728 x 90

ابراهیم رئیسی؛ ۴۰سال کسب و کار مرگ

حکومت قتل عام
حکومت قتل عام

«تنها کاری که فرمانروایی توتالیتر برای راهنمایی رفتار اتباع خود باید انجام دهد، آماده ساختن یکایک آنها برای ایفای نقش دژخیم و یا قربانی است» (توتالیتاریسم، ص ۳۲۲).

***

افرادی چون ابراهیم رئیسی، اعضای هیأت مرگ قتل‌عام تابستان ۶۷ و اسدالله لاجوردی امضای نام‌هایی در پای سبکی از جنایت هستند که فراتر از قانون و قضا، شوق قتل‌عام‌گری، اعتیادی برای اثبات تذهیب روح و روانشان است. به همین سبب اینان داسی برای درو کردن نسلی از زندانیان سیاسی در دستان خمینی بوده‌اند. تذهیب روح با جنایت‌گری، پوست عواطف اینان را با هسته و تخم شقاوت رنگ و جلا می‌دهد. از این رو اینان همگی اراده‌یی قوی برای جنایت داشته و دارند.

 

تفکر توتالیتریِ آمیخته با تقدس‌گراییِ فراتر از حقوق و قانون، تحکیم سلطهٔ مذهبی و قدرت سیاسی ناشی از آن را «اوجب واجبات» می‌بیند. ابراهیم رئیسی از نوجوانی در چنین آبشخوری، همزاد جانی و دژخیم را در ضمیر و وجود خود پرورده و با آن عجین و یگانه است. از این رو ابراهیم رئیسی و اعضای هیأت مرگ تابستان ۶۷، لاجوردی، محمدی گیلانی، مصباح یزدی، خمینی و خامنه‌ای منشور بین‌الملل حقوق‌بشر را برنمی‌تابند و خود مبادرت به تدوین حقوق‌بشر اسلامی با شاخص قصاص می‌نمایند. با چنین پشتوانه‌یی از شقاوت‌اندیشی و قصاص‌نگری است که بنیادگرایی عقیدتی، مبنای هستی‌شناسی و انسان‌شناسی‌شان می‌گردد.

 

با چنین شناختی از ویژگی‌های حاکمیت ولایت فقیه با داس‌هایی چون ابراهیم رئیسی است که می‌توان ریشه و علت بحرانهای متزایدشوندهٔ سیاسی، اجتماعی، انسانی و فرهنگی ۴۲سال گذشته بین این حاکمیت و مردم ایران و جهان را درک نمود. این ذره‌بینی برای روان‌شناسی جنایت است که ابراهیم رئیسی و اسدالله لاجوردی را می‌توان در زیر آن نگریست و شناخت.

 

وقتی چنین پرده‌یی کنار زده می‌شود، زندانی سیاسی از نگاه و نگرش ابراهیم رئیسی، مشمول قانون و قضا و حقوق زندانی نمی‌شود. آنگاه با پا گذاشتن روی قانون و حقوق ــ که دستاورد هزاران سالهٔ انسان متمدن اجتماعی است ــ فتوای فراقانون و فراحقوق خمینی اصالت می‌یابد. سپس با روحی تذهیب‌یافته از جنایت، هویت و حقوق زندانی را نفی می‌کند و بی‌هیچ دادگاه و وکیلی، هم‌چون اردوگاههای نازی، هزاران زندانی بی‌دفاع را با شتاب «دار» می‌زند.

 

ابراهیم رئیسی دلگرمی و پشتیبانی‌اش را از فتوای خمینی برای قتل‌عام زندانیان در ۲۸سالگی دریافت کرده است. ذخیره و توشه عمر وی همین فتوا است. پیش از آن هم ۸سال در کار بازی با زندگانی و جان آدمیان بود. ذخیره‌یی جز این ندارد. حتی سپاه پاسداران هم که می‌خواهد از فعالیت فکری و سواد رئیسی دفاع کند، چنته‌اش آن‌قدر خالی است که از «تجربیات عالی ۴۰سال تصدی مسؤلیت‌های عالی در دستگاه قضایی مثل بازرس کل کشور، دادستان کل، معاون اول و کسب تجربیات دوران حساس دههٔ ۶۰ و دههٔ ۷۰ با حکم مستقیم امام خمینی» یاد می‌کند.

 

ابراهیم رئیسی و هیأت مرگ تابستان ۶۷ را باید مجسمه‌ها‌ی ساخت و پرداخت شده با مصالح اصل ولایت فقیه دانست. دقت شود که این ساخت و پرداخت آن‌قدر با منافع نظام ولایت فقیه عجین است که با وجود مشکلاتی انبوه که اینان در سطح داخلی و بین‌المللی ایجاد نموده‌اند، خامنه‌ای هرگز نمی‌تواند انکارشان کند؛ چرا که انکار اینان، نفی تمامیت این نظام از دههٔ ۶۰ تاکنون است که رئیسی و هیأت مرگ و لاجوردی توانستند کوره‌های مرگ و نابودی انسان‌ها را همواره گرم و پر رونق نگاه دارند تا خمینی و خامنه‌ای بر اریکهٔ سلطنت مطلقهٔ فقیه، تضمین داشتن سور و سات با معاش جان مردم را داشته باشند.

 

حالا به دلایل فوق، در سیر و گذار این ۴۲سال، سرمایه‌های سیاسی و اجتماعی نظام آخوندی سال به سال فرو ریخته، از نظام کنده شده و به مخالفان نظام پیوند خورده است. بنابراین برای خامنه‌ای و جمهوری اسلامی آخوندی تنها سرمایه و دارایی، جلادی و دژخیمی است که ابراهیم رئیسی یکی از شاخصهای آن‌هاست. کسی که تمام استعداد ذاتی و تجربه‌های اکتسابی‌اش را طی ۴۰سال حیات اجتماعی و سیاسی، مصروف جنایت‌اندوزی کرده است. این است خلص‌ترین سرمایه و عصارهٔ عمر رژیم آخوندی برای نمایش انتخابات ۱۴۰۰.

 

آنچه که خود را در این بررسی برجسته و نمایان می‌کند، دامنهٔ همه‌گیر تحریم ملی از جانب مردمی است که قدرتمندیِ اجتماعی آن برای خامنه‌ای هیچ راهی باقی نگذاشته جز حذف فله‌یی قسم خوردگان به نظام و توسل به رسوبات بازمانده از ۴۰سال «کسب و کار مرگ»!

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/b8968673-2a6e-4ccf-b800-44974a6ab4d9"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات