عباد، شکنجهگر در نقش جدید خود بهعنوان سخنگوی دولت روحانی در تاریخ ۱۸آذر ۹۸ در پاسخ به یک خبرنگار که از او پرسیده بود چرا آمار جان باختگان را اعلام نمیکنید؟ گفت:
«تعداد مجروحان نیروی انتظامی بیشتر از مجروحان عادی است، بالاخره در این ماجرا عدهای مظلوم واقع شدند و ما نمیتوانیم مثل آمریکا آمار فلهای بدهیم».
او در جایی دیگر از این مصاحبه با نازکدل و عاطفی نشان دادن خود و گرفتن پز حقوقبشر از نوعی که شکنجهگرانی چون او برای وادار کردن زندانی به اعتراف پس از یک شکنجه طولانی به کار میبرند، گفت:
«جاری شدن خون از بینی حتی یک ایرانی درد همه ماست!»
بیان این جمله از طرف چنین دژخیمی یا نهایت دجالیت را میرساند یا در مقام مینیمزه کردن شیادانه جویهای خونی است که از تن شهیدان قیام بر کف خیابانهای تهران و شهرهای بهپاخاسته جاری شد.
شستن دستهای خونین خامنهای
ابداع اصطلاح «آمار فلهای!» از طرف ربیعی برای شهیدان قیام، برای ردگمکنی و سفیدسازی نظام جنایتکاری است که برای سرکوب قیام زرهی به خیابانها آورد. با تیر مستقیم به داخل جمعیت شلیک کرد، هلیکوپتر پرواز داد و با تیربار پناهگرفتگان در نیزارهای ماهشهر را درو کرد. این اصطلاح جنایتکارانه برای شستن دستهای خونین ولیفقیه بود.
واقعیت این است که عبارت «آمار فلهای!» برای آن گفته شد تا سخنگوی نظام جلادان از دادن آمار قربانیان طفره برود و خبرنگاران نیز سؤالی در این زمینه نکنند. به کار بردن جملهای مانند «بالاخره عدهای مظلوم واقع شدند!» اعترافی ناخواسته به این واقعیت بود که آنگونه که در روزهای نخست گفته میشد جان باختگان، «اشرار» نیستند و مظلومانه جان باختهاند.
ربیعی این بار هم در پاسخ به همان سؤال تکراری و جواب نگرفتهٔ پیشین گفت:
«آمار اعلام شده اخیر از سوی رسانههای خارجی را بهشدت تکذیب میکنم... اینها سازمانهای شناخته شده و دروغگویی هستند که به انتشار این دروغها عادت دارند. آنها به انسانها نگاه فلهای میکنند».
نگاه فلهای به انسان!
تنها فرقی که در پاسخ این بار شکنجهگر کهنهکار نظام وجود داشت این بود که از «آمار فلهای!» به «نگاه فلهای به انسان!» ارتقا یافته بود. توجه داشته باشیم این حرف را کسی میزند که به کرات در شکنجهگاهها و سیاه چالهای همین نظام، کارش آزمودن انواع کابل با ضخامتهای مختلف بر بدن زندانیان سیاسی بوده و برای اعترافگیری از هیچ رذالتی فروگذار ننموده است. از این وارونه گویی بهخوبی میتوان به کنه فلسفهای پیبرد که در آن جان انسانها به اندازه پشیزی ارزش ندارد. بهقول جناب سخنگوی دولت این فلسفه به انسان نگاه فلهای دارد. برحسب اتفاق یا قانونمند کشتار آبان ۹۸ نیز محصول همین نگاه و فلسفه بود. فیلمها و تصاویر بهخوبی نشان میدهند که چگونه پاسداران به جمعیت مردم بدون در نظر گرفتن زن و مرد و کودک و پیر و جوان بودن بهصورت کور و جنونآمیز شلیک و انسانها را فلهای کشتار میکنند.
«بر ما واجب است که مسلمان و غیرمسلمان را بکشیم»
کشتار فلهای انسانها و نگاه فلهای به آنها از ایدئولوژی ولایت فقیه میجوشد. ببینید خمینی چگونه به پاسدارانش توصیه میکند که نگران کشته شدن عدهای بیگناه ولو مسلمان نباشند. جملهای که شنیدنش برای قصابان کار کشتهٔ نظام عادی است اما مشاعر یک انسان معمولی را جریحهدار میکند و او را منقلب مینماید:
«اگر یک دستهای از مسلمین را کفار سپر قرار دادند؛ فرض کنید که عراق فاسد، یک دستهای از مسلمین بیگناه را سپر قرار داد و پشت آنها ایستاده که بریزد ایران را بگیرد، بر ما واجب است که مسلمان و غیرمسلمانش را بکشیم. مسلمانها شهید هستند و به بهشت میروند و کافرهایش کافرند و به جهنم. دفاع واجب است».(صحیفهٔ خمینی جلد ۱۵صفحهٔ ۱۱۸)
کشتار فلهای
حال علی خامنهای بهعنوان شاگرد دست چندم و البته دستآموز او، گفتهها و آموزهها دجال بزرگ قرن را به کار بسته است. شلیک کور در خیابان از هوا و زمین و پشتبام ساختمان اماکن دولتی و نیز در نیزار به انسانهای بیدفاع و به هموطنان ایرانی که تنها جرمشان به خیابان آمدن بود. این کشتار تا آنجا «فلهای!» است که مرد و زن، پیر و جوان و کودک و بزرگسال نمیشناسد. زیرا خامنهای لرزهٔ سرنگونی را بر تن خود و نظامش احساس کرد. دید اگر به خود نجنبد نه از تاک نشان خواهد ماند و نه از تاک نشان.
کشتار فلهای تا آنجا پیش رفت که حتی از خون دختر نوجوانی معصوم مانند نیکتا اسفندانی نگذشت.
حال جلاد با انگشتان خونچکان در برابر مردمی خشمگین و میهنی در حال انفجار قرار دارد که با عتاب از او میخواهند که آمار خونهای ریخته شده بر کف خیابان را بدهد.
۲۰۰نفر بیشتر کشته نشدهاند!
در حالی که جهان روی آمار ۱۵۰۰نفر با چشمان مبهوت درنگ کرده و این میزان از جنایت در دنیای معاصر را سراغ ندارد، یکی از نمایندگان مجلس ارتجاع به نام غلامعلی جعفرزادهایمن آبادی طی یک ادعای مضحک گفت:
«در این چند روزی که حوادث تلخ بنزینی بهوجود آمد متأسفانه تعدادی کشته شدند و آنچه که اعلام شده است هیچ وقت تعداد آن از هر دو طرف چه از طرف نیروهای نظامی و انتظامی و چه از طرف مردم عادی بیشتر از ۲۰۰نفر نشده است».
او همچنین اعتراف کرد که آمار جانباختگان قیام در اختیار مراجع حکومتی و نیز نمایندگان مجلس قرار دارند اما مجاز به اعلام آن نیستند:
«ما در جلسات خودمان این اطلاعات و آمار را گرفتهایم، اما ما مجاز به اعلام آن نیستیم. اعلام باید از طریق مراجع رسمی باشد».(مدآرا ۱۹آذر ۹۸)
سؤال اینجاست اگر تعداد جان باختگان ۲۰۰نفر بیشتر نیست، پس حکومت چه واهمهای از بیان رسمی آن دارد؟ بگذریم از اینکه طبق ادعای وزیر کشور و نیز برخی دیگر از مهرههای حکومتی دو برابر مردم عادی از نیروهای انتظامی کشته شدهاند. محمد جواد لاریجانی شاخص دروغبافی را ۸۵درصد بالاتر کشید و گفت: «۸۵درصد کشتهشدگان از نیروهای امنیتی یا مردمی بودهاند که داشتهاند از خانههای خود دفاع میکردهاند!»
اگر ۸۵درصد از نیروهای امنیتی هستند، بسیار خوب آنها را با اسم و رسم و تفصیلات در صدا و سیمای حکومتی اعلام کنید. بهخصوص که وقتی کشتهها ۲۰۰نفرند، با توجه به عدد ۸۵درصد، عدد اغتشاشگران کشته شده میشود۳۰نفر. اعلام اسامی ۳۰نفر آن هم بعد از ۴۰روز چه مشکلی میتواند داشته باشد؟
بهراستی که کلمات از این همه وقاحت و شیادی کم میآورند.
جوشش خون شهیدان
جالب است که همان نمایندهای که مدعی کشته شدن فقط ۲۰۰نفر شده، خودش نیز نسبت به اعلام نکردن آمار از سوی تاریکخانهٔ اشباح نظام مسألهدار است و میگوید:
«چرا در این یک ماه نتوانستهایم به یک جمعبندی برسیم، چه اشکالی دارد یک آمار اعلام شود. دیگر چه دلیلی دارد وقتی که رهبر معظم انقلاب این افراد آشوبگر مینامند، آمار اینها اعلام نشود».(همان منبع)
این تناقضی است که بیش از همه شخص خامنهای در آن گیر کرده است. در چهلمین روز قیام خون شهیدان چنان به جوشش آمده است که دیگر نمیتوان آن را با تکذیب، دروغ، دجالیت و کتمان ناشیانه پوشاند. این خون قبل از همه گریبان خامنهای را چسبیده است و تا خیمه و خرگاه او را به زیر نکشد از جوشش بازنخواهد ایستاد.