728 x 90

زندگی پرستاران ایران؛ وقتی رنج تبدیل به بحران می‌شود

اعتراض پرستاران به وضعیت بد معیشتی
اعتراض پرستاران به وضعیت بد معیشتی

ایران را کشور باران رنج و زمین تقسیم رنج کرده‌اند.

ایران را قتل‌گاه عاطفه و شرحه‌شرحه‌ی آرزو کرده‌اند.

ایران را تماشاگه زندگی در آینه‌ی دق کرده‌اند.

و خبرها جز باران رنج و شرحه‌شرحه‌ی قلب و آینه‌ی دق نیستند: «دو پرستار در کرمانشاه به زندگی خود پایان دادند.»[۱]

 

در ارتباط با این خبر، خانه‌ی پرستار کرمانشاه در بیانیه‌یی نوشته است: «پرستاران در سال‌های اخیر، تحت فشارهای سنگین کاری، اضافه‌کاری‌های فرساینده، کمبود نیروی انسانی، مطالبات معوق و دغدغه‌های معیشتی قرار داشته‌اند؛ مسائلی که بی‌توجهی به آن‌ها آثار جبران‌ناپذیری بر سلامت فردی و اجتماعی این قشر خدوم برجای می‌گذارد».[۲]

 

این موارد نمونه‌های آشکار و شناخته‌شده هستند، در حالی که فجایع انسانی در ایران تحت اشغال ولایی ــ آخوندی، ژرفا و دامنه‌ی غیر قابل تصور دارند، طوری که فقط گاه‌گاهی این نمونه‌ها رسانه‌یی می‌شوند: «مواردی از اقدام به خودکشی در بیمارستان‌های ایران اتفاق می‌افتد، اما خبری از آن‌ها در رسانه‎‌ها درز پیدا نمی‌کند.»[۳]

 

تردیدی نیست که اگر پرداخت هزینه‌های سنگین جسمانی و روحی و انسانی توسط پزشکان و پرستاران نباشد، نظام پزشکی ایران تحت مدیریت دولت، فرومی‌پاشد. این پرداخت بهای سنگین انسانی‌ِ پرستاران است که هنوز خدمات‌رسانی به مردم را ممکن نموده است: «تن‌های فرسوده زیر بار شغلی که عایدی خاصی هم ندارد، فشار کار زیاد، اضافه‌کار اجباری، مشکلات معیشتی و برخوردهای انضباطی، از مهم‌ترین دلایل اعتراض پرستاران طی سال‌های اخیر بوده است؛ اعتراضاتی که جز با وعده و وعید پاسخ داده نشد. تداوم چرخه معیوب این وضعیت دشوار، سختی کار پرستاری را بیش از پیش کرده است.»[۴]

 

چرخه‌ی حکومت ملایان، چرخاندن چرخ‌دنده‌ی خودکامگی و غارت و دزدی بر رگ عواطف و روح و زندگانی مردم ایران است. داوود خسروی دبیرکل خانه پرستار کرمانشاه، صفحه‌یی دیگر از جنایت سازماندهی‌شده‌ی حکومتی علیه مردم ایران را ورق می‌زند: «فشار کار پرستاری در حدی زیاد است که برخی همکاران ما در شیراز پیش از رسیدن به بازنشستگی، سکته کرده‌اند یا همین چند وقت پیش یک پرستار در خلخال به زندگی خود پایان داد. نمی‌توان تأثیر فشار شغلی و معیشتی را در بروز این مسائل نادیده گرفت.»[۵]

 

تصمیم‌گیری‌های ناگزیر و مخیر شدن بر تحمل رنج‌های جان‌گداز زندگی در ایران آخوندزده یا ترک آن، سلسله‌یی از نسل‌ها را در ۴۷ سال گذشته، دچار سرگذشت و سرنوشت مشترک نموده است. سخن یکی از پرستاران، نمونه‌یی از میلیون‌های مشابه دیگر است: «فشار کار و معیشت زیاد است. برای حفظ سلامت روان و جسمم، تصمیم قطعی برای مهاجرت گرفته‌ام.[۶]  

از آب و برق گرفته تا هوا و طبیعت، تا دانشجو و دانشگاه، تا کارگر و بازنشسته و تا پزشکی و پرستاری، همواره در انتهای هر بررسی و گزارشی، مدام به این می‌رسیم که چه باید کرد؟ این اقشار اجتماعی و صنفی چه باید بکنند؟ ایران چگونه از این وضعیت تکراری، فرسایشی، جنایی و استثماری خلاص شود؟ نبض مشترک تمام اقشار با این واقعیت مسلم و ناگزیر می‌تپد که هیچ عاملی جز اتحاد و خیزش، قیام و انقلاب، پاسخ کشتن ساعت‌به‌ساعت عواطف یک جامعه نیست. از شش جهت ایران، تنها و تنها همین راه حل، ندا سرمی‌دهد.

 

پی‌نوشت:

[۱] روزنامه توسعه ایرانی، یادداشت «جان‌هایی فرسوده که خودخواسته رخت‌ برمی‌بندند»، ۲۷ آذر ۱۴۰۴

[۲ تا ۶] همان.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/f145c081-b83e-4631-b176-c36a2c153032"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات