پس از خارج شدن پیکره (مجاهدین) از عراق و مستقر شدن جمعی و تشکیلاتی در یک قرارگاه در آلبانی، یعنی پس از اینکه دیگر آن دغدغههای حفاظتی و. . . در عراق را نداشتند، بار دیگر تمامی انرژی، سرمایهها و تواناییهای خود را بر روی راهاندازی تیمهای مخرب عملیاتی خود در داخل ایران، متمرکز کردند.
بهویژه آن که (مجاهدین) طی تمامی سالهای قبل، تیمهای عملیاتی خود را در ایران بهصورت سلولهای خفته در آورده، و البته آرام آرام در زیر پوست شهر، بر شمار آنان میافزودند.
. . .
اکنون دو سال است که شاهد هستیم (مجاهدین) هزاران سلول خفته خود را دستهدسته بیدار کرده، نام آنها را کانونهای شورشی گذاشته و با فرماندهی متمرکز به آنها مأموریت عملیات و تخریب میدهند.
(سایت حکومتی ارجانیوز. ۲۸اردیبهشت ۹۹)
یک یادآوری لازم
در تاریخ ۱۶اسفند ۹۷ در مقاله «کانونهای شورشی، ابابیلهای سجیل بر منقار» نوشته بودیم:
«کانونهای شورشی برای سرنگونی ابرهه موشکسوار زمانهٔ ما، اگر چه ممکن است کوچک و کمحجم بهنظر بیایند اما آنها از مردمند و به مردم تکیه دارند. ارادهای را با خود حمل میکنند که قدرت انفجاری مهیبی دارد. تکه گلی که آنها بر منقار حمل میکنند قادر است دیکتاتوری را به ستوه و به زانو درآورد. این تکه گل حمل شده با منقار، گاه شعارنویسی علیه دیکتاتوری در گذرگاهها و معابر عام و جاهایی است که نگاه مردم به آن میافتد. گاه با آتش زدن عکسهای علی خامنهای یا پلاکاردها، بیلدبردهای چندشآور آویخته شده بر مراکز بسیج و سپاه پاسداران است، گاه بردن شعار روز به میان مردم و به قلب تظاهرات مردمی است و گاه. . .
آنها این کارها را با پذیرش شجاعت و ریسک انجام میدهند. نتیجهٔ کارشان بیواسطه منجر به شکستن جلاد میشود و هیمنهٔ سرکوب را به بازی میگیرد. آنها حاملان جرأت و شهامت هستند. این پیام را به میان مردم میبرند که «میشود» و «میتوان» این رژیم را به ستوه آورد، فرسوده کرد، به هراس انداخت و در نهایت به زیر کشید. آنچه مهم است نه جثه و حجم کانون شورشی که پیامی است که آنها حامل آن هستند».
سلولهای خفتهای که بیدار میشوند!
نزدیک به دو سال بعد، اینک این دشمن ضدبشری است که در تعادلی بسا پایینتر از آن زمان و در حالی که در باتلاق بحرانهای لاعلاج دست و پا میزند، خود با زبان خود به قدرت و تأثیرگذاری کانونهای شورشی و عملیات آنها اذعان میکند.
سایت حکومتی ارجانیوز در مطلبی با عنوان «(مجاهدین) و سلولهای خفتهای که بیدار میشوند» قدم به قدم به مؤلفههای قدرت کانونهای شورشی اشاره میکند:
۱ـ اعلام دستگیری دانشجویان نخبه به اتهام ارتباط با مجاهدین در تاریخ ۱۶اردیبهشت
۲ـ خبر دستگیری ۱۱۶تیم عملیاتی مجاهدین در سال۹۷ از قول وزیر بدنام اطلاعات در ۳۰فروردین ۹۸
۳ـ اعتراف بهعملیات روزانهٔ کانونهای شورشی در تهران و سایر شهرها:
«. . . این در حالی است که بهویژه طی دو سال گذشته سیمای نفاق (موسوم به سیمای آزادی) و سایر رسانههای این گروهک تروریستی، هر شب تصاویری از عملیات تیمهای عملیاتی (مجاهدین) را در غالب [قالب] انفجار مقرهای بسیج، حوزههای علمیه و. . . پخش میکنند که با بمب یا کوکتل مولوتف انجام شده است.»
اهمیت این اعتراف در آنجاست که رسانههای زنجیرهیی و کوک شدهٔ دیکتاتوری عمد داشتند بهعملیات کانونهای شورشی نپردازند. کمیتهای جمع شده بر روی یکدیگر به یک کیفیت جدید بالغ شد و تبلیغات حکومتی نتوانست بیش از این کتمان این موضوع را دوام بیاورد؛ زیرا این سلسله عملیات بازتابهای خود را در جامعه داشت و با هر عملیات، هیمنهٔ کاذب نظام را در هم میشکست. مردم در عملیات کانونهای شورشی به چشم میبینند که مانند امام مقوایی، دیکتاتوری آخوندی نیز یک مترسک یال و کوپال ریخته بیش نیست و میتوان آن را با اقدامات جسورانه و انقلابی به آتش کشید و از سر راه برداشت.
بطلان دعاوی شیطانسازی مجاهدین
وحشت دیکتاتوری مفلوک آخوندی را هنگامی بیشتر میتوان دریافت که پیببریم سرمایهگذاریهای کلان سالیان برای شیطانسازی مجاهدین بر باد رفته است. دستگاه عریض و طویل تبلیغاتی گشتاپوی آخوندی بسیار تلاش کرد که قهرمانان مجاهد خلق با سوابق مبارزه درخشان انقلابی با دو دیکتاتوری را سالخورده و از دور خارج جلوه داده و اشرف۳ را خانهٔ سالمندان بنامد. اساس این پروپاگاندا بر این قرار داشت که وانمود کند مجاهدین در داخل ایران و در بین نسل جوان پایگاهی ندارند. تیزترین وجه تبلیغات رذیلانهٔ آخوندی همواره متوجه رهبر مقاومت، مسعود رجوی بوده است این اباطیل و ترهات در برخورد با واقعیات ایران بهسرعت رنگ باخت. اینک این رسانهٔ حکومتی است که با وحشت از استراتژی مجاهدین و نقشهمسیر آنها برای سرنگونی فاشیسم دینی سخن به میان میآورد و به ناکامی، ناکارآمدی و شکست اطلاعات آخوندی در مواجهه با آنان اعتراف میکند:
«هر چند طی این مدت سربازان امام زمان (وزارت اطلاعات) نیز با کارهای فشرده در پی مقابله با این اقدامات تخریبی ـ تروریستی (مجاهدین) برآمدند، اما سؤال مهم در حوزه استراتژیک این است که چه شد که طی این دو سال شاهد چنین رخدادهایی هستیم؟ و مهمتر اینکه: گروهک (مجاهدین) و بهویژه سرکرده آنها، مسعود رجوی، که دشمنیشان با نظام و انقلاب بدون ذرهیی شکاف و کوتاهیست، چه نقشه مسیری را ترسیم کرده است؟»
سادهلوح نباشیم، مجاهدین بیدار هستند
نگارندهٔ مطلب «(مجاهدین) و سلولهای خفتهای که بیدار میشوند» در ادامه به این موضوع میپردازد که تلقی از بین رفتن مجاهدین دست کم در حوزهٔ عملیاتی یک تصور خام بیش نبوده و اپوزیسیون اصلی نظام، همواره هوشیار، بیدار و گوش به زنگ در کمین کوچکترین فرصت برای سرنگونی دشمن مردم ایران نشسته است:
«بسیاری عناصر سادهباور گمان کردند که دیگر کار (مجاهدین)، دستکم در حوزه عملیاتی تمام است. اما در این میان، آقا [خامنهای] بود که جابهجا نسبت به دشمنی نشسته در کمین که مترصد فرصت است، هشدار میداد که: «دشمن را بشناسیم. . . اگر شما در سنگر مقابل دشمن خوابت ببرد، معنایش این نیست که دشمن هم خوابش برده، او بیدار است».(مقام معظم رهبری. ۴ اسفند۹۸)
این هشدارها برای چه بود؟
«آقا با درایت و ژرفبینی خاصی که دارند، بهویژه با شناخت عمیقی که از (مجاهدین) و شخص مسعود رجوی دارند، میدانستند که آنها دست از نظام برنداشته و بهمحض فرصت، باز بهعملیات تخریبی ـ تروریستی خود علیه مجموعه نظام مقدس جمهوری اسلامی، رو میآورند.»
این جمله باز تکرار همان حرف خمینی در مورد سرسختی و ایستادگی سازشناپذیر مجاهدین با بیانی دیگر است:
«من اگر در هزار احتمال یک احتمال میدادم که شما دست بردارید از آن کارهایی که میخواهید انجام بدهید، حاضر بودم که با شما تفاهم کنم و من پیش شما بیایم؛ لازم هم نبود شما پیش من بیایید» (صحیفهٔ خمینی. ج۱۴ ص۳۴۳)
هجرت بزرگ و مبارزه مجاهدین
بخش دیگری از این مطلب به استراتژی ظفرنمون کانونهای شورشی اشاره دارد. دشمن با ادبیات خود اذعان میکند که انتقال پیروزمند کادرهای مجاهدین از عراق به آلبانی سرآغاز شروع فاز تهاجمی از سوی مقاومت ایران و ارتش آزادیبخش ملی ایران است. شایان توجه است که تا بهحال تبلیغات شیطانسازانهٔ آخوندها این کوک را داشت که گویا مجاهدین در آلبانی دست از مبارزه شستهاند و آب و هوای اروپا آنها را نسبت به مسائل ایران بیتفاوت کرده است اما با این اعترافنامه پتهٔ همهٔ آن شیطانسازیها روی آب میافتد. مجاهدین به کنار دریای آدریاتیک نیامده بودند تا از خون و خطر در بیابانهای عراق بگریزند آنها آمده بودند تا خود را برای عملیات بزرگ سرنگونی سازمان دهند؛ در این جملات دقت کنید:
«و همین هم شد. پس از خارج شدن پیکره (مجاهدین) از عراق و مستقر شدن جمعی و تشکیلاتی در یک قرارگاه در آلبانی، یعنی پس از اینکه دیگر آن دغدغههای حفاظتی و. . . در عراق را نداشتند، بار دیگر تمامی انرژی، سرمایهها و تواناییهای خود را بر روی راهاندازی تیمهای مخرب عملیاتی خود در داخل ایران، متمرکز کردند.
بهویژه آن که (مجاهدین) طی تمامی سالهای قبل، تیمهای عملیاتی خود را در ایران بهصورت سلولهای خفته در آورده، و البته آرام آرام در زیر پوست شهر، بر شمار آنان میافزودند.»
هزار اشرف، یک استراتژی ظفرنمون
قسمت پایانی مطلب سایت حکومتی ارجانیوز، اذعان به این واقعیت است که صورت مسألهٔ قیام و سرنگونی در ایران و سلسله جنبان آن نیرویی جز مجاهدین و مقاومت ایران نیست. استراتژی کانونهای شورشی» اینک جواب خود را اینک از سوی دشمن دریافت میکند.
«اکنون دو سال است که شاهد هستیم (مجاهدین) هزاران سلول خفته خود را دستهدسته بیدار کرده، نام آنها را کانونهای شورشی گذاشته و با فرماندهی متمرکز به آنها مأموریت عملیات و تخریب میدهند. حتی پس از غائله آبان ۹۸ سرکرده شرور (مجاهدین) پیام میدهد: «استراتژی ظفرنمون ارتش آزادی در کانونها و محلهها و شهرهای شورشی محک خورد». . . و به این وسیله اعتراف میکند که غائله و توطئهیی نیست که (مجاهدین) در آن نقشی پر رنگ نداشته باشند.
این بهترین رسید و گواهی به حقانیت یک استراتژی ظفرنمون و عملیات هزاران کانون شورشی است. گویاترین اعتراف از سوی آخوندهاست که در ایران یک موضوع بیشتر روی میز نیست؛ سرنگونی و یک جنگ بیشتر اصالت ندارد، جنگ بین مردم و مقاومت ایران با دیکتاتوری آخوندی؛ باقی همه بهانه است. باقی همه فسانه است.
دو طرف از مدتها قبل برای رویارویی نهایی در شهرهای ایران به نیروهای خود فراخوان دادهاند. خامنهای به بسیج و سپاه و مجاهدین به کانونهای شورشی و مردم ایران. قیام آبان ۹۸ بارقهای آتشین از این رویارویی بود. نبرد ادامه دارد و گذر شتابناک زمان و تیک تاک عقربهها اثبات خواهد کرد چه نیرویی پیروز خواهد شد.