728 x 90

جنگ و فرو ریختن هیمنه‌ٔ ولایت فقیه

فرو ریختن هیمنه‌ٔ ولایت فقیه
فرو ریختن هیمنه‌ٔ ولایت فقیه

جنگ مهیب است و ویرانگر و بزرگ‌ترین تخریب‌گر زندگی اجتماعی و فردی انسان‌هاست؛ ولی به‌طور اجتناب‌ناپذیر، درس‌هایی هم برای بشریت آفریده است.  تاریخ نشان داده است که جنگ، نقاب از چهره‌ی قدرت‌های توتالیتر برمی‌دارد.

تمامیت‌خواهی از همان آغاز صدارت خمینی، تهدید اصلی علیه آزادی و دموکراسی بود و از طرفی تهدید رشد پوشالی در درون حاکمیت شد.

جنگ اخیر هم بیش از هر زمان دیگر، نقاب از چهره‌ی ۴۶ سال پروپاگاندای آخوندی برداشت؛ چهره‌یی که حتی در چشم طیفی از هواداران نظام نیز دیگر قداستی ندارد.

 

شاید هیچ رویدادی به اندازه‌ی جنگ، واقعیت قدرت‌های به‌ظاهر پرهیمنه را عیان نکند. نظام‌هایی که با ریا، سانسور و تبلیغات، خود را قوی جلوه می‌دهند، ناگهان در آتش جنگ، تهی و متزلزل ظاهر می‌شوند. حاکمیت ملایان که بیش از چهار دهه با ابزار دین و خشونت حکومت کرده، در همین چند روز جنگ، بخشی بزرگ از قدرت پوشالی‌اش را از دست داد.

 

تمامیت‌خواهی ولایت فقیه، از همان آغاز با استقرار حاکمیت روحانیت در ۱۳۵۷، تهدیدی جدی برای آزادی‌های مدنی، حقوق فردی و توسعه‌ی سیاسی ایران بود. اما جنگ اخیر، نه تنها افکار عمومی را به سوی این حقیقت سوق داد، بلکه ساختار درونی حاکمیت را نیز با لرزه‌هایی جدی مواجه کرد. آن هیمنه و هیاهو که سال‌ها با تبلیغ، تهدید و ارعاب، جلوه‌فروشی می‌کرد، ناگهان بی‌اعتبار شد؛ هم در نگاه مردم ایران، هم در چشم جهانیان.

 

چهار دهه رجزخوانی و تهدید علیه «نظام سلطه و استکبار»، و ادعای رهبری امت اسلامی، در عمل چیزی جز بی‌اعتباری حتی در رسانه‌های حکومتی به‌همراه نداشت. ولی فقیه که خود را جانشین خدا می‌پنداشت، اکنون در جایگاه حکومتی گرفتار شوک و تلاطم واقع شده است. این تصویر، تنها شکست نظامی یا سیاسی نیست؛ فروپاشی یک اسطوره‌سازی توتالیتاریستی است.

 

اما رژیم این‌روزها برای حفظ بقای خود چه می‌کند؟ پاسخ روشن است: سرکوب. دستگاه‌های امنیتی، قضایی و تبلیغاتی نظام بلافاصله وارد عمل شدند؛ موجی از دستگیری، تهدید، شکنجه و اعدام به راه افتاد تا لرزش پایه‌های حکومت را جبران کند. اما این اقدامات بیش از آن‌که نشانه‌ی قدرت باشند، اعتراف به ترس‌اند؛ ترس از مردم، از خیزش و از پایان محتوم.

 

نکته‌ی تعیین‌کننده اما این است که این‌بار جامعه‌ی ایران آماده‌تر از همیشه است. اگر پیش از جنگ، روند تقابل اجتماعی با حاکمیت آهسته و گاه فرسایشی به نظر می‌رسید، اکنون شتاب خواهد گرفت. گفتمان سیاسی جامعه دیگر بر سر امکان اصلاح یا مماشات نیست؛ بلکه بر محور سرنگونی سازمان‌یافته شکل خواهد گرفت. این دگرگونی در افق فکری مردم، از پیامدهای‌ جنگ اخیر علیه حاکمیت است.

 

جنگ، باوجود هزینه‌های انسانی و اجتماعی‌اش، گاهی به‌طوری عجیب، فصلی دیگر را در حیات سیاسی و اجتماعی رقم می‌زند. برخی انقلاب‌های بزرگ دو قرن گذشته، گواهی این واقعیت‌اند. اکنون نیز  آن‌چه از آثار این جنگ در ایران باقی مانده، جامعه‌یی است که نه‌تنها حقیقت را دریافته‌، بلکه بیش از گذشته، خواهان تغییر است. دستگاه ولایت، گرچه همچنان با خشونت دست‌وپا می‌زند، اما دیگر از آن جباریت تحمیلیِ عقیده و سیاست، کرباسی بیش نمانده است.

 

پایان این جنگ، می‌تواند آغازی برای مردم ایران باشد؛ آغازی برای عبور از استبداد و گشودن افق رهایی.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/ed512b60-05ad-4be9-8c81-4da12418a487"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات