با توجه به نزدیک شدن تاریخ برگزاری مجمع عمومی و بالاگرفتن بحث احتمال دیدار ترامپ و روحانی در رسانههای حکومتی به یک سوژه و در محافل سیاسی رژیم به یک بحران تبدیل شده است!
در حالیکه از ابتدا باید روشن کرد که چنین دیداری آن هم در حاشیهٔ مجمع عمومی، تنها یک گمانهزنی رسانهای است و بارها از هر دو طرف تکذیب شده است. در آخرین مورد، به گزارش ایسنا، استیون منوچین، وزیر خزانهداری آمریکا، روز پنجشنبه در گفتگو با شبکه سی.ان.بی.سی تصریح کرد تا این لحظه برنامهای برای دیدار میان حسن روحانی و دونالد ترامپ وجود ندارد.
«پیچ» قضیه کجاست؟
در موضوع مذاکره هم پیچ و تضادی در طرف آمریکا نیست، در طرف رژیم است که بهگفتهٔ خامنهای مذاکره با آمریکا برایش سم است و مذاکره با دولت کنونی آمریکا سم مضاعف است. روزنامهٔ حکومتی جهان صنعت ۲۳شهریور ضمن تأیید اینکه تمایل و گرایش به مذاکره در بخشی از رژیم وجود دارد، اما تصریح کرد: «چنین تمایل و گرایشی با موانع و محدودیتهایی مواجه است که بهنظر میرسد امکان امر مذاکره و گفتگو را اگر چه نه به صفر، اما به حداقل میرساند».
همین روزنامه اضافه میکند: «شروط بهحق تهران اولین مانع امر مذاکره و گفتگو است». از جمله اینکه رژیم لغو تحریمها را شرط مذاکره قرار داده است. این در شرایطی است که آمریکا هر هفته تحریمهای جدیدی اعلام میکند و طناب تحریمها بر گردن رژیم را هر بار تنگ و تنگتر میکند. بهعلاوه این موضوعی است که در لابلای چرخدندههای تضادهای دو باند حاکم گیرکرده و امکان خروج ندارد. در این مورد حرف روزنامهٔ حکومتی جهان صنعت ۲۳شهریور گویاست که نوشت: «امر مذاکره به جهت دخالت نهادهای موازی و تریبونهای غیرتخصصی و البته تصمیمساز محل مناقشه و تردید قرار گرفته است. این جربانهای موازی هر گونه گشایش و وقوع امر مذاکره را دادن چک سفید و نوعی باج به کدخدا میدانند. بدیهی است که از تشتت و چندصدایی موجود، سیگنال و پالسهای امیدوارکنندهای برای مذاکره و گشایش سیاسی و اقتصادی مخابره نشود».
شباهت فضای امروز با مقطع امضای برجام
بحث و جدالی که در حال حاضر بین باندهای رژیم جریان دارد، از جهاتی شبیه دعوایی است که در مقطع امضای برجام بود، ولی نهایتاً رژیم پای امضای برجام آمد. اکنون نیز سؤال این است که آیا این امکان وجود دارد که بهرغم این هایوهوی ظاهری، پشتپرده توافقاتی شکل گرفته و نهایتاً رژیم بهنحوی با طرفهای مقابل به مصالحه برسد؟
در این مورد باید گفت مشابهتها زیاد است. کما اینکه در جریان برجام هم بهرغم هیاهوی دلواپسان، وقتی که امضای برجام قطعی شد، خامنهای برای قاپیدن سیاسی آن از دست روحانی، در روز ۵تیر ۱۳۹۴ خودش را شروعکنندۀ مذاکره با آمریکا از طریق «یکی از محترمین منطقه» معرفی کرد و گفت: «این مذاکراتی که در واقع فراتر از مذاکرات ما با پنج بهعلاوۀ یک است، مذاکره با آمریکاییهاست. متقاضی مذاکرات آمریکاییها بودند، مربوط به زمان دولت دهم هم هست. قبل از آمدن این دولت این مذاکرات شروع شد».
خامنهای که مذاکرات برجام را تحت عنوان «نرمش قهرمانانه» تئوریزه کرده بود، آن را در تمامی جزئیات اداره کرد و پس از نهایی شدن توافق وین، از آن بهعنوان یک چتر امنیتی ـ سیاسی و استمرار سیاست مماشات، تضمین فروش نفت برای مصارف سرکوبگرانه و جنگافروزانه در خدمت حفظ نظام، بهرهبرداری کرد.
تفاوت شرایط کنونی با دوران امضای برجام
اما باید توجه داشت که شرایط کنونی زمین تا آسمان با شرایط سال ۹۴ متفاوت است؛ آنموقع سیاست مماشات حاکم بود، همان سیاستی که بیشترین امتیازات مافوق تصور سیاسی و اقتصادی را بهکام رژیم میریخت؛ از در لیستگذاری اپوزیسیون و نیروی برانداز این رژیم تا بمباران قرارگاههای ارتش آزادیبخش تا ارسال پول نقد بهمبلغ یک میلیارد و ۷۰۰میلیون دلار با هواپیما برای رژیم و آزاد کردن سرمایههای بلوکه شده مردم ایران به میزان ۱۵۰میلیارد دلار! بهنفع دیکتاتور و بهجیب خامنهای و نهایتاً گروههای تروریستی رژیم در منطقه.
