آغاز و پایان آپارتاید در آفریقای جنوبی به ۵۰ سال نرسید. در سال۱۳۲۷ (۱۹۴۸م) قوانین جدایی نژادها تصویب و اجرا گردیده و سال به سال هم به آنها افزوده شده بود، در سال۱۳۷۰ ملغی گردید و سیاهان این سرزمین از ستم و تبعیض و سرکوب آزاد شدند. گرچه بیعدالتی و ظلم و بهره کشی از سیاهان و رنگین پوستان سابقهای چند قرنه داشت اما اوج این تبهکاریها در نیمه دوم قرن بیستم آشکار گردید... امروزه نظام آپارتاید تنها در ایران عرض اندام میکند و بهنحو فاحشی در برابر دختران و زنان آزاده میهن، مبادرت به سرکوب و تبعیض سیستماتیک، حکومتی، قانونی و قضایی میکند.
آپارتاید جنسیتی در کتابهای درسی
آخرین نمونهٔ سرکوب و تبعیض سیستماتیک در حق زنان و دختران ایران، طرحهای وزیر آموزش و پرورش دولت آخوند رئیسی جلاد۶۷ است. رضا صحرایی وزیر این وزارتخانه دستبردن در کتابهای درسی مدارس را برای تحقیر و تخفیف و منزوی کردن بیشازپیش دختران ایران دستمایه اقدامات ارتجاعی خود قرار داده و به آن مباهات هم میکند.
او درباره تألیف کتابهای درسی متناسب با جنسیت دختران و پسران میگوید: «نیازهای اجتماعی دختران و پسران با یکدیگر فرق دارد؛ سند تحول بنیادین تأکید دارد که کتابهای درسی متناسب با جنسیت دختران و پسران متفاوت باشد، همچنین نیازهای مدارس دخترانه و پسرانه نیز متفاوت است» (تسنیم۲۳آبان۱۴۰۲).
او درباره نحوه آموزش و مسیر زندگی و سرنوشت ۸ میلیون دانشآموز دختر تصمیم گرفته است بدون اینکه این بخش از جامعه اسیر در دستان کارگزاران مرتجع خامنهای کوچکترین نقشی در این امر داشته باشند.
هر چند «آپارتاید» بهمعنی جدایی نژادی است اما در نظام ولایت فقیه این جدایی در بین زن و مرد و تبعیض علیه زنان تحت ستم میهن، شاخص رژیم آخوندی و در واقع نمود «آپارتاید جنسیتی» است. این تبعیض در قانون اساسی این رژیم و در قوانین عادی، نظام اداری و قضاییه و در احکام ارتجاعی فقهی آخوندهای دینفروش به شکل واضحی تدوین شده است.
مسأله جداسازی مدارس، کلاسها، مدیریت نهادهای آموزشی، کتابهای درسی و حتی فضا و ساختمان مدارس، سالهاست که این رژیم با آنها در جنگ و نزاع است و اگر چه همواره نیز شکستخورده است اما آسیبها و تلفات و زیانهای مردم هم قابل چشمپوشی نیست.
تفکیک جنسیتی در اوج بحرانهای نظام آموزشی
این رژیم در شرایطی به تفکیک جنسیتی در کتابهای درسی روی آورده است که مسائل و بحرانهای چند دهه نظام آموزشی سر به فلک میکشد. این بحرانها آنقدر زیاد و بغرنج است که با دهها سال تلاش هم به شرایط عادی نزدیک نمیشود، چه رسد به بالا بردن استانداردها و کیفیتهای مورد قبول یک نظام آموزشی مدرن و مترقی. یک قلم نبود معلم به اندازه کافی. وجود هزاران مدرسه کانکسی، چادری، کپری و حتی بدون در و دیوار بهخصوص در استانهای همیشه محروم کشور، ترکتحصیل صدها هزار کودک و تشکیل ارتش کودکان کار، کلاسهای پر تعداد در همه مناطق و از همه فاجعهآمیزتر تفاوت و تبعیض بین مدارس لوکس و با امکانات عالی قشر کوچک وابسته به عوامل حکومتی با عموم مدارس عادی کشور... در این وضعیت، انگار وزیر آموزش و پرورش کار مهم دیگری جز دخل و تصرف ظالمانه در کتابهای درسی بر اساس تفکیک جنسیتی ندارد.
نبرد بیامان زنان ایران با ارتجاع در پرده دین
اکنون بیش از پیش مشخص شده است که طرح و نقشههای قرون وسطایی، نه برحسب نادانی و یا ندانم کاری، بلکه بر اساس اهداف و سیاستهای خامنهای در موضع ولایت فقیه و تصمیمگیرنده اصلی حاکمیتی است که پایه اصلی آن بر زنستیزی و تبعیض جنسی و جنسیتی استوار است. آپارتایدی که زن را شهروند درجه دوم محسوب میکند. این آپارتاید ناشی از ضدیت هیستریک بنیادگرایی دینی با دختران شورشی و رزمندهٔ ایران است و در وجود آنان نفی خود را میبیند. زنان و دختران ایرانی در نبرد با حاکمیت زنستیز آخوندی، همواره در صف اول ایستادگی، جانبازی، پرداخت بهای آزادی قرار داشتهاند و تا محو سرنگونی فاشیسم دینی از پای نمینشینند.