یادش بهخیر یاران مهرگان
از دیرباز تا اکنون، اول مهر و شروع سال تحصیلی جدید همیشه سرفصلی از جلوههای زیبای زندگی برای بچهها، جوانان، خانوادهها و معلمان بوده است. بوی کتاب تازه، دوستان جدید، امیدهای نو، شوق دانش و علم، رسیدن به پلهها و مدارج بالاتر علمی و فرهنگی و تغییر و بهبود شرایط زندگی، همیشه فضایی پر جنبش و جوش و شادیآور در سراسر میهن میپراکند. اینها همان مفهوم مهرگان و سال تحصیلی از دیرباز در ایران بودهاند.
رنج تحصیل و تصمیم رنجبار
آیا اکنون هم بچهها، جوانان، معلمان و خانوادهها از چنین فضای شادیآور و امیدبخشی برخوردارند؟ پاسخ این پرسش را بهتر از هر کسی، خود دانشآموران، دانشجویان، معلمان، استادان و خانوادهها میدانند. اکنون رنج تحصیل، آن شوق و تمنای یادگیری و دوستان صمیمی بر گرداگردش و دلگرمی معلمان و امیدهای خانوادهها را زایل کرده است. آنچه اینها میدانند ناشی از عمری سر و کله زدن با مشکلات و رنجهای درس خواندن و درس دادن و تأمین نیازها و هزینههای مادی و روحی و روانیِ تحصیل و تدریس است.
چالش ارتجاع با نسل آزادی
تلاش برای یک نگاه همهجانبه به اول مهر و شروع سال تحصیلی، ما را به سالهای ۱۳۵۸و ۱۳۵۹میبرد. سال ۵۸نسل جوانی برآمده از انقلاب ۵۷با امید و شور و خواستههایی برای جامعةی جدید پای به مدارس و دانشگاهها گذاشت. آن نسل با عبور از همان انقلاب، به ضرورت آزادی و دموکراسی و دگراندیشی رسیده بود. این ضرورت به مدارس و دانشگاهها هم پای نهاد. و این، آغاز برخورد دو دیدگاه و دو فرهنگ با آزادی در فضای علمی و فرهنگی شد. ارتجاعی که صدارت بادآورده را زیر پای خود داشت، در مدارس و دانشگاهها با چالش سرسختی روبهرو شد. ارتجاع آخوندی که هماورد نوخواهی و تحولجویی این نسل نبود، در پی مهار و تمکین و تمهید آن برآمد. اما بهدلیل ماهیت ضدتاریخیاش، نتوانست این نسل را بفریبد و به کام دینفروشی و ریاکاری خویش بکشاند. این نبرد و کشاکش در مدارس و دانشگاهها بدل به یک جریان علیه حاکمیت گردید.
در قدم بعد، خمینی با تبلیغات جنگطلبانه و تهدید و تحریک همسایگان، جنگی هشت ساله و شوم را بر مردم ایران، دانشآموزان، دانشجویان، معلمان و استادان ایران تحمیل کرد. در ادامهٔ همین تحمیل، هزاران دانشآموز را از پشت نیمکت و میز به میدانهای مین برد. به موازات آن با راهانداختن دوایر عقیدتی ـ سیاسی در مدارس و دانشگاهها، تلاش کرد هم فضای اختناق را حاکم کند، هم بساط تفتیش عقاید پهن کند و هم دانشآموزان و معلمان و استادان را به جان دوستان و همکاران خود بیاندازد.
در ادامهٔ این ترفندهای ارتجاعی و سرکوبگرانه و راهانداختن انگیزاسیون، با اعمال خرافات و ابتذال و تحریف در کتابهای فارسی، علوم اجتماعی، دینی و تاریخی، اشمئزاز و تنفر مدیران و معلمان و دانشآموزان را برانگیختند و مهر و مهرگان و شوق تحصیل و تدریس را هم به قتلگاه بردند.
کاشتن باد و آنک درو توفان
حاصل این سیاست در آموزش و پرورش به موازات سرکوبهای سیاسی در جامعه، کارنامةی شد همراه با زندانی کردن هزاران دانشآموز و دانشجو و معلم و استاد که بسیاریشان طی سالها بهطور متوالی در زندانها اعدام شده و باقیشان هم در تابستان ۶۷قتلعام گشتند. برخی هم که آمار و ارقامش نجومی شده است، تحت عنوان «فراز مغزها» از جهنم ضد علم و ضدفرهنگ و آزادیکُشی آخوندها به دیارانی دیگر پناه بردند و میبرند. این است بخشی از کارنامهٔ ده سال اول حاکمیت ولایت فقیه و سیاست آن در مدارس و دانشگاههای ایران. کارنامةی که باید آن را به کاشتن باد از جانب خمینی تعبیر نمود تا بعدها توفان آن را در سراسر ایران درو کنند.
کدام آموزش و پرورش؟
آموزش و پرورش آخوندی با این کارنامه، پای به دهههای ۷۰و ۸۰و ۹۰گذاشته است؛ با این توضیح که در ادامهٔ سیاست سالهای دهه ۶۰تقریباً چیزی بهنام «آموزش» و «پرورش» به مفهوم ارگانی مسؤلیتپذیر برای سامان دادن به علم و فرهنگ و اعتلای سطح عمومی دانش، یافت مینشود. واقعیت این بوده است که این وزارتخانه نیز مثل باقی هممسلکان وزیرش، همواره در خدمت نیات و تمایلات و خواستههای ولایت فقیه و تبدیل این ارگان به غرفهیی از تجارت و باندبازی و نمایشگاهی از تعفن مذهب قرونوسطایی آخوندی بوده است.
سه دهه نبرد فرشته آگاهی و دیو جهل
در این سه دهه بهدلیل هزینه کردن درآمد ایران به پای توسعهطلبی، رانتخواری، چپاول دولتی، غارتهای نجومی حکومتی و اعمال سیاست سرکوب همهجانبه؛ و به همین دلایل، ایجاد شکاف و فاصله شگفتانگیز طبقاتی، شاهد گسترش فقر از پایتخت تا اقصی نقاط ایران بودهایم.
در این سه دهه بهدلیل فقیر شدن پیاپی خانوادهها، شاهد ترکتحصیل مداوم و افزونشونده دانشآموزان بودهایم.
در این سه دهه شاهد فقیر شدن و چند شغله شدن معلمان بودهایم.
در این سه دهه شاهد کشاندن اعتیاد به مدارس و دانشگاهها و مراکز علمی و فرهنگی بودهایم.
در این سه دهه شاهد کاهش حقوق، اعتصاب و اعتراض، زندانی و اعدام کردن معلمان بودهایم.
در این سه دهه شاهد کوچ سیلوار «فرار مغزها» از ایران به کشورهای آزاد بودهایم.
در این سه دهه شاهد مهاجرت گسترده خانوادهها به کشورهای دیگر برای بهبود سطح زندگی بودهایم.
در این سه دهه شاهد افسارگسیختهترین سانسور و دروغ و تحریف در کتابهای درسی بودهایم.
در این سه دهه شاهد طرح ارتجاعی، قرونوسطایی و ضدانسانی تفکیک جنسیت و ترویج آن در مدارس و دانشگاهها بودهایم. و...
سوختبار خشم و شورش
این رنجها، محدودیتها، سانسورها، سرکوبها و نالایقیها سوخت و پتانسیل یک خشم سراسری از جانب استادان، معلمان، دانشجویان و دانشآموزان گشته است. پیشرفت این رنجها به معیشت و رزق و روزی اهل فرهنگ و علم هم رسید و باعث شد که بخشی از کار معلمان ایرانزمین برپایی اعتراض و اعتصاب و تحصن شود. با این وضعیت، هم زندگی و هم بنا و عمارت علم و دانش وارونه گشت.
با سرعت نجومی سرقت سرمایه و دارایی مملکت توسط ولیفقیه و سپاه پاسداران و باقی حکومتیان، پیشرفت فقر و تنگدستی و اعتراضهای مداوم فرهنگیان هم شتاب گرفت. تهیه لوازمالتحریر و کتاب و پوشاک دانشآموزان و تأمین الزامات تحصیل و تدریس هم بدل به بحرانی بر دیگر بحرانها شد. رودهای علم و فرهنگ هم به دیگر رودهای بحران معیشت و زندگی و زنده بودن پیوستند.
درد مشترک: بودن یا نبودن
این وضعیت منجر به انتخاب بین «بودن و نبودن» برای معلمان و اهل فرهنگ شد. کار معلم بهجای تحقیق و تدریس بدل به اعتراض و اعتصاب و شغلهای دیگر شد. دانشآموزان هم که هیچ موقع مغلوب فرهنگ حوزه و آخوندیسم نشدهاند، بدل به نیروی مستعد شورش و قیام شدند. اینگونه بود و شد که آن پتانسیل سه دههٔ پیشین با پیوستن به دیگر اقشار سرکوب شده، بدل به خشم یکپارچه در قیام چندین ماهه سال ۱۳۸۸شد. ویژهگی این قیام این بود که نقش نخست و پیشتازیاش را جوانان برعهده داشتند. نسلی که هیچ سنخیتی با تمامیت این حاکمیت ندارد.
در قیام دی ۹۶شاهد حضور و نقش نخست جوانان ـ دانشآموزان و دانشجویان ـ به همراهی پیشتازی زنان بودیم. قیامی که سرفصلی در تاریخ ۴۰سالهٔ ایران بود و سمت و سوی تحولات داخلی، منطقهیی و بینالمللی را در ارتباط با ایران و حاکمیت شیخان تغییر داد.
مدارس و دانشگاهها تبلور جامعةی ملتهب
اکنون در آستانه گشایش مدارس و دانشگاهها، نظام آخوندی با جامعةی ملتهب سر و کار دارد که کانون شورش و طغیان و قیام هستند.
اکنون جامعةی ملتهب از نالایقیها و سرکوبگریهای همهجانبه حکومت و جوانانی شورشی که از اصلاحطلب و اصولگرا عبور کرده، در آستانه گشایش مدارس و دانشگاهها هستند.
اکنون نسلی که از ۸ماه قیام آمده است، در مدارس و دانشگاهها به هم میپیوندند. همه هراس و وحشت نظام آخوندی از بازگشایی مدارس و دانشگاهها هم همین است.
اکنون پتانسیل خشم و تنفر نسلهای پیاپی در اعتراض و تظاهرات خیابانی و صنفی، با عبور از قیامهای مداوم و سراسری این چند ماه بدل به یکی از کانونهای تغییر دهنده سرنوشت خویش و مردم و جامعه خود شده است.
بیشک در امتداد قیامهای چند ماه اخیر، مدارس و دانشگاههای ایران نیز تعادلقوای جدیدی را به نفع قیامهای مردم ایجاد خواهند کرد. بیشک تضاد ماهوی نسل نوخواه، دموکراسیطلب و تحولگرای جوان با ماهیت عقبمانده ارتجاع انحصارطلب و قدرتپرست حاکم منجر به جلوههای تازهیی از قیامهای جدید علیه تمامیت حکومت آخوندی و شخص خامنهای خواهد شد. کیفیت قیامها به مرحلهیی رسیده است که هیچ نیرویی از جانب ولایت فقیه یارای مقابله با مراحل جدید این نبرد بیتوقف را نخواهد داشت.