728 x 90

«فرمانده سارا» اسطوره‌یی ماندگار بر بلندیهای حسن‌آباد

فرمانده سارا...
فرمانده سارا...

نام «طاهرهٔ طلوع» (فرمانده سارا) زنی از سلالهٔ زنان مجاهد خلق با عملیات «فروغ جاویدان» عجین شده است. در سالگرد فروغ جاویدان نمی‌توان ساده از کنار این نام اسطوره‌شده گذشت. اگر می‌خواهیم ژرفا و تأثیر فروغ جاویدان را در جامعهٔ ایران بررسی کنیم، باید در این نام انگیزاننده درنگ کنیم.

پرچم قامت نگون‌سار او با دشنه‌یی در قلب، بر بلندیهای حسن‌آباد گویای بسیار معانی درهم تنیده است. از یک‌طرف شجاعت و جنگاوری جریان‌وار زنان مجاهد را باز می‌تاباند، از دیگر سو بیانگر مظلومیتی شگرف است؛ از آن نمونه‌های تاریخی که سرور شهیدان و یارانش در کربلا با آن مواجه بودند. خون چکیدهٔ او بر پیشانی صخره‌های حسن‌آباد، نمایی از نبرد شجاعتی سرخ با شقاوتی تاریک و زن‌ستیز است. این همه در پرچم قامت استوار و نگون‌سار او پرچمی را سمبلیزه می‌کند که برای همیشه در خاک ایران برافراشته شد و به مردم این نوید را داد که ما بازخواهیم گشت و فروغ جاودانه‌یی دیگر را رقم خواهیم زد.

 

اسطوره‌ها از زمان و مکان درمی‌گذرند

حماسهٔ نبرد و شهادت قهرمانانهٔ این شیرآهن‌کوه زن مجاهد خلق، اندکی پس از عملیات فروغ جاویدان در منطقهٔ عمومی کرمانشاه و استانهای مجاور پیچید. مردم دهان به دهان و سینه به سینه از زنی سخن می‌گفتند که یک‌تنه در برابر پاسداران و ارتشی‌های هار این رژیم ایستاده و تا گلولهٔ آخر جنگیده است. نام او را «مریم» نهاده بودند و این نام برایشان مایهٔ انگیزش، شجاعت‌آفرینی و جنگاوری بوده است.

فرمانده سارا زمان و مکان را درنوردیده و در حافظهٔ تاریخی این آب و خاک به اسطوره‌ها پیوسته است. شاید از این رهگذر است که «میرچا الیاده»، از اندیشمندان و پژوهشگران عصر حاضر در تعریف اسطوره معتقد است «آن‌کس که در اسطوره می‌زید، از زمان خطی و زمینی درمی‌گذرد».

و «تیلور استیونسون» می‌گوید: «تاریخ چیزی جز اسطوره نیست... تاریخ عبارت است از روایت اصیل و راستین واقعیت که خاستگاه نهادهای اجتماعی و فرهنگی را نقل نموده که انگاره‌یی والا برای کنش‌ها و رفتار مهم آدمیان عرضه می‌دارد» (ضیمران، محمد. گذر از جهان اسطوره به فلسفه. انتشارات هرمس. چاپ اول. ۱۳۷۹).

 

درخت طاهره

با این‌که چند دهه از عملیات فروغ جاویدان می‌گذرد، اما هنوز عوامل میدانی و سردمداران حکومت از نام طاهره طلوع وحشت دارند. رشادت‌های زنان مجاهد در تنگهٔ چارزبر، دشت حسن‌آباد و دیگر مناطق عملیاتی خواب از چشمان‌شان ربوده است و می‌رباید. این ترس چنان است که آنها ۳۰سال پس از عملیات فروغ جاویدان تبر بر درختی گذاشتند که پیکر فرمانده سارا را چون مدال افتخار بر گردن خویش آویخته بود.

درخت طاهره را کشتند

زیرا برق مدال شجاعت زنی بی‌مرگ را بر گردن داشت

 

به جرم درخت بودن

درخت طاهره را کشتند

زیرا در او زنی ایستاده بود،

که هنوز آنجا ایستاده است.

 

درخت طاهره را کشتند؛ اما نمی‌دانستند

او تنها شاهد هبوط دشنه بر تپشی معلق نیست

 

اعتراف ستایش‌آمیز دشمن

کارکشته‌ترین و جرارترین فرماندهان دشمن هنگامی که از فرمانده سارا و دیگر زنان مجاهد سخن می‌گویند به‌ناگزیر و ناخواسته، در یک پارادوکس عجیب زبان به ستایش می‌گشایند؛ این در حالی است که با تمام ظرفیت زن‌ستیزانهٔ خود درصدد انکار آنها برآمده‌اند؛ به دو نمونه دقت می‌کنیم:

«جنگ با منافقین، واقعاً سخت بود. شما نگاه بکنید ببینید یه زن هر چقدر هم که تمرین نظامی داشته باشه، هر چقدر که بدن‌سازی کار کرده باشه، آمادگی جسمانی کار کرده باشه، یه زنه، یعنی یه ظرفیت محدودی داره، من به چشم خودم شاهد بودم، تو تنگهٔ چهارزبر به چشم خودم شاهد بودم، زنه از زیر گردنهٔ چهارزبر، مثلاً ۸ کیلومتر با یه تیربار مثلاً گرینف ۹-۸ کیلویی با یه نوار ۲۵۰ تایی با یه دونم جعبه دستش، می‌کوبید مثل چی می‌اومد بالا. اگه من می‌رسیدم، شما می‌رسیدی دیگه نفس راه رفتن نداشتی، می‌ایستاد می‌جنگید». (سایت لنز۵۷.۱۷مرداد ۱۳۶۷. از اظهارات پاسدار محمود شاعری قائم‌مقام عملیاتی لشکر ۷۱ روح‌الله در زمان جنگ).

دیگری از او به نام «فرمانده سارا» یاد می‌کند:

«یه فرماندهی داشتن اینها به اسم فرمانده سارا. فامیلیش رو یادم رفته، اسمش ساراس فرمانده سارا، این فرمانده سارا رو اومده بودن روی یکی از این تپه‌ها در همون منطقهٔ چارزبر به یه حالتی به یه حالتی اینو دارش زده بودن. فیلمشم من دیدم فیلم واقعاً جالبی بود ولی خوب خودشون این فیلمو به‌هرحال حالا بماند...» (بخشی از سخنان یک سرگرد ارتشی به‌نام فرشاد فروزش»

 

یک جریان قانونمند

اسطورهٔ طاهرهٔ طلوع و جریانی از زنان قهرمان مجاهد خلق، در عملیات فروغ جاویدان ریشه‌های خود را در میهن اسیر به‌جا گذاشته و بسا بذرها در نهاد بی‌قرار شهرها افشانده است. آنچه در سلسله قیامهای سراسری دیدیم پیشتازی و پرچمداری زنان را باز می‌تاباند. این یک پدیدهٔ تصادفی و از سر اتفاق و شانس نیست، یک جریان قانونمند است. ممکن است بتوان دشنه بر قلب آن فشرد و نمادهای یادآور آن را از دامن طبیعت و جامعه زدود ولی ریشه‌های آن هزاران بار جوانه خواهد زد و دستها و تفنگ‌های جدیدی را خواهد رویاند.

درخت طاهره را کشتند

نمی‌دانستند

ریشه‌های شکوهش

در ترانه‌ها، تا کرانه‌ها دویده است

 

...

درخت طاهره را کشتند

نه...

درخت طاهره را

جنگل جنگل جنگل بار

کاشتند و باز، باز، باز... افراشتند.

 

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/ecab134f-c079-4083-bb24-515ce9a137da"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات