همت مردمی و بیغیرتی دولتی
از هیمنهٔ خبرها، گزارشها، مستندات و تصاویر بحران زندگی و بحران کرونا در ایران که دقایقی فارغ میشوی و قدری در سکوت، به خواندهها و دیدهها و شنیدههایت فکر میکنی، از خود میپرسی چرا هنوز زندگی مردم در این بحرانهای روحشکن، فرونپاشیده است؟
آن روی دیگر این پرسش یعنی اصلاً دولت متعارفی در کار نیست و هر چه هست، از همت مردمی و همیاری آنان است که هنوز کورسویی از زندگی پیداست. یعنی که در کوران این بحرانهای پیچیده بر هستی و جان مردم، رحم و مروت و عاطفه و انسانیتی در دولت و حاکمیت جمهوری اسلامی یافت نمیشود. مردم که این بیغیرتیِ دولتی را دریافتهاند، خودشان آستین بالا زده تا حداقلهای ضروریِ زنده ماندن خود و همنوعشان را تأمین کنند. این واقعیت را حتی روزنامهٔ حکومتی با تعبیر «آزمونهای اجتماعیِ روسپید مردم»، به دولت یادآوری میکند:
«آنچه سهم مردم است، تابهحال بهنحو احسن انجام شده و مردم از آزمونهای اجتماعی روسپید بیرون آمدهاند. بهرغم مشکلات موجود برای مردم، آنها چه هنگام کمک به نیازمندان پایینشهر و چه با بستههای ارزاق و کمک به همسایگان نیازمند، توانستهاند کمکهای مناسبی به هموطنان و همشهریانشان در دوران شیوع کرونا ارائه دهند». (روزنامه آرمان، ۱۳مرداد ۹۹)
روزنامهٔ حکومتی به آن روی سکهٔ این وضعیت هم اشراف دارد و میداند که سرمایه و دارایی ایران کجا تلنبار و انبوه شده است. سرمایهیی که یک میلیونیم آن میتواند تمام رنجهای معیشتی و زیستی مردم ایران و محیطزیستشان را برطرف کند. آدرس این تلنبارشدگی را البته مردم ایران خوب خوب میدانند که جز بنیادهای ایرانخوار وابسته به ولیفقیه نیستند:
«اما سهم دولت در ایجاد و تقویت تابآوری اجتماعی چیست؟ دولت میتواند از طریق سازمانهایی نظیر بنیاد مستضعفان، وزارت رفاه و کمیته امداد به کمک نیازمندان بشتابد». (همان)
گزارشگران پرتگاه و فروپاشی زندگی
یادآوری میشود روزنامههای حکومتی هفته به هفته که از بحرانهای اجتماعی و کرونایی ایران میگذرد، بدل به گزارشگران فاجعه شدهاند. این رسانهها ناگزیریهایی را که دیگر نمیتوان از منظر عموم مردم پنهان نگهداشت و سانسور کرد، پیاپی اعتراف میکنند؛ طوری که اگر کسی در ایران هم نباشد، با مروری بر صفحات روزنامههای حکومتی، شاهد شتاب گرفتن بحرانها به جانب پرتگاه و فروپاشی جانکاه زندگی مردم خواهد بود.
پرسشهایی که آدرس میدهند
در ادامهٔ چنین روندی از فروپاشی بنیادهای متعارف زیست خانوادگی و اجتماعی، نخست به پرسشهای زیر توجه کنیم و سپس ببینیم علت و زمینهٔ واقعیشان کجاست:
ضریب توان اجتماعی جامعهٔ ایران چقدر است؟
هدف از این میزان دمیدن در کورهٔ فقر و نداری و بحران معیشت چیست؟
آیا همهٔ این بحرانها مشروط به تحریم هستند؟
مگر گرانی و بیکاری و فقر و سقوط روزمره شاخص خط فقر، یکشبه بعد از تحریم مثل قارچ سربرآوردند؟
تومورهای موروثی در پیکر ایرانزمین
در نگاه به ریشه و زمینههای پرسشهای فوق، خوب است اشارهیی کوتاه به تومورهایی شود که جمهوری اسلامی در پیکر ایران و زندگی ایرانیان دمیده و تنیده است. تومورهایی که در ۴۱سال گذشته تکثیر شده و شتاب گرفتهاند. تومورهایی که نمونههایی برجسته ــ و البته تکرار شده در دیکتاتوریهای موروثی ــ از ریشههای عقبماندگی سیاسی و تاریخی ایران هستند. دقت کنید:
ــ روزنامه جهان صنعت، ۲۹تیر ۹۹، مصطفی کواکبیان عضو سابق مجلس: «نهادهای زیر نظر رهبری نظام با وجود قدرت زیاد، پاسخگویی ندارند. مثل بنیاد مستضعفان، ستاد اجرایی فرمان خمینی یا آستان قدس رضوی که بودجه اینها گاهی سه چهار برابر بودجه کل کشور است. نهادهایی که در قانون اساسی از آنها یاد نشده و تکلیفشان روشن نیست».
ــ از بودجه سال۱۳۹۸ دولت روحانی: «بودجه نهادهای مذهبی و تبلیغاتی ۵۳۰۰میلیارد تومان». «بودجه محیطزیست ۴۰۳میلیارد تومان».
نتیجهگیری: سهم نهادهای مذهبی و تبلیغاتی رژیم ۱۳برابر محیطزیست ایران!
ــ خبرگزاری تسنیم، ۶مرداد ۹۹، پرویز فتاح رئیس بنیاد مستضعفان: «۳۶ هزار میلیارد تومان و ۷هزار میلیارد تومان سود، درآمد سال۱۳۹۸ نهاد بنیاد مستضعفان وابسته به رهبری».
ــ خبرگزاری رویترز، ۲۰ آبان۱۳۹۲: «ستاد اجرایی فرمان امام» به تنهایی داراییهایی بالغ بر ۹۵میلیارد دلار را در اختیار رهبر جمهوری اسلامی میگذارد و او، حتی بدون در نظر گرفتن نهادهای متمولی مانند «آستان قدس رضوی»، حداقل در سال۱۳۹۲ صاحب یک امپراتوری ۹۵میلیارد دلاری بوده است».
ــ حسن نصرالله رهبر حزبالله لبنان، مرداد ۱۳۹۹: «دولت ایران همیشه پول ما را ماه بهماه میداد، اما در آخرین باری که حاج قاسم بهبیروت آمد و همدیگر را دیدیم، برخلاف معمول، پول ۴ماه بعد ما را یکجا داد».
ــ روزنامه آرمان، ۱۳مرداد ۹۹: «جامعه ما با مصداق ضربالمثل «قوز بالای قوز» روبهرو شده است... با عنایت به گرانی، تورم، آلودگی هوا، ناتوانی مردم در معیشت و ناتوانی در داشتن یک سقف و مشکلات دیگر در جامعه، اکنون بیماری نیز مردم را دچار دغدغههای شبانهروزی جدیدی کرده است».
«حفظ نظام» مقدم بر کرامت انسان
پشت پردهٔ داستان فقر و خط فقر در ایران چیست؟ داستان همانا یک کلانفساد سیاسی ـ اقتصادی با زعامت شخص خامنهای در تقدم حفظ نظام بر کرامت وجود انسانیِ شهروند ایرانی است؛ حکایت یک بیحیاییِ بینظیر دولتی در ادوار تاریخ سیاسی ایران. بازخورد اجتماعی این بیحیایی حاکمیت ولایت فقیه به آستانه و درگاه حکومت و ولایت هم رسیده است. از این رو حرف اول و آخر رسانههای حکومتی در چند ماه گذشته این بوده است که کاری نکنید بیتابی مردم به آستانهٔ انفجار برسد. گویی خودشان مطمئن هستند که مقدر است خشم و بغض فرو خوردهٔ مردمی گرفتار طاعون حاکمیت ولایت فقیه، سر باز کند و «تابآوری اجتماعی» به پایان برسد:
«با توجه به افزایش قیمتها بر اساس ساعت، خط فقر شناور شده و این خط فقر شناور تهدیدی برای امنیت روانی جامعه است... رانده شدن خانوادهها از مناطق مرکزی شهر، به حاشیه شهرها بهدلیل افزایش قیمت مسکن یکی دیگر از دلایل روشن برای کاهش تابآوری اجتماعی است». (همان)
تجارت و ارتزاق با خیانت
جمهوری اسلامی در ماراتن خیانت به مردم ایران، هر دم شتابش را بیشتر میکند. یکی از وجوه بارز این شتاب در خیانت به زندگی و جان و هستیِ مردم ایران، پنهانکاریهای مفرط در اطلاعرسانیِ اجتماعی پیرامون کرونا و آمار و ارقام و حاشیههای آن است.
دولت هزینههای هنگفت یک مملکت را صرف جمعآوری اطلاعات گوناگون میکند؛ از نظر قانونی هم باید مرجع اطلاعرسانی به مردم باشد؛ اما دولتی که مردم را در بیتوجهی نسبت به تهدید عاجل زندگی و جانشان نگه میدارد، در کار خیانت است و با خیانت، تجارت و ارتزاق میکند. روزنامهٔ حکومتی برای اینکه این مفهوم خیانت دولت را دور بزند، برای آن تعبیر «مردم را در دوران بیتوجهی نگهداشتن» بهکار میبرد:
«اگر آمار و ارقام واقعی در رابطه با کرونا در کشور اعلام نشود، مردم در دوران بیتوجهی سیر میکنند». (همان)
هنگامه و آستانهٔ تحمل اجتماعی
با چنین تصاویری که روزنامههای خود حکومت از مختصات سیاسی و اجتماعی بین مردم و حاکمیت و دولت جمهوری اسلامی ارائه میکنند، این پرسش باقی میماند که بهراستی آستانهٔ تحمل اجتماعی کجاست؟ آیا تمامی این تصاویر و تعابیر و حدشکنیهای بحران معیشت و زیست اجتماعی در ایران، نشانهٔ پایان قطعی و هنگامهٔ نهایی آستانهٔ تحمل مردم را نمیدهند؟