728 x 90

شناعت آب‌دزدک‌ها

آبدزدکها...
آبدزدکها...

آب حیات آدمی است و سرزندگی جهان، و نبودش حتمیت مرگ و بروز خشک‌سالی.

کم‌آبی می‌تواند جهانی یا اقلیمی باشد و تأثیر عوارض ناخوشایندش فاجعه‌یی انکارناپذیر. از طرف دیگر بارش فراوان و ناگهانش هم می‌تواند سیل بنیان‌کن ویرانگر باشد. دیرزمانی است که جهان امروز با مدیریت و مهندسی کارآمد توانسته است در مهار بی‌آبی و سونامی سیل گام‌های ارزشمند و مؤثری بردارد و خسارت ناشی از هر دو را در حداقل ممکن نگه دارد. اما در ایران بی‌آبی و تشنگی انسان و درخت و از طرفی سونامی سیل از نوع دیگری است توسط حکومت جهل و جنایت ملایان و به‌خاطر منافع خویش با دور نمایه خیانت مدیریت می‌شود.

از آنجا که ابعاد بحران آب و البته بسیاری از بحرانهای دیگر تا حدود بسیار زیادی ولایت ساخته و در خدمت چپاول و ویرانی ایران است،

از آنجایی‌که این فاجعه‌های پنهان و آشکار در خدمت سوءاستفاده و در راستای اهداف چماق‌داری برون‌مرزی هست،

از آنجا که حکومت برفرض محال اگر هم می‌خواست نمی‌توانست مرهمی بر این زخم سرباز بگذارد،

از آنجا که شرح سیاهی کارنامه بحران آب در این جستار کوتاه نمی‌گنجد و هر قسمتش مقاله‌ها و تحقیق جداگانه می‌خواهد ناگزیر به طرح و بیان چند صورت‌مسأله کوتاه بسنده می‌کنیم

 

سلطان و سلطانک‌های سلیطه آب

اگر چه در نحوست حاکمیت رجاله‌گان سال‌هاست واژه سلطان جنبه‌ عملکرد شرعی و حکومتی آشکار بر خود گرفته و در روزی‌نامه‌ها و تلویزیونهای پرشمار و حتی در جهان، سعی در قانونمندی آن می‌نمایند، و هر سلطانی حاکمیت خود را با بخشی از قدرت بسیج و سپاه و اطلاعات چندلایه و با گرفتن و شکنجه و کشتن کوچک‌ترین صدای اعتراض ادامه می‌دهد، اما سلطانی آب را با رذالتی تمام از دید و دریافت مردم دورنگه می‌داشتند. امروز مردم ایران سلطان آهن و مس و فولاد و جنگل و خاک و شکر و زعفران و دارو و... را به‌خوبی می‌شناسند. و از تبعات چپاول و بی‌غیرتی فرا حیوانی آنها آگاه‌اند.

"آفتاب آمد دلیل آفتاب/گر دلیلت باید از وی رو متاب"

اما دیری نپایید که شهدای آب شادگان، کشتار فوق حیوانی نیزارهای ماهشهر، خون جاری بر زنده رود اصفهان با چشم‌های درآمده، جان‌برکفان ایذه و اهواز تا خراسان و زاهدان و تهران و جای‌جای ایران بزرگ، افشاگر سلطانک جنایتکاران منابع آبی ایران گردید و دریغا به قیمت جانهای جوان و گورهای بی‌نشان. برای خالی نبودن عریضه به چند مورد کوچک اشاره می‌شود.

 

زدن سدهای بی‌رویه

در جنگ شغال‌های حکومتی و در روزنامه‌های حکومت هم بر این مطلب اذعان گردیده "البته نه برای آب، که در تصفیه‌حساب‌های درونی رژیم"

سدهایی که در نمکزار زمینهای گچی نامناسب بنا گردید. و به‌خاطر دزدی‌های بی‌حدومرز. نخلستانهای خوزستان را خشکاند، کلیه مردم بخشی از میهنم را از کار انداخت، کشاورزی را بی‌بر و باغ‌های نارنج و مرکبات را بیابان کرد.

