728 x 90

حماسه‌ٔ پنجم مهر؛ روزی که بت دجال شکست

حماسه ۵مهر ۱۳۶۰
حماسه ۵مهر ۱۳۶۰

پنجم مهر ۱۳۶۰، تنها تاریخِ خشک یک روز در تقویم نیست؛ این روز، فوران آتشفشانی است که در سینه‌ٔ ایران نهفته بود و ناگاه با خروش جوانان پیشتاز و طنین رعدآسای «مرگ بر خمینی دجال»، پرده‌های خفقان را درید. روزی که زمزمه‌های پنهان و هراس‌آلود مردمان، به فریادی عظیم بدل شد؛ فریادی که در کوچه‌های خونین و زیر آسمان دودزده‌ی شهر، قامت تاریخ را برافراشت و با بازوان جوانان مجاهد، با جان‌فشانی دختران و پسران، و با دل‌هایی که زره‌ ایمان بر تن داشت، در برابر اهریمن عصر تمام‌‌قد ایستاد.

 

در آن روز، شعار نه صدایی منفرد، که صاعقه‌یی بود که سراسر ایران را درنوردید. گویی همه‌ٔ تاریخ این سرزمین ـ از فریاد کاوه‌ٔ آهنگر در برابر ضحاک تا خروش ستارخان در کوچه‌های تبریز ـ در یک لحظه، در حنجره‌ٔ نسلی به جوشش آمد. نسلی که مرگ را نه پایان، که سرودی سرخ می‌دانست؛ سرودی که سکوت را شکست تا نام خود را با خون آزادی بر سنگلاخ تاریخ بنگارد.

 

پنجم مهر، با شکستن مرز ترس، سقف تازه‌یی از جان‌شیفتگی و شجاعت برافراشت. دیروز، مردم در خانه‌ها و کوچه‌ها از هیبت هیولای ولایت خاموش بودند؛ اما در این روز، پرده‌ٔ وحشت فرو ریخت. خیزش، از دلِ زیرزمینهای خاموش برآمد، به خیابان‌ها ریخت، در میدانها ریشه دواند و بر بام‌ها پژواک یافت. از آن پس، خمینی نه امامی بر سریر، که «دجالی رسوا» در ذهن و زبان مردم بود؛ عریان از تقدس قلابی و رسوا در برابر خروش ملتی که آزادی را به بهای جان می‌خواست.

 

و چه شگفت که این حماسه، هر چند به گلوله و زندان و دار نشست، اما در حقیقت مدال پیروزی نسلی بود که فریاد زد شاه سلطان ولایت مرگت فرا رسیده. و این‌گونه تندر حماسه‌وار مجاهدین خلق آتش بر افروخت که طلسم ترس را باید در هم شکست، نقاب دروغین قداست دریده شد و حقیقت بر زبان هزاران هزار جوان آزادیخواه جاری گشت. خمینی با سپاه و ارتش و هزاران دژخیم به میدان آمد، اما نتوانست آن آتش را خاموش کند؛ چرا که آن آتش از خاک برنخاسته بود، که از جان آگاه و ایمانی خلل‌ناپذیر زاده شده بود.

 

پنجم مهر، روایت ایثار جوانانی است که جان‌شان را چون برگ‌های سپید پاییز بر خاک ریختند، اما ریشه‌های آزادی را آبیاری کردند. آنان رفتند، اما شعارشان ماند؛ و تاریخ را از نو نوشت: تاریخی که از آن پس، هر خیزش و هر لرزش در پایه‌های استبداد، رد خونین خویش را با پنجم مهر پیوند می‌زند.

 

آری، همان‌گونه که مسعود رجوی گفته بود: «شکستن کسی که خود را امام و بت‌شکن می‌داند ـ با تزویر و دجال‌گری ـ سخت‌تر از شکستن خود بت‌هاست». و این نسل، نسل مجاهد خلق، بی‌چشمداشت و بی‌تزلزل، بهای آزادی را پرداخت. آنان با خون خویش ثابت کردند که بت‌شکنی حقیقی، از درون زهدان تاریخ می‌جوشد؛ و دجال، هر چند خونی بریزد و دار برافرازد، در نهایت، در برابر ایمان و اراده‌ٔ توده‌های بیدار شکستنی است.

 

این است راز پنجم مهر؛ نه تنها روزی در گذشته، بلکه آیینه‌یی همیشه برافروخته که حقیقت مبارزه را باز می‌تاباند: تا دجال بر مسند است، فرزندان این ملت باز برخواهند خاست، خون خواهند داد و فریاد خواهند زد. زیرا «مرگ بر استبداد، مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر» سرود جاویدان آزادی است.

 

آرمان - کانون شورشی از تهران

مسئولیت محتوای مطالب وارده برعهده نویسنده است

 

 

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/faa04448-ee2a-45c7-939c-b8aa6198e469"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات