در پایان دوره عمر دولت آخوند حسن روحانی، این دولت ضدمردمی آنچنان مورد نفرت مردم قرار دارد، و آنچنان در چنبره جنگ قدرت و تضادهای درونی رژیم قرار گرفته است، که دوتن از وزرای آن ضمن اعلام بریدگی و خستگی اعلام کردند که در دولت بعدی شرکت نمیکنند.
علی طیبنیا وزیر اقتصاد در مصاحبه با سایت حکومتی مشرق انفعال و خستگیاش را چنین بیان کرد: ”در دولت بعدی نخواهم ماند. امکان ندارد. بمانم که چه؟ میروم دانشگاه درسم را میدهم، انتقادم را میکنم، کارهای پژوهشیام را پیش میگیرم، حقوقم هم بیشتر است، فحش هم کمتر میخورم“. (سایت مشرق 4بهمن 95)
پیش از این نیز قاضیزاده هاشمی وزیر بهداشت از حضور در دولت بعدی عذر تقصیر خواست و گفت ”به همه سیاسیون بگویید بعد از این دوره هم خیالشان راحت باشد، این آخرین حضور من در این عرصه است. به آقای رئیسجمهور هم گفتهام که اگر چه که لیاقت نداشتهام ولی فقط همین دوره را در خدمتشان هستم“.
اعلام بریدگی و خستگی وزیر بهداشت و اقتصاد رژیم و شرکت نکردن آنها در دولت آینده بهمثابه یک امر شخصی نیست بلکه بیانگر این است که این دولت در تمامیتش خسته و در گل مانده است.
زیرا نه تنها بعد از گذشت 4سال وعدههایش محقق نشده و وعدههای روحانی در جریان خیمهشب بازی انتخابات خرداد سال 92 در حد وعدههای سرخرمن باقی مانده است، بلکه این شکست وضعیت را طوری به زیان این دولت رقم زده است که حرف و حدیثهایی نیز در مورد خسته شدن شخص روحانی وجود دارد.
در چنین فضایی است که محمدرضا عارف از باند رفسنجانی – روحانی گفت: ”شاید روحانی خسته شده باشد و برای انتخابات نیاید. بعید میدانم روحانی رد صلاحیت شود مگر اینکه او به هر دلیلی مانند خستگی یا گرفتاری تمایل نداشته باشد بیاید“. (سایت جوان آنلاین 5بهمن 95)
ازآنجایی که عارف خودش یکی از سران باند مغلوب رژیم و آشنا به مسائل و مشکلات دولت روحانی است از این نظر گفتههای او در مورد خستگی شخص روحانی حائز اهمیت است.
نوبخت سخنگوی دولت روحانی نیز اعلام کرد: ”شاید برخی از وزرا خسته شدهاند، همه ما وظیفه داریم که به دعوت به همکاری پاسخ دهیم، اما ممکن است برخی از وزرا خسته باشند و قصد ادامه همکاری با دولت را نداشته باشند“. (خبرگزاری فارس 5بهمن 95)
سایت حکومتی ایران خبر 6بهمن نوشت: ”دولت از محقق نشدن وعدههایش خسته شده است“.
خبرگزاری حکومتی دانشجو 6بهمن 95 نوشت: ”وزرای روحانی چرا از کار کردن با تدبیر و امید، نومیدند. از روحانی گرفته تا وزرایش؛ همه خستهاند. این همان معنایی است که روز گذشته از عارف گرفته تا نوبخت به آن اشاره کردند.
ماجرا چیست؟ دولتمردان تدبیر و امید چرا کم آوردند؟ خستگیهای آنان چه بلایی سر مُلک و مملکت آورده است؟ مردم قربانیان اصلی این خستگیها هستند“.
همانطور که اشاره شد خستگی دولت ناشی از عدم تحقق وعدهها و شکست سیاستهای آن است.
زیرا نه تنها هیچ تدبیری از این دولت مشاهده نشد و هیچ امیدی هم در دل نیروهای نظام ولایت ایجاد نکرد، بلکه شرایط را نیز برای نظام پیچیده کرد.
بیلان این حکومت ضدمردمی در ماههای پایانی عمر آن عبارت است از رکود بیسابقه، افزایش روز مره بیکاری، تعطیلی کارخانجات و مؤسسات تولیدی، کاهش مستمر ارزش ریال، حقوقهای نجومی و... است.
زهرخوران اتمی و قبول برجام بدفرجام نیز نتوانست آبی برای دولت روحانی و اقتصاد رژیم گرم کند. بلکه بیش از پیش دولت ونظام فاسد آخوندی را دچار زیان و بنبست کرد.
دولت روحانی و باند رفسنجانی- روحانی در این توهم بودند که برجام بدفرجام پولهای بلوکه شده را برای آنها و نظام به ارمغان میآورد، و آنها میتوانند تا حدوی اقتصاد را سر و سامان بدهند و بند مقابل را نیز سرجایش بنشانند.
اما زهرخوران هم گرهی از کار این باند ونظام باز نکرد بلکه بیش از پیش نظام را در بنبست قرارداد.
واضح است که شکست دولت روحانی تنها بهمثابه شکست این دولت یا شکست سیاست باند رفسنجانی- روحانی نیست، بلکه بهمثابه شکست تمامیت رژیمی است که در مرحله پایانی عمر خود قرار دارد. رژیمی که از یک طرف درچنبره بحرانهای لاعلاج قرار دارد و از طرف دیگر در مقابل آن مردمی عاصی و مقاومتی قرار گرفتهاند که عزم جزم دارند تا آن را سرنگون کنند.
علی طیبنیا وزیر اقتصاد در مصاحبه با سایت حکومتی مشرق انفعال و خستگیاش را چنین بیان کرد: ”در دولت بعدی نخواهم ماند. امکان ندارد. بمانم که چه؟ میروم دانشگاه درسم را میدهم، انتقادم را میکنم، کارهای پژوهشیام را پیش میگیرم، حقوقم هم بیشتر است، فحش هم کمتر میخورم“. (سایت مشرق 4بهمن 95)
پیش از این نیز قاضیزاده هاشمی وزیر بهداشت از حضور در دولت بعدی عذر تقصیر خواست و گفت ”به همه سیاسیون بگویید بعد از این دوره هم خیالشان راحت باشد، این آخرین حضور من در این عرصه است. به آقای رئیسجمهور هم گفتهام که اگر چه که لیاقت نداشتهام ولی فقط همین دوره را در خدمتشان هستم“.
اعلام بریدگی و خستگی وزیر بهداشت و اقتصاد رژیم و شرکت نکردن آنها در دولت آینده بهمثابه یک امر شخصی نیست بلکه بیانگر این است که این دولت در تمامیتش خسته و در گل مانده است.
زیرا نه تنها بعد از گذشت 4سال وعدههایش محقق نشده و وعدههای روحانی در جریان خیمهشب بازی انتخابات خرداد سال 92 در حد وعدههای سرخرمن باقی مانده است، بلکه این شکست وضعیت را طوری به زیان این دولت رقم زده است که حرف و حدیثهایی نیز در مورد خسته شدن شخص روحانی وجود دارد.
در چنین فضایی است که محمدرضا عارف از باند رفسنجانی – روحانی گفت: ”شاید روحانی خسته شده باشد و برای انتخابات نیاید. بعید میدانم روحانی رد صلاحیت شود مگر اینکه او به هر دلیلی مانند خستگی یا گرفتاری تمایل نداشته باشد بیاید“. (سایت جوان آنلاین 5بهمن 95)
ازآنجایی که عارف خودش یکی از سران باند مغلوب رژیم و آشنا به مسائل و مشکلات دولت روحانی است از این نظر گفتههای او در مورد خستگی شخص روحانی حائز اهمیت است.
نوبخت سخنگوی دولت روحانی نیز اعلام کرد: ”شاید برخی از وزرا خسته شدهاند، همه ما وظیفه داریم که به دعوت به همکاری پاسخ دهیم، اما ممکن است برخی از وزرا خسته باشند و قصد ادامه همکاری با دولت را نداشته باشند“. (خبرگزاری فارس 5بهمن 95)
سایت حکومتی ایران خبر 6بهمن نوشت: ”دولت از محقق نشدن وعدههایش خسته شده است“.
خبرگزاری حکومتی دانشجو 6بهمن 95 نوشت: ”وزرای روحانی چرا از کار کردن با تدبیر و امید، نومیدند. از روحانی گرفته تا وزرایش؛ همه خستهاند. این همان معنایی است که روز گذشته از عارف گرفته تا نوبخت به آن اشاره کردند.
ماجرا چیست؟ دولتمردان تدبیر و امید چرا کم آوردند؟ خستگیهای آنان چه بلایی سر مُلک و مملکت آورده است؟ مردم قربانیان اصلی این خستگیها هستند“.
همانطور که اشاره شد خستگی دولت ناشی از عدم تحقق وعدهها و شکست سیاستهای آن است.
زیرا نه تنها هیچ تدبیری از این دولت مشاهده نشد و هیچ امیدی هم در دل نیروهای نظام ولایت ایجاد نکرد، بلکه شرایط را نیز برای نظام پیچیده کرد.
بیلان این حکومت ضدمردمی در ماههای پایانی عمر آن عبارت است از رکود بیسابقه، افزایش روز مره بیکاری، تعطیلی کارخانجات و مؤسسات تولیدی، کاهش مستمر ارزش ریال، حقوقهای نجومی و... است.
زهرخوران اتمی و قبول برجام بدفرجام نیز نتوانست آبی برای دولت روحانی و اقتصاد رژیم گرم کند. بلکه بیش از پیش دولت ونظام فاسد آخوندی را دچار زیان و بنبست کرد.
دولت روحانی و باند رفسنجانی- روحانی در این توهم بودند که برجام بدفرجام پولهای بلوکه شده را برای آنها و نظام به ارمغان میآورد، و آنها میتوانند تا حدوی اقتصاد را سر و سامان بدهند و بند مقابل را نیز سرجایش بنشانند.
اما زهرخوران هم گرهی از کار این باند ونظام باز نکرد بلکه بیش از پیش نظام را در بنبست قرارداد.
واضح است که شکست دولت روحانی تنها بهمثابه شکست این دولت یا شکست سیاست باند رفسنجانی- روحانی نیست، بلکه بهمثابه شکست تمامیت رژیمی است که در مرحله پایانی عمر خود قرار دارد. رژیمی که از یک طرف درچنبره بحرانهای لاعلاج قرار دارد و از طرف دیگر در مقابل آن مردمی عاصی و مقاومتی قرار گرفتهاند که عزم جزم دارند تا آن را سرنگون کنند.