۳۳سال پیش خمینی، دجال ضدبشر مرد و موجی از سرور و خوشحالی ایران را فرا گرفت. ایرانی که کمتر از ۱۱سال پیش از آن، با فرش خون از خمینی استقبال کرد و بسیاری در روزهای انقلاب ضدسلطنتی عکس خمینی را در ماه میدیدند.
اما امروز پس از ۴دهه از آمدن خمینی و ۳۳سال پس از مرگش، نفرت از او و رژیم «جاماندهاش» بهبیشترین حد رسیده است.
اما این روند چگونه طی شد؟
آن فرش خون، آن تصویر در ماه، آن استقبال کم نظیر مردمی در ۱۲بهمن۵۷ چرا و چگونه نفرت و انزجار رسید؟
خمینی شاید یک استثنا در تاریخ ایران باشد که بهخاطر شرایط ایران، توانست قدرت سیاسی، مذهبی و اجتماعی را همزمان با هم داشته باشد. پدیدهیی که قدرتی بسیار زیاد را در اختیارش قرار داد. بهدلیل سالیان طولانی دیکتاتوری سیاه رضاخان و محمدرضا شاه، همچنین بهعلت بافت سنتی جامعه ایران که آن هم ناشی از عقب نگهداشتن جامعه توسط دیکتاتوری پهلوی بود، آن آگاهی لازم که مردم بدانند «چه میخواهند» زمینهٔ رشد و نمو پیدا نکرد. البته مردم میدانستند «چه نمیخواهند» و شعارهای مرگ بر شاه و نفی استبداد و دیکتاتوری هم ناشی از آن بود. خمینی هم بهمدد شبکهٔ گستردهٔ آخوندی، که در تمام دورانهای دیکتاتوری، بهخاطر چاکر منشی در برابر دربار و استعمار فرصت بقا و رشد یافته بود، بر روی امواج انقلاب ضدسلطنتی سوار شد و آن انقلاب را ربود.
اما با جنایت بیحد و حصر و غارتگری بیسابقهٔ رژیمش طی این ۴دهه گذشته، خود علت مبنایی ایجاد چنین نفرتی را از تمامیت رژیم ولایت فقیه بهوجود آورد.
اما این مبنا بهتنهایی کافی نبود که به این شتاب جامعه به این میزان از انزجار از این جرثومه برسد. بهویژه که ماشین دجالگری خمینی و بازماندگانش با بیشترین توان کار میکرد و میکند.
اما جدای از آن علت مبنایی، یک شرط و عامل دیگر هم بود که خمینی را از ماه بهچاه کشاند و جامعهٔ ایران را بهمختصات کنونی رساند. آن هم مقاومت در برابر خمینی و رژیمش بود. مجاهدین از همان روزهای آغازین سرقت انقلاب ضدسلطنتی بر «اسلام انقلابی» بهجای دجالگری «انقلاب اسلامی» توسط خمینی تأکید کردند. وقتی خمینی برای از دور خارج کردن نیروهای انقلابی علم مبارزه ضدامپریالیستی بلند کرد، اوباشش از دیوار سفارت آمریکا بالا رفتند و گفت تضاد اصلی لیبرالها هستند، مجاهدین در برابرش ایستادند گفتند تضاد اصلی در این مقطع «ارتجاع» است و اینگونه قلب ایدئولوژی و پایگاه خمینی را هدف قرار دادند.
وقتی خمینی بر طبل جنگ ضدمیهنی ۸ساله کوبید، مجاهدین پس از خروج تمامی نیروهای عراقی از خاک ایران (۱۳۶۱) گفتند این جنگ دیگر مشروع نیست و خمینی تنها میخواهد از آن سرپوشی بر سرکوب بسازد و بساط جنگ افروزی او را رسوا کردند.
در هر بزنگاه دیگر نیز مجاهدین و مقاومت ایران در برابر خمینی و رژیمش ایستادند، بهای این ایستادگی را با ۳۰هزار سربدار۶۷ و ۱۲۰هزار شهید، زندان، شکنجه، قفس و سالن مرگ پرداختند. اما تسلیم نشدند، ایستادند و با جنبش دادخواهی باز هم بیشتر خمینی و رژیمش را منفور ساختند.
در بعد جهانی برنامهٔ بمبسازی اتمی، تروریسم، نقض حقوقبشر و کشتار مردم منطقه توسط رژیم خمینی را افشا کردند و انزجار جهانی را هم از خمینی و رژیمش بهبالاترین حد رساندند.
اینگونه خمینی از ماه بهچاه سقوط کرد؛ و امروز مردم ایران در خیزشها و قیامها شعار میدهند «مرگ بر اصل ولایت فقیه» و «لعنت بر خمینی».