شب یلدا
پیشینیان فرهیختهٔ ما به فراست دریافته بودند که کوتاهترین روزها، آخرین روز پاییز و شب اول زمستان است و بلافاصله پس از آن روزها به تدریج بلندتر و شبها کوتاهتر میشوند، از همین رو آن را یلدا (شب زایش خورشید) یا ایزدمهر نامیده و آن را آغاز سال قرار دادند زیرا «یلدا» به زبان سریانی بهمعنای زایش و تولد است. ابوریحان بیرونی آن را شب میلاد خورشید نامیده است. گفتهاند که در این شب، میترا بر اهریمن پیروز خواهد شد. بعد از این پیروزی سیاهی و برودت نخواهد پایید و بههمین دلیل روزها بلند و شبها کوتاهتر میشوند.
شگفتی در این است کریسمس مسیحیان نیز ریشه در همین اعتقاد دارد. آنها نیز این انقلاب زمستانی را جشن میگیرند.
بابانوئل آنها همانند «ننه سرما»ی ما ایرانیان است که کودکان به آن علاقهیی وافر دارند.
برخی میتراپژوهان مدرن مانند «فرانتش کومون» اعتقاد دارند که آیین میترائیسم برگرفته از آیین مزدیسنا و ایزد ایرانی، میترا (مهر) است.
«کریسمس» و «یلدا» از سنتها، باورها و جشنهایی هستند که با ریشههای مشترک ایرانیان و فراتر از آن مردم جهان را صرفنظر از مذهب و ملیت به یکدیگر پیوند میدهند. این مخرج مشترک و همخویشی هرگز نظام ایرانستیز و تمامیتگرای آخوندی را خوش نیامده است.
سفرهٔ چله
در شب یلدا، سفرهٔ چله خانوادهها یا اعضای خانوادهها را گردهم میآورد. انار و هندوانه با سرخی آتشین خود گرمای دیگری به سفرههای چله میبخشند.
خشکبارهایی مانند برگههای هلو، زردآلو و آجیل و همچنین سنجد، گندم برشته، شاهدانه، خرما و لبو و آش و شیرینیهای مختلف، انگورهای بسته به نخ و آویزان از سقفها و دیوارها، از جمله خوراکیهای این آیین کهن است. تفأل به دیوان حافظ و شاهنامهخوانی از عناصر فرهنگی شب یلدا بهشمار میرود.
ایرانیان باستان با نشستن در زیر کرسی چوبی و گستراندن سفره بر روی آن، این درازترین شب سال را با شبزندهداری و دورهمنشینی و جشن شبانه به بامداد پیوند میزدند. آنها به شوق طلوع خورشید در اولین روز زمستان چشم برهم نمینهادند. این سنت هماکنون با اندکی تغییر بهجاست و از زیباترین آیینهای فرهنگی در میهن ما ایران است.
باورهای پاک و نامگذاریهای جذاب
در فرهنگ غنی ایران، مادر بزرگهای دلپاک در گوش کودکان از «ننهسرما» سخنها میگویند. از جمله باورهایی که به کودکان میآموزند این است که اگر در شب یلدا ننهسرما گریه کند، باران میبارد؛ اگر پنبههای لحاف بیرون او بریزد، برف میآید؛ و اگر گردنبند مرواریدش پاره شود، تگرگ میآید. این باورهای شاعرانه در جان و روح کودکان ایرانی رسوخ میکند و آنان را به جوهر زندگی راه مینمایاند.
اینگونه است که در فرهنگ پویای ایرانزمین، چلهٔ بزرگ» (اول دیماه تا دهم بهمنماه)، «چلهٔ کوچک» (یازدهم بهمن تا پایان بهمنماه)، «چارچار» (۴ روز آخر چله بزرگ و ۴ روز اول چله کوچک)، «سده (جشن روز آخر چله بزرگ)، «اهمن و بهمن» (پسران ننه سرما یعنی ۱۰روز اول اسفند و ۱۰روز دوم اسفند)، «سیاهبهار» (۱۰روز آخر اسفند) و «سرما پیرزن» (۵ روز آخر سرما) نماد برودت و انجماد باشند، سرشار از همقلبی، صمیمیت، عشق، گرما و نشاط میشوند.
حس مشترک ایرانیبودن
هموطنان ایرانی با برگزاری آیینهایی مانند «چهارشنبهسوری»، «نوروز»، «مهرگان»، «شب یلدا»، «جشن سده» و دیگر جشنهای ملی ـ فارغ از هر نژاد، مذهب و جنس و رنگ پوست و زبان ـ حس ایرانی بودن خود را بازمییابند. این حس برای آخوندهای ایرانستیز خطرناک است. برای آنان اسلام مورد نظر خودشان [اسم مستعار ولایت فقیه] مهم است. از این رو در دوران حاکمیت سیاه خود تا توانستهاند با مظاهر ملی و ارزشهای برآمده از فرهنگ و تمدن ایران جنگیدهاند. اگر حضور مقاومتی قدرتمند و سراسری نبود، به یقین تاکنون زبان پارسی را نیز با زبان یأجوج مأجوج خود جایگزین کرده بودند.
تلاش برای تحریف شب یلدا و چهارشنبهسوری
از جدیدترین اقدمات ارتجاع غدار برای انهدام و بهفراموشی سپردن فرهنگ غنی ایران، تصمیم شورای بهاصطلاح انقلاب فرهنگی خامنهای برای تغییر نام شب یلدا به «روز ترویج فرهنگ مهمانی و پیوند با خویشان!» و اسم چهارشنبهسوری به «روز تکریم همسایه!» است. این اقدام رذیلانه با بازتاب گستردهٔ مردم در شبکههای اجتماعی به شکست کشیده شد و با یک فقره غلطکردم آخوندی گفتند که این نامها ازتقویم حذف نشده بلکه دو مناسبت جدید در کنار شب یلدا و چهارشنبهسوری به تقویم اضافه شده است!
این اقدام ناکام بهخوبی نشان داد که حتی اسم شب یلدا و چهارشنبهسوری نیز برای آخوندهای دشمن ایران و ایرانی، خطرآفرین و سرشار از انگیزههای اعتراضی است. آنها در پساپشت این اسمها رسمی را میبینند که بههیچوجه حاضر نیست به ایلغار ارتجاع تن دردهد.
آجیل یک میلیون تومانی!
تا آنجا که به خامنهای و حرامیان او برمیگردد تلاشهای دامنهداری انجام دادهاند تا «ننه سرما»، «عمو نوروز» و «حاجی فیروز» را در رویای کودکان ایرانی به مسلخ بکشند.
البته این حاکمیت اشغالگر برای نابودی فرهنگ ایران راههای دیگری را نیز بهکرات تجربه کرده است، یکی از آنها گرانی کمرشکن و تورم افسارگسیخته است. در چنین فضایی است که آجیل شب یلدا یک کالای لاکچری میشود. حتی رویای آن برای بسیاری از دهکهای جامعه دستنیافتنی است.
سایت اقتصاد۲۴ در تاریخ ۲۵آذر تیتر زده است:
«آجیل شب یلدا به یک میلیون تومان هم رسید/ بیش از ۷۰ درصد مردم توان خرید آجیل را ندارند».
«در حالی آجیل شب چله در بازار از سوی اتحادیه فروشندگان خشکبار و آجیل تهران حداقل کیلویی ۴۸۰ هزار تومان قیمتگذاری شده است اما این آجیل تا کیلویی یک میلیون تومان هم در بازار قیمتگذاری شده است».
این سایت به نقل از یک فروشندهٔ آجیل نوشته است:
«از سال گذشته تا امروز بازار آجیل در رکود بیسابقهیی قرار گرفته است. شاید بیش از ۷۰ درصد مردم توان خرید آجیل آن هم برای سالی یکبار را هم نداشته باشند. یک کارگر با دریافت دستمزد ۸-۹ میلیون تومان چطور میتواند علاوه بر سایر هزینههای جاری به فکر خرید آجیل و خشکبار نیز باشد؟!»
نمادهای همبستگی و اعتراض
بیتردید نه تعویض اسم، نه دشمنی با سنتهای پویا و مترقی ایرانی، نه فقر مزمن و گرانی کمرشکن، نه زوزههای هراسآلود گزمههای ارتجاع و نه هیچ بگیر و ببند و شکنجه و اعدام نمیتواند فرهنگ ایران را از تکوتا بیندازد. چنین اقداماتی بیشتر از پیش روحیهٔ اعتراضی را به آنها تزریق خواهد کرد.
زود است که شب یلدا نیز در کنار چهارشنبهسوری به نماد همبستگی و اعتراض تبدیل شود و ایرانستیزان عمامهدار را از کردهٔ خود پشیمان سازد.