پاسدار یدالله جوانی، معاون سیاسی سپاه پاسداران، جراحی بزرگ در حاکمیت را «ایران فردا با یک آهنگی قوا»! نامید و نوشت: «با رأی مردم در اسفند ۱۳۹۸ و ۲۸خرداد ۱۴۰۰، اتفاق مبارک رخ داد و آن، پیدایی یک آهنگی، همصدایی و همگانی در دو قوه راهبردی مقننه و مجریه است».
بر اساس توهمات این پاسدار، گو اینکه تمام مشکلات با آمدن رئیسی و بهقدرت رسیدن «دولت جوان حزباللهی»! حل خواهد شد. قدمهای شوم جلاد۶۷ برای مردم ایران از همان ابتدا با پیک کرونای دلتا، بیآبی و اکنون بیبرقی توأم شده است. شاید تصور شود که چنین بحرانهایی از پیش وجود داشته و رخداد جدیدی نیست؛ اما آنچه جدید است و خود را در ادبیات حکومتی نیز نشان میدهد ترمهایی مانند «خشم» و «عصبانیت مردم» است. خشم و عصبانیت، واگویههای ناگزیر و آدرسدهیهای غیرمستقیم از شرایط انفجاری جامعهٔ ایران است. این خشم چنان بارز است که یک دایناسور خبرگان ارتجاع نیز با نگرانی به آن واکنش نشان داده است.
«مشکلات عمیق و وسیع هست و نمیتوانیم خودمان را گول بزنیم و بگوییم مشکلی نیست... گرانی مسألهٔ مهمی است. در روایات هم آمده که اگر گرانی حاکم باشد مردم را عصبانی میکند، دعوا در جامعه بیشتر میشود، حوصلهها پایین میآید... اگر این وضع ادامه پیدا کند، امید مردم به پایان میرسد. وای از آن روز که امیدها به پایان برسد» (اسپاداناخبر. ۱۴تیر۱۴۰۰).
مشابه این اظهارات را، محمود میرلوحی، معاون وزیر کشور دولت خاتمی تکرار میکند. او علاوه بر اشاره به عصبانیت مردم، نسبت به قیامی وسیعتر از ۹۸ و ۹۶ هشدار میدهد.
«هر دو اعتراض ۹۸ و ۹۶ بهدلیل مشکلات اقتصادی و از سوی طبقات فرودست بود. حالا هم اگر مسئولان کاری برای مردم نکنند و کلافگی مردم رفع نشود هیچ بعید نیست باز هم شاهد اعتراضاتی حتی وسیعتر از آنها باشیم. بهخصوص در جنوب ایران که واقعاً وضعیت بغرنج است. باید بهسرعت کاری کرد تا مردم بیش از این عصبانی نشوند» (بهار نیوز. ۱۵تیر ۱۴۰۰).
سؤال این است:
در شرایط اجتماعی ـ سیاسی ایران کدام مؤلفه عوض شده است که با قطع برق، شعارهای «مرگ بر دیکتاتور» و «مرگ بر خامنهای» در شهرهای ایران سر داده میشود؟
پاسخ زیاد پیچیده نیست. قرار بود با روی کارآمدن جلاد ۶۷ حاکمیت آخوندی صاحب اقتدار پوشالی شود و این ابوالهول بتواند در مواجهه با بحرانها فائق بیرون بیاید. قرار بود «قاطعیت»! آخوند گوشخوار «اژهای»، نظام آدمخواران را با چنگ و دندان حفظ کند ولی دادهها عکس این را میگویند.
آن «اتفاق مبارک»! مورد اشارهٔ پاسدار جوانی، شتاب پیدا کردن تحولات سیاسی ـ اجتماعی به سمت سرنگونی استبداد دینی است.
در نتیجهٔ این شتاب:
۱ـ با حذف لایهٔ عایق اصلاحطلبان قلابی، خامنهای و سران باند او دیگر نمیتوانند با دودوزه بازی، در نقش اپوزیسیون ظاهر شوند و طوری وانمود کنند که گویا بحرانهای فلجکنندهٔ ایران مربوط به کسانی است که از کرهٔ مریخ آمدهاند و اگر حاکمیت بهصورت یکدست در اختیار آنها بود، ایران گلستان عدالت میشد!
۲ـ شرایط انفجاری جامعهٔ ایران، پدیدهیی غیرقابل انکار است. اکنون رسانههای حکومتی نیز با تعابیر مختلف آن را بیان میکنند. تکیه زدن رئیسی جلاد بهعنوان آخرین شانس خامنهای بر اریکهٔ قدرت، به گسترش و تعمیق این شرایط کمک میکند و آثار آن را میتوان دید.
۳ـ در شرایط انفجاری، هر اعتراض اجتماعی ولو با نقطه عزیمت اقتصادی بهسرعت سیاسی میشود و وقتی سیاسی شد، بهسرعت متوجه براندازی حکومت و شخص خامنهای میشود.
ماحصل اینکه از همین لحظه «دولت جوان حزباللهی»! [بخوانید تمامیت استبداد دینی] با یک بمب عظیم ساعتی مواجه است که عقربههای آن شتابناک و بیوقفه به سمت انفجار بزرگ پیش میرود.
«اتفاق مبارک»! این است.