در ایران امروز دیگر واژههایی مانند «پیک» یا «نقطهٔ اوج» برای کرونا بیمعناست. اکنون حتی درون رژیم برای بازگو کردن وضعیت کرونا در ایران از واژههایی استفاده میکنند که تا پیش از این مقاومت ایران برای افشای این فاجعه بکار میبرد، اما سران رژیم از جمله روحانی مینالیدند که: اینها تبلیغات دشمن، معاندین و آن طرفآبیهاست که با این توطئه میخواهند «با هراسافکنی زیاد در جامعه کشور را بهتعطیلی بکشانند!» (روحانی-اسفند۹۸). حال خودشان از «بالاترین سطح بحران» و «کشتار بیسابقه» و «آژیر مرگهای فلهای و دستهجمعی» صحبت میکنند (محبوبفر، روزنامهٔ حکومتی آرمان-۱۷مرداد) و اینکه «آمار مرگ و میر کرونا صعودی است» (مردانی-عضو ستاد حکومتی کرونا-مرداد۱۴۰۰).
زالی سرکردهٔ ستاد کرونا در تهران تمام شهرهای استان را قرمز اعلام میکند؛ بیمارستانها یک به یک اعلام میکنند تخت خالی ندارند و تنها در صورتی تخت خالی میشود که یک بیمار فوت کند؛ تصاویر منتشر شده در فضای مجازی محوطهٔ بیمارستان امام رضای مشهد را نشان میدهد که بیماران در گوشه و کنار محوطه و زیر درختان روی پتو و مقوا افتادهاند؛ در بابل مردم در چهارراهها و داخل ماشین مجبورند سرم بزنند، آن هم اگر سرمی پیدا شود؛ تصویر منتشر شدهٔ مادری بلوچ در شبکههای اجتماعی که یک نمونه از هزاران است، قلب هر ایرانی و هر انسان را به درد میآورد، آنجا که آن مادر شیون میکند که «پسرم بهخاطر کرونا رفت، فقط بهاین خاطر که اکسیژن ندادند، به هر اتاقی در بیمارستان رفتم و گفتم اکسیژن، کسی پاسخ نداد. ». .؛ پرستاری تصاویر داخل بیمارستان را منتشر میکند که انبوه بیماران زن و مرد در راهروها و راهپلههای بیمارستان روی پتو خوابیدهاند و پزشکان و پرستاران نمیدانند چگونه به این همه بیمار رسیدگی کنند؛ و هموطنی تصویری از بهشتزهرا را منتشر میکند و میگوید «بهشت زهرا قیامت است... این همه هموطن ما دارند فوت میکنند... فاجعه است».
این وضعیت و واقعیت ایران امروز است. آن هم در شرایطی که کرونا در جهان، حتی نوع دلتای آن تا حد بسیاری با واکسیناسیون عمومی مهار شده است. بنابراین وضعیت «کشتار جمعی» و «مرگهای فلهای» در ایران هیچ علتی ندارد جز سیاست عمدی کشتار مردم توسط رژیم و بهطور مشخص ممنوع کردن ورود واکسنهای معتبر توسط خامنهای برای مهار قیام با کمک کرونا. اما واقعیت انفجاری جامعه بسا فراتر از آن بود که اتحاد سیاه کرونای ولایت و کووید۱۹ هم بتواند جامعهٔ ایران را خاموش کند؛ و از دیماه ۹۹ اعتراضات با پیشتازی بازنشستگان محروم آغاز شد و در ادامهٔ گسترش، استمرار و رادیکالیزه شدن خود در تیر و مرداد ۱۴۰۰ به قیام آتشین خوزستان بالغ شد و بهسرعت تا لرستان و تبریز و تهران پیش رفت و تمامیت رژیم را لرزاند.
اکنون هم خامنهای باز تلاش میکند با گسترش کرونای دلتا در جامعه و محروم کردن مردم از دارو و واکسن، جلوی استمرار قیام را بگیرد. اما قیام اخیر که از خوزستان شروع شد نشان داد که سیاست سد بستن با کرونا در برابر خیزش مردم در حال شکست خوردن است و این اقدام خامنهای تنها بنزینی افزوده بر آتش خشم اجتماعی میشود که شعلههایش هر چه بیشتر عبای مندرس ولایت را خواهد گرفت.