در ۲۲ روزی که استمرار قیام سراسری در ایران جریان داشته است، بهطور عیان و آشکار احساس میشود با کنار زدن بختک اختناق و شکست دادن هیمنهٔ ماشین سرکوب رژیم آخوندی، نیرو و انرژی خارقالعادهٔ اجتماعی از نهفت چهار دهه سلطهٔ اشغالگرانه و جنایات افسارگسیختهٔ رژیم آخوندی آزاد شده است. عرصهٔ موجود، میدان بروز انرژیها و توانمندیهای فشردهشده برای گشایشهای ضروریِ پیش رو است.
استمرار قیام، موجب بروز چشماندازها شده است. این چشماندازها با عبور جریانهای گوناگون از گذشتههای گوناگون، منظرها و روایتهای گوناگون نیز دارند. این البته طبیعی بهنظر میرسد؛ چرا که دامنهٔ سرکوبگریهای نظام آخوندی، بسیار گسترده توأم با تفاوت در سوژهها و اهداف سرکوبگرانهٔ آن بوده است.
حاکمیت جبر، جور، تحمیل و ستم همهجانبهٔ ولایت فقیهی علیه تمام اقشار جامعه، همهگیر بوده است. حاکمیتی که حتی خودکامگی و خودمحوریاش را در رنگ لباس، نوع پوشش و کیفیت اعتقاد شهروندان اعمال میکند، طبیعی است که واکنشها و روایتها علیه این حاکمیت و راهحلها برای نفی و سرنگونی آن متنوع جلوه کنند.
اکنون با استمرار قیام در آغاز چهارمین هفتهٔ آن، شاهد تعیینتکلیف شدن همیشگیِ برخی راهحلها در برخورد با نظام آخوندی بودهایم. یک قلم جریان قلابی اصلاحات از درون رژیم با هدف خریدن عمر برای نظام، بهطور کامل پودر شد؛ تا جایی که یکی از سردمداران سابق آن از زندان پیام داده است که دورهٔ اصلاحات گذشته و باید سراغ جمهوری رفت!
این روزها با وجود فوران خیزش و خروش در کف خیابانهای شهرهای ایران برای پیشبرد امر سرنگونی حاکمیت ولایت فقیه، در برخی رسانهها شاهد یادداشتهایی هستیم که تلاش میکنند رفراندوم را راهحل گذار از این رژیم به جمهوری قلمداد کرده و آن را بهعنوان کمهزینهترین عبور از رژیم آخوندی تبلیغ مینمایند!
همانطور که اشاره شد، استمرار قیام، میدان بروز گشایشها بهجانب چشماندازها از منظرها و روایتهای گوناگون شده است. اما مسیری که تاکنون با گذار از چهار قیام از ۳۰خرداد تا ۸۸ و تا ۱۴۰۱ طی شده است، مسیر آزمایش تمامیِ راه حلها بوده است و با تأکید، گوشزد میکند که هرگز نباید گوشهچشمی به بیهزینهگی در مقابل پلیدترین نیروی ارتجاعی تاریخ ایران داشت. تمامیِ تجارب این چهار دهه با چهار قیام بزرگاش، سروش و ناقوس هشدار سرمیدهند که بیهزینهگی، گزینهٔ رضایت به تداوم عمر نظام آخوندی با هدف مصون ماندن از نیش سرکوب آن است.
با گذشت ۲۲روز از قیامی که دارد راهحل نفی این رژیم را در کف خیابان پیش میبرد، پیش کشیدن گذار به جمهوری یا گذار با رفراندوم، اولین پیام آن برای قیامآفرینانی که بهجانب شکست نهاییِ طلسم اختناق میروند، جز این نیست که چنین راهحلهایی در مقابل نظام ملایان، فقط از فقدان حداقل اشعار سیاسی و طبقاتی و تجربه و حافظهٔ تاریخی حکایت میکند.
یک شاهد هوشیار عرصهٔ تاریخ ۴۰سال گذشتهٔ ایران، حتی بدون در نظر گرفتن مسیر قیامها از ۸۸ تا ۱۴۰۱، گواهی میدهد که درس مهم تاریخی و تجربی برای آزمودن ظرفیت مسالمتگرایی، قانونگرایی و تندادن به جمهوریت از جانب نظام ولایت فقیه، درس گرانبهای مسیر مرحله طی شده از سال۱۳۵۸ تا ۳۰خرداد ۱۳۶۰ است. مرحلهیی که بهترین فرصت برای خمینی جهت اصلاحات سیاسی، تندادن به قانون، مشارکت ملی و حیات مسالمتآمیز با حضور تمامی گرایشهای متنوع ایدئولوژیک و سیاسی و فرهنگی بود. این مسیر را بهطور خاص و یکجانبه، مجاهدین خلق با هوشیاری و انضباط بینظیر در تاریخ سیاسی ایران، طی کردند تا خمینی حتی به یک آبباریکهٔ آزادی بیان و قلم و اجتماعات تن بدهد؛ اما افعی ولایت تمامیتخواه مذهبی و سیاسی، به آن آبباریکه هم رضایت نداد. بنابراین مسیر بهمن ۵۷ تا ۳۰خرداد ۶۰، آینهیی تمامقد در پیش روی تمامی جریانهای و نحلههای پس از آن تاریخ تاکنون است تا دریابند که جز آموختن از این مسیر و انتخاب قاطعیت در مقابل نظام ملایان، هم به فقدان اشعار سیاسیشان اذعان میکنند و هم آبرو در هاون ولایت میکوبند.
قیام شهریور و مهر ۱۴۰۱، آینهیی بهوسعت ایرانزمین است که نتیجهٔ آزمایش ماهیتها و اصالتها را در مبارزهیی همهجانبه آشکار مینماید. منظرها و روایتها از چشماندازهای آینده را، کف خیابانهای شهرهای ایران و نسلهای بههم آمیختهٔ شورشی، بهجانب سپیدهٔ خجستهٔ آرزوهای دیرینهٔ مردم ایران برای در آغوش گرفتن شاهد آزادی رقم میزنند.