اما اکنون آن دوران سپری شده و سیاست قاطعیت جای سیاست مماشات را گرفته که شاخص آن هم تحریمهای فزاینده است. البته بالاترین مقامهای دولت آمریکا مرتب اعلام میکنند که ما برای مذاکره آمادهایم، اما مذاکره پس از پذیرش ۱۲شرطی که پمپئو پس از خروج آمریکا از برجام در اردیبهشت سال گذشته اعلام کرد و رژیم هم حرفش این است که مذاکره با این شروط و در این شرایط معنایی جز تسلیم ندارد. این حرفی است که حتی ایادی باند روحانی هم نمیتوانند خلاف آن را بهزبان بیاورند و آنها هماکنون ناگزیر اذعان میکنند که کناررفتن بولتون، مشاور امنیت ملی کاخ سفید آمریکا که رژیم قبلاً او را مانع اصلی مذاکره و توافق با آمریکا قلمداد میکرد، تأثیری در این واقعیت نداشته و نخواهد داشت.
ماجرای وام ۱۵میلیارد دلاری؟!
در همین روزها، موضوع اعطای یک اعتبار ۱۵میلیارد دلاری به رژیم برای تأمین نیازمندیهای وارداتی آن مطرح شده که این میتواند گشایشی در شرایط وخیم اقتصادی رژیم ایجاد کند، بهنظر میرسد که این موضوع هم به دعوایی در رژیم تبدیل شده است.
در واقع این هم یکی از احتمالاتی است که چندین شاید و اگر و مگر بر سر راه آن قرار دارد. و در آخرین موضعگیریها، مقامات دولت آمریکا هم آن را تکذیب کردهاند. وزیر خزانهداری آمریکا در مصاحبهای با روزنامهٔ نیویورک تایمز ۲۲شهریور راجع به خط اعتباری پیشنهادی فرانسه گفت: «من مستقیماً در گفتگوهای ترامپ و ماکرون در مورد این مسائل شرکت داشتم. فرانسویها بهوضوح میفهمند که نمیتوانند بدون موافقت ما یک خط اعتباری [به رژیم ایران] بدهند. زیرا چنین کاری نقض تحریمها خواهد بود. بنابراین اکنون پیشنهادی از جانب فرانسه برای دادن اعتبار ۱۵میلیارد دلاری به رژیم ایران وجود ندارد».
اما به فرض هم که آمریکا دست از مخالفت خود بردارد و این اعتبار که صرفاً در کادر نفت در برابر غذا و داروست در اختیار رژیم قرار بگیرد،
اولاً مشروط به شروطی است که اروپا و مشخصاً فرانسه برای رژیم تعریف کرده که شامل دستبرداشتن رژیم از سودای دستیابی به بمب اتمی، از برنامهٔ موشکیاش و دخالتهای منطقهای رژیم میباشد، اموری که رژیم قادر نیست پای هیچیک از آنها بیاید.
خامنهای در یک سخنرانی که در تاریخ ۸خرداد گذشته با عدهای از عوامل رژیم در دانشگاهها داشت، با کلمه «ناموسی» مذاکره موشکی و منطقهای را به خطر افتادن موجودیت نظام آخوندی دانست و تصریح کرد: «موضوعات ناموسی و اساسی همچون مسائل دفاعی، قابل مذاکره نیست» و «در مورد تواناییهای نظامیمان با کسی مذاکره نمیکنیم».
ثانیا آنکه این ۱۵میلیارد دلار که بهصورت اعتبار اقساطی در اختیار رژیم قرار میگیرد، اگر واقعاً محقق شود، صرفاً یک قرص مسکن برای یک بیمار سرطانی است. این رژیم آنقدر در نتیجه فساد پر از سوراخ و شکاف است که ۱۵۰میلیارد دلار هم که در اختیارش قرار گرفت، معلوم نشد کجا رفت و چه شد؟ ۱۵میلیارد اعتبار اقساطی چه گرهی از او باز میکند؟
چرا حتی یک «احتمال» میتواند این رژیم را بلرزاند؟
اکنون باید بازگردیم به سؤالهای ابتدای این مقاله که: چرا این تحولات یا احتمالات که هرکدام برای رژیم میتواند یک گشایش یا برونرفت از بحران باشد، به یک عامل تشدید بحران تبدیل میشود؟
در این مورد باید گفت شرایط رژیم، شرایط عادی نیست. این رژیمی است غرقه در بحرانها و در واقع دچار بحران سرنگونی است. مانند بیماری که آخرین مراحل خود را میگذراند که حتی غذای مقوی هم تعادلش را بههم میزند، حتی یک سرماخوردگی کوچک هم تعادلش را بههم میزند و ممکن است منجر به مرگش شود، رژیم چنین موقعیتی دارد!