 

ساخت‌و پاخت با کارخانه‌ها و مؤسسات حکومتی

برای نمونه زنده رود تا به اصفهان برسد صدها جا سرنگ صد اینچ بر جان نازک کم‌آبش فرو کرده‌اند. پیش‌خور و پیش‌فروشش کرده‌اند. در کشت و صنعت سپاه در کارخانه‌های خودسر بی‌مجوز سنگ‌بریها تا خنک رسانیدن در حوزه‌های قم و مزارع کویری همان سلطانک ها. تا رشوه گرفتن از ذوب‌آهن و صنایع فولاد و دخیلی سپاه و امام‌جمعه و جماعت‌های دیگر و نمایندگان طویله مجلس"چند درصدی رجوع شود به دعوای شغالان در جراید حکومتی و همین خرده دزدی‌های ۹۲۰۰۰ میلیاردی و از پرده برون افتاده، باقی به کنار"

پیش‌فروش یک‌قلم محصول دو کارخانه مهم در مقیاس بیلیونی دو روز پیش از گران شدن سه برابر و آن هم با چک‌های درازمدت به نمایندگان مجلس و آخوندهای مفت‌خور به نام فامیل‌های معتمد. و تعهد آنها آب‌رسانی از زنده رود و سرپوش گذاشتن بر عوارض گازها و انواع آلودگی.

 

واگذاری زمینهای بزرگ بایر به آقازاده‌ها و مجوز زدن چاه‌های فوق عمیق

قناتها می‌خشکد، روستاها گرسنه می‌ماند. دام‌ها تلف می‌شود و زمین از رستنی خالی. و کوچ و حاشیه‌نشینی زباله‌گردی و عوارض دیگر ناگفتنی. از طرفی بازار مسکن ترکیه رونق می‌گیرد، ویلاهای بزرگ اروپا به فروش می‌رسد.

فرو نشت زمین می‌آید. خانه و خیابان در معرض خطر حاکمیت به همیاری سرویس‌های اطلاعاتی روس و چین به کار ابلهانه خاموشی صدای شورشگران آزادی که دیگر سر بازایستادن ندارد.

 

واقعیت‌های میدانی بحران آب

در بیمارستان آب نیست و همسایه‌ها چند سطل ذخیره آب شربشان را اهدا می‌کنند. "شهرکرد و..."

در علف‌چر بیابان خارها هم خشکیده‌اند. دام‌ها گرسنه‌اند. آبی برای تشنگی نیست گوسفندها گِل آبه می‌خورند. می‌میرند و چندتایی به کارد حلال، جلابی با ماشین خاوری می‌رسد و چوب حراج بر حاصل سالیان. کسی که نمی‌گرید آنجا نیست حتی من.

به دوستی عزیز "مهیارنام" بلوچ غیرتمند در مجازی می‌گویم. اینجا خاک خشک کارون وزنده رود تیمم را هم باطل می‌کند.

می‌گوید هی آقا در آبادی خراب ما. مرده‌ها را از بی‌آبی با تیمم خاک می‌کنیم. هر نفر آدم پای یک نفر نخل خشک. دریوزگی نمی‌تانیم. غیرتمان نمی‌زارد.

 

روزی دو ساعت آب شرب به روستا می‌رسد دو روز است نیست. همسایه‌ها منبع کوچکشان را تقسیم کرده‌اند. آب برای پختن نان تیری نیست ما مهمانیم و شرمسار برمی‌گردیم تا شهر و با چند بیست لیتری آب که گلویی‌تر می‌کند. کی می‌رسد آب؟ چرا استخرهای هزار متری لواسان نمی‌خشکد؟

پسرعمو به چشمه و بادام‌زار و هلو دعوتمان نمی‌کنی؟

چه بی‌خبری و نادانی تلخی!

پسرعمو انگشت سبابه را به چشمش می‌کشد.

"عمو جان از چشمه همین مانده است. نمی‌روم گریه‌ام می‌گیرد تو هم دم بگیر عمو. مگر چاه‌های عمیق عمر سعد را در دویست متری ما ندیده‌ای؟"

و مرا بغض مجال گریه نمی‌دهد. گمانم فصل فدای دست برای جرعه‌های آب‌رسیده است. روز و ساعتی برای شورشگری. به باید شد کاری در حکومت جهل و جنایت

و در پایان مشکل تنها آب نیست خرابی حکومت است، خرابی ولایت وقیح، خرابی مجلس منصوب و قضاییه و رئیس‌جمهور و ابلها جانداری که اینان‌اند.

به‌تازگی در هشتاد شهر و روستا بحران شدید آب گزارش‌شده تظاهرات تشنگان و یاران مقاومت شورشگر با مرگ بر اصل ولایت فقیه و رئیسی جلاد که شاید همان ارزش"مرگ بر"را هم نداشته باشد.

بی‌شک تلاش مذبوحانه حکومت در سرکوب و شکنجه و کشتار راه به‌جایی نخواهد برد که در نهایت مشکل ما آب و نان و کار و آزادی و مرگ و محاکمه جنایتکاران است که بسیار نزدیک است.

 

احسان ایرانی

مسئولیت محتوای مطالب وارده برعهده نویسنده است

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/ffd08c17-3cf6-47f1-9184-fbfb87e7cd1a"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات