمله ترکیه به شمال سوریه با اطلاع و هماهنگی رژیم بوده و رژیم نیز، چنانکه از همین صحبت روحانی برمیآید بر نگرانی ترکیه و حملهاش برای رفع این نگرانی صحه میگذارد؛ اما از طرف دیگر برای مردم کرد اشک تمساح میریزد و در عینحال بهطور جریانوار کولبران محروم کرد را که در تقلای بهدست آوردن لقمهای نان هستند، روزانه سبعانه کشتار میکند.
دلیل خشم و اعتراض باندهای همسو؟
اما سؤال این است از آنجا که مسألهٔ اصول و پرنسیپ در میان نیست، پس چرا روحانی و حرفهایش در این کنفرانس خبری، از طرف رسانههای باند خودش هم هو شد؟
پاسخ این است که باندهای همسو با روحانی انتظار داشتند با تبحری که روحانی در موج سواری دارد، این بار هم روی موج تنفر عمومی از ولیفقیه سوار شود و مثل اردیبهشت ۹۶ که به ۳۸سال زندان و اعدام اشاره کرد، حرفهایی بزند که برای آنها درآمد تبلیغاتی و برای نمایش انتخاباتی پیش رو مصرف داشته باشد؛ یا حداقل در همان حد حرفهای چند روز پیش که اسم مجاهدین را آورد و شورای نگهبان و نظارت استصوابی را نالازم شمرد، سخنانی بگوید؛ اما روحانی نه تنها در این زمینه هیچ حرفی نزد، بلکه حرف قبلی خودش را هم پس گرفت و غلط کردم گویی کرد و گفت: «بهرغم اینکه برخی تفسیر و تحلیلهایی راجع به صحبتهای من کردند من بحثم این نبود که فلان نهاد خوب عمل میکند یا نمیکند همه نهادها برای ما محترم هستند».
همچنین یکی از دکانهای اصلاحطلبان قلابی درون رژیم که در آستانهٔ انتخابات به آن رنگ و روغن میزنند، حقوق شهروندی و حقوق زنان است؛ اما روحانی در این مورد هم آنها را ناامید کرد. روزنامهٔ حکومتی جهان صنعت(۲۳مهر) نوشت: «اگر دیروز درباره حقوق شهروندی و مسئولیت رئیسجمهور درباره احقاق این حقوق سؤال نمیشد بعید بهنظر میرسید که حسن روحانی برنامه یا ارادهای برای ورود به این مسأله داشته باشد چنانکه در مقدمه سخنانش نیز از ورود به اینگونه مسائل پرهیز کرد و ترجیح داد عمل نکردن به وعدههایش در اینباره همچنان مسکوت بماند...».
دلیل حمله و توسری باند خامنهای؟
در اینجا سؤال دیگری رخ مینماید، قاعدتاً و به سیاق موارد گذشته، وقتی روحانی بهخاطر مجیزگوییهایش از خامنهای و قاسم سلیمانی، از طرف همباندیهای خود مورد طعنه و اعتراض قرار میگرفت، باند خامنهای او را مورد نوازش قرار میدادند، اما چرا اینبار چنین نشد و او از جانب اینها هم توسری خورد؟ در این صورت این سؤال مطرح میشود که بالاخره جای روحانی در نظام ولایت کجاست؟
پاسخ این است که در واقع از سرفصل قیام دیماه ۹۶، روحانی و پروژهٔ روحانی هم در داخل و هم در خارج کشور سوخت و روحانی در دنیای سیاست دیگر هیچ قیمت و خریداری ندارد.
روحانی خود در همین نشست خبری با سوز دل بسیار به این واقعیت اشاره کرد و گفت: «از دیماه ۹۶ ما وارد شرایط جدیدی شدیم، کبریت این شرایط ابتدا در داخل و سپس از خارج زده شد».
کما اینکه در سفر اخیر روحانی به نیویورک هم دیدیم که از جانب طرفهای مربوطه و حتی اروپاییهایی که قبلاً تحویلش میگرفتند، جز تحقیر و توسری، نصیبش نشد. چرا که تمام سرمایهٔ روحانی و دار و دستهٔ او برجام بود، وقتی برجام با بیرون رفتن آمریکا سوخت و جز پوستهای از آن باقی نماند، در واقع روحانی هم تبدیل به یک جنازهٔ سیاسی شد.
البته این فقط شکست روحانی نیست. وضعیت روحانی و بهپایان رسیدن تاریخ مصرف او، نمادی است از شکست و پایان عمر نظام ولایت فقیه، زیرا بر کسی پوشیده نیست که این خود خامنهای بود که مذاکرات برجام را تحت عنوان «نرمش قهرمانانه» تئوریزه کرده و آن را در تمامی جزئیات اداره کرد و پس از نهایی شدن توافق وین، از برجام بهعنوان یک چتر امنیتی ـ سیاسی و استمرار سیاست مماشات، تضمین فروش نفت برای مصارف سرکوبگرانه و جنگافروزانه در خدمت حفظ نظام، بهرهبرداری کرد.
اما با خروج آمریکا از برجام در ۱۸اردیبهشت ۹۷ دفتر حسابهای ولیفقیه بهکلّی درهم ریخت و از آن به بعد بر سر یک دوراهی قرار گرفته که یک راهش تسلیم و ذلت و بهقول خود خامنهای «تنزل بیپایان» و دست آخر نفی نظام و سرنگونی آن بهدست مردم ایران و مقاومت آزادیستان است و راه دیگرش خفه شدن بر اثر تحریمهای اقتصادی و انزوای سیاسی است.
اظهار آمادگی برای قربانی شدن
با این همه در این نشست خبری روحانی مأیوسانه تلاش کرد یک بار دیگر خود را به آمریکا، تحت عنوان آمادگی برای مذاکره عرضه کند و در این رابطه گفت: «من بهسران کشورهای اروپایی بهصراحت گفتم هر زمان من اطمینان پیدا کنم که منافع ملت ایران در یک جمعی در یک اجلاسی در یک جلسهای تأمین بشود و بار فشار از روی مردم برداشته میشود اما من باید شخصاً قربانی بشوم، با افتخار این قربانی را میپذیرم».
ضمن آنکه این بیان مأیوسانه و اعلام آمادگی برای قربانی شدن، گویای این است که خود او هم امیدی به مذاکره و نتیجهٔ آن ندارد، اما حرف روحانی خندهدار است، زیرا او خود پیش از این یک بار برای همیشه قربانی برجام شده است و در هیچ جا سراغ نداریم که هیچ گوسفند و بزی را ۲بار قربانی کنند! خندهدارتر از روحانی، وردست او ظریف است که از بیم اینکه در این قربانیبازار از روحانی عقب نیفتد، سرآسیمه به صحنه آمد و گفت: «برای قربانی شدن به صحنه آمدهام» و سپس برای لوس کردن مضاعف خود افزود: «کسانی که بهمن میگویند ”دروغگو“ فقط از آلبانی نیستند، بلکه برخی از داخل هم این زحمت را میکشند». در همین رابطه اظهارات سخنگوی مجاهدین هم شنیدنی است که در پاسخ به اعلام آمادگی روحانی و ظریف برای قربانی شدن در راه مذاکره با آمریکا گفت: «برای قربانی شدن عجله نکنید. خلق قهرمان بهموقع ولی بدون مذاکره حسابتان را خواهد رسید